Sacred Fire Temple .



Persian

SACRED FIRE TEMPLE is a spiritual organization and a mystery university (mystery school).

This website offers a wide array of information about the Ascended Masters, and other LIGHT BEINGS as well, such as Angels, Elohims, and Divas to seekers of spiritual truth and students of the divine light.

Sacred Fire Temple is a place and a community for LIGHT BEARERS all around the world, in the name of the l AM that I AM movement and the Great Brotherhood of Light that never fails.

With Love and Light,

Saeid Khosravi

Zarathstra

تصویر: زرتشت
*********************************************************************************************************************
افشای اسرار – اثر – گاد فری ری کینگ
مترجم سعید خسروی
این ویرایش توسط گلوبال گری
(تولید و انتشار یافته( 2018

این سری از کتابها در عمیق ترین عشق ابدی با قدردانی از استاد ماورایی محبوب سنت ژرمن.خاندان بزرگ سفید پوش.برادران رویال تیتان.برادران منت شستا.و ان دیگر برادران ماورایی و عروج یافته که کمک محبت امیزشان بی حد و مستقیم بوده است.

ادای احترام
زمان ان فرا رسیده که معرفت بزرگی که در شرق دور نگهبانی و محافظت میشده اکنون در امریکا به ستایش ازان استادان ماورایی که تکامل نوع بشررابر روی زمین هدایت
می کرده ظهور کند.
استاد ماورایی سنت ژرمن در سرار این سری از کتابهای ده گانه یکی از سلسله مراتب معنویی استادهای ماورایی که به این سیاره حکمرانی می کند.او ( حضورش) همان استاد بزرگی است.که پیش و در جریان انقلاب فرانسه در دربار فرانسه به عنوان مشاور کار میکرده.و کسی که اگر به پندهایش توجه میشد از رنج و بدبختی رهایی میافتند.(در زمان پادشاه لوییس پانزدهم)به دلیل اقتدار ماورایی و اهورایی اش بود که در ان زمان از او به عنوان مرد شگفتی ساز (مرد اعجاب امیز )یاد میشد.(شرح مترجم:در دو کتاب دیگز بیشتر به ان خواهم پرداحت -1- زندگی من _سنت ژرمن -در قرن هیجده ام -2 -کتاب مکاشفه ها)
او به طور ناگسستنی با امریکا گذشته حال و اینده پیوند خورده است.زیرا بخش بسیار مهمی از این رسالت روی سیاره ی زمین .پاکسازی و محافظت و روشنگری مردم امریکا که تا او حامل (جام نور)در هفتمین عصر طلایی دلو (عصر جدید) باشد که به روی نوع بشر باز میشود.ازادی امریکا در اغاز وجودش عمدتا مرهون تلاشهای خستگی ناپذیر او در حفاظت و حمایت از افرادی بود که مسول تشکیل اش بودند. تهیه پیش نویس اعلامیه ی استقلال (امریکا) نیز نتیجه ی مستقیم این کمک او و نفوذ جرج واشینگتون و لینکون در تاریکترین ساعات زندگی انها بود .(که سنت ژرمن در انجا از طریق
teleportition: انتقال از راه دور
پشت درهای بسته ظاهر شد و گفت:اعلامیه ی استقلال را امضا کنید.)
این برادر محبوب (انسانیت )که خستگی ناپذیربرای روشنگری و ازادی نوع بشر تلاش میکند.اکنون نیز در زمان حال در امور دولتی مشغمول به کار است.وباایجاد تغییرهای مفیدی امریکا و جهان را برکت خواهد داد. تا سالهای اینده :مردم امریکا و زمین خواهد دانست که چقدر از خوبیهای خود را مدیون این استاد ماورایی بزرگ هستند که انجام عدالت کامل در مورد او غیر ممکن است :مگر در عمیق ترین عشق :فرمانبرداری :و خدمت به ارمان او ایستاده و بی وقفه کار میکند.این شناخت صمیمانه از فعالیت های او در کشورمان :احساس ارتباط نزدیک و عشقی را ممکن میسازد که به نیروی ملموس زنده در زندگی خواننده مبدل میشود. تابش روشنایی این کتاب به اندازه ای است .که فقط یک استاد ماورایی و عروج یافته بزرگ میتواند عرضه کند که در این مورذ استاد محبوب رسانای نور سنت ژرمن است
گاد فری ری کینگ
********
پیش گفتار:ازطریق کمک کمک سنت ژرمن بود که من این افتخار را داشتم که تجربه ها رادر این سری کتابها ثبت کنم : واجازه داده شد انها را در اختیار عموم فرار داد. هیچ کس نمیتوند بفهمد مگر اینکه تجربه ها و کمک های مشابه ای داشته باشد.عشق و قدر دانی من نسبت به او (سنت ژرمن) و ان استادهای ماورایی و عروج یافته ی دیگر که از انها کمک گرفته هم چقدر بزرگ و جاودانه است.به استثنای سنت ژرمن :اسامی واقعی اساتید ماورایی :مکانهای دقیق :سوابق و گنجینه ها که در اینجا شرح داده است عمدا به دستور او مخفی شده است.به دلایلی که واضح است زیرا فقط با خدمت عشق و دعوت ار جانب اساتید ماورایی است.حق با انها بودن درکالبدهایی مریی و ملموس زنده ای که تنفس کنان به دست امده است.هر روش دیگری ناگذیر است با نا امیدی و شکست مواجه شود زیرا “حضور” اقتدار بزرگی که در طول قرنها از انها محافظت میشده هنوز محافظت میشود.تنها با خلوص درونی -استقامت-اقتدارو دستیابی فردی تنها پاسپورتی است که شخص با ان در این فعالیت ها دخالت کرذه و ارتباط با اربابان و اساتید ماورایی حاصل میشود. هنگامی که شخص با اصلاح خوداگاهانه نقاط ضعف خود را به نقطه ی خاصی میرساند :هیچ چیزی در جهان نمیتواند او را از انها باز دارد.در امریکا که یکی از باستانی ترین کانون خاندان برادران سفیدپوش است”که از زمان ظهور اساتید ماورایی به این سیاره برای ازادی نوع بشر تلاش کرده است. در این خلوت نشینگاه retreatبرای خواننده اشکار
میشود
تا اگر اماده باشد میتوانند از طریق نور درونی خود با نور بیشتری که از این مرکز درخشنده ی قدرتمند با تابشی اهورایی ای که فواره وار میریزد:تماس اگاهانه بر قرار کند. و بنابراین بار دیگر در چشمه ی معرفت باستانی و جام بلورین -صلح – عشق- شکیبایی-را برای برادران خود حمل کند. هدف از این کتاب در دستان مخاطب عمومی این است که تشویق و قدر دانی خود را به افراد منتقل کند که او را در دوره ی انتقالی که اکنون در ان قرار داریم تقویت و حمایت میکندوچیزی بر اساس شالوده ای عقلانی و سلامت را اشکار میکند که اینده بر اساس ان کشور و عصری که در حال امده است(عصر جدید)در این ساعت در حال ساخته شدن هست. این کتاب در حظور باشکوه و سر به فلک کشیده شده ی کوهستان شستا نوشته شده است. که راسش دردرخشش ابدی -در نماد نور ابدیت. در سفیدی پوشیده شده است.با استاد محبوب سنت ژرمن و ان اساتید ماورایی ومعراج یافته دیگر که بی وقفه برای کمک به نوع بشر و انسانیت این زمین تلاش میکنند.در حالی که در مسیر صلح -عشق – نور و کمال ابدی مبارز تماس بگیرد.من تجربه ام را از میلی درونی فراوانی برای دیدن – شنیدن و دانستن و عاری از خطا به حقیقت زندگی پایبند بودم.تا حضور خدای با اقتدار درون را در وجود خودم درک کنم.و بپذیرم نوری که هر انسانی را که به جهان میاید عیسایی (فرزانه وار )روشن می کند.
راهی برای برقراری با نور مسیحایی (فرزانه گی)همه جانبه بودن و فعالیت بی عیب و نقص ان بر من اشکار شد و انرا در این صفحات به خواننده عطا می کنم.من فقط میتوانم بخشی از وقایع رخ داده و فرمانهایی را که دزیافت کرده ام رااینجا ثبت کنم.جستجوی من برای حقیقت و خوشبختی طولانی و پیوسته بوده است.اما هر دو را دریافت کرده ام و هیچ انسانی نمی تواند انها را از من بگیرد زیرا انها ابدی هستند و از خودای بزرگ درونم میایند. من با اراییه این تجربه -با عمیق ترین نیایش ای که خواننده (نور) را دریافت کند. و برکت ببیند و در طریق خود کامیاب شود -در مسیر حقیقت که تنها جایی است که میتوان شادی دایمی را از ان یافت -در انجا وتنها مکانی که جوینده ی (نور)در خدمت عشق -ارامش-وفعالیت جاودانی را خواهد یافت .فرضا اگر تلاش من در ارسال کتابها به جهان بتواند مقداری از عشق -نور و شادی را که دریافت کرده ام برای کسانی که در جستجوی نور بوده اند -به همراه داشته با شد -پاداش فراوانی دریافت خواهم کرد. این مثل که حقیقت از داستان علمی – تخیلی عجیب تر است در مورد این کتاب هم صدق میکند.این بر عهده ی خواننده است که هر طور که می خواهد بپذیرد یا رد کند-اما اساتید ماورایی که کمکشان را دریافت کرده ام می گویند:هر انسانیت بیشتر بتواند (حضورمان )رابپذیرد-در را به روی مان باز کرده باعث کمک بیشتر و بیشتر به انها میشود اما طرد ما توسط کسانی که با این حقیقت موافق نیستند ما را
زن حقیقت را از وجودمان و فعالیت ها را در کاینات دور نکرده یا از بین نمی برد.کسانی که حقیقت ثبت شده در اینجا را میپذیرند -جدیدترین (نیرویی) با اقتدار را خواهند یافت که وارد زندگی انها میشوند. هر نسخه ای با قدرتمند -تششعات و قدرت پایدار خود همراه است. کسانی که این صفحات را صادقانه و ژرف مطالعه میکنند .و با پشتکارواقعیت ان حظور و اقتدارش را میشناسد و با ان ارتباط بر قرار میکنند .به کسانی که این اثر را میخوانند-میخواهم بگویم که این تجربیات به اندازه ی وجود نوع بشر امروزی روی زمین واقعی و حقیقی است . و همه در طی اگوست و سپتامبر و اکتبر- 1930 – میلادی بر روی کوهستان شستا -کالیفرنیا -امریکا رخ داده است. گاد فری ری کینگ
(great white brotherhood )
**********
فصل نخست : ملاقات با استاد
کوهستان شستا در مقابل اسمان غربی تناور ایستاده خود را نشان می داد و در پایه ی ان با رویش درختان سنجاق و صنوبراحاطه شده بود. که انرا جواهری ساخته از سفیدی درخشان الماسی ساخته که در فضایی سبز رنگ قرار گرفته بود .قله های پوشیده از برف ان لحظه به لحظه تغییر رنگ میداند -همانطور که سایه ها در خورشید به سمت افق طولانی تر میشدند.در اساطیر میگویند :گروهی از مردان در واقع مردان ملکوتی(اهورایی) به نام برادران کوه شستا وجود داشته اند که شاخه ای از لژ سفید (نور) را تشکیل میدادند .و این تمرکز از زمانهای بسیار قدیم تا به امروز ادامه داشته است . من را برای تجارت دولتی به شهری در پایه کوه فرستاده بودند -در حالی که درگیر این شغل بودم – اوغات فراغت ام را در تلاش برای افشای این شایعه در موردبرادران بودم.من در سفرهای ام به شرق دورمیدانستم که بیشتر شایعه ها – افسانه ها – و اسطوره ها منشا خود را در جا یی دارند – حقیقتی ژرف که معمولا توسط همه به جز سالکان واقعی زندگی( سالکان نور) هستند – ناشناخته میماند . من عاشق کوهستان شستا شدم وهر روز صبح تقریبا بی اختیار به جان کوهستان و اعضای نظم (برادری) درود میفرستادم . من چیزی غیر عادی و نا متعارف در همه ی منطقه احساس میکردم و با توجه به تجربه ای که بعد از ان اتفاق افتاد -تعجب نمی کنم که برخی از انها از پیش اتفاق افتاده است.در پیاده روی طولانی در مسیری که عادت من شده بود – هر زمان که میخواستم به تنهایی به چیزهایی فکر کنم یا تصمیماتی بگیرم -اینجا در طبیعتی بزرگ و غول اسا -تفریح – الهام و ارامشی یافتم که روحم را تسکین داد و ذهن و بدنم را نیرومند. همانطور که فکر کردم یک پیاده روی را برای لذت برنامه ریزی کرده بودم تا مدتی را در اعماق کوهستان بگذرانم-زمانی که تجربه زیر وارد زندگی من شد تا انقدر که کاملا انرا دگرگون اش کرد که تقریبا تا جایی که انگار در سیاره ای دیگر بودم تا جایی که به روال عادی زندگی ام که ماه ها درگیرش بودم بازگردم. صبح مورد بحث من در سپیده دم شروع کردم و تصمیم گرفتم به جایی بروم که تخیلاتم مرا هدایت میکرد وبه شکلی درونی از پروردگار خواستم که طریق ام را به نشان دهد . تا ظهر از کنار کوهی که منظره ی رویایی اش زیبا بود بالا رفته بودم. با گذشت .روز – هوا بسیار گرم شد و من اغلب توقف
می کردم تا استراحت کنم وازوسعت چشم گیر چشم انداز سرزمین اطراف( مک کلود)-دره و شهر لذت ببرم
وقت ناهار رسید و من در جنوب کنار چشمه ای کوهستانی نشستم تا اب سرد و زلال بنوشم. جام در دست خم شدم تت انرا پر کنم که جریان الکتریکی از سر تا پایم عبور کرد. به اطراف نگاه کردم و پشت سرم مرد جوانی ایستاده بود که در نگاه نخست به نظر می رسید که مثل خودم در حال کوه نوردی است و دقیق تر که نگاه کردم دیدم – که یک انسان معمولی نیست . وقتی این فکر از ذهنم گذشت .لبخندی زد و خطاب به من گفت : “برادرم اگر جامت را به من بدهی -نوشیدنی ای گوارا تری من نسبت به اب چشمه به تو می دهم “من اطاعت کردم و فورا جام ام لبریز شد از مایع ای خامه ای رنگ ظاهر شد و انرا به من پس داد و گفت:” بنوش اش.”من این کار را کردم وحتما به دنبال شگفت زده شدنم در حالی که طعم و مزه خوش مزه اش اثر زنده کننده ای در ذهن و بدنم داشت که باعث شداز تعجب نفس نفس بزنم .من ندیدم که او در جام ام چیزی بریزد و تعجب کردم که چه اتفاقی افتاد . او توضیح داد:” انچه نوشیدی مستقیما از منبع کیهانی می اید – پاک – خالص و زنده کننده به عنوان خود حیات است-در واقع خود حیات است . که حظورش در همه جای کیهان وجود دارد ..زیرا در همه جا وجود داشتف و تابع کنترل و هدایت اگاهانه ی ماست .و با کمال میل مطیع ماست .وقتی به اندازه کافی – زیرا تمام هستی فرمان عشق را اطاعت میکند – انچه من قصذ میکنم خودش ظاهر می شود. انگاه که عاشقانه فرمان میدهم . جام را دراز کردم و ان چیزی را که قصد کردم ظاهر شد . ” . ” ببین من فقط باید دستم را دراز کنم و اگر بخواهم از طلا استفاده کنم – طلا اینجاست – ظاهر میشود. فورا دیسک طلایی در صفحه او به اندازه ی ده دلاری قرار گرفت . و دوباره ادامه داد : ” من درک درونی خاصی از قانون (کیهانی ) بزرگ در درون تو میبینم. اما تو در ظاهر به اندازه ی کافی از ان اگاه نیستی تا انچه را که ..میخواهی مستقیما از عرضه فراگیر کیهانی ایجاد کنی تو مستیما تمایل داری که چیزی از این نوع را چنان شدید – صادقانه – و مصمم ببینی که دیگر نمی توان انرا از تو دریغ کر. با این حال تسریع یکی از کم اهمیت ترین فعالیت های حقیقت بزرگ هستی اگر میل تو خالی از خودخواهی و شیفته گی نبود چنین تجربه ها (پدیده ها ) نمی توانست به سراغت بیاید. امروز صبح هنگام خروج از خانه فکر میکردی که در حال کوه نوردی هستی -یعنی تا انجا که فعالیت بیرونی ذهنت به ان توجه داشت . در مفهوم عمیق تر شما واقعا از اصرار خدای درونی خود پیروی می کردی که به شخص – مکان و شرایطی منجر می شود که شدیدترین میل یا ارزو می تواند براورده شود. حقیقت زندگی این است که شما نمی توانی ان چیزی را به خواهی که امکان تجلی و اشکار کردن اش در جایی در کاینات وجود ندارد. هر چه عواطف در درون میل شدیدتر باشد. سریعتر به ان می رسی.اما اگرارزوی چیزی را داشته باشی که به ان یکی از فرزندان پروردگاریا هر بخشی از خلقتش اسیب برساند – انگاه ان شخص تاوان و جریمه ی اختلاف و شکست را در جایی در تجربه ی زندگی خود خواهد پرداخت . بسیار مهم است که به طور کامل بدانیم هدف پروردگار از هر یک از فرزندانش -فراوانی هر چیز نیک و بی عیب و نقص است . او کمال ( بی عیب و نقصی )را افرید و دقیقا همان اقتدار را به فرزندان خود و انچه بر زمین و انچه درونش است را عطا کرد .نوع بشر در اغاز به صورت و شبیه پروردگار افریده شد. تنها دلیلی ک همه این سلطه را اشکار نمی کنند این است که از اختیار های ملکوتی و اهورایی خود استفاده نمی کنند – چیزی که به هر فردی داده شده است و به وسیله ان می خواهد جهان خود را اداره کند . بنابراین انها از قانون عشق اطاعت نمی کنند . که عشق وبرکت بر همه ی خلقت ببارد. واین امر از طریق ناتوانی انها در پذیرش و به رسمیت شناختن خود ( معابد والاترین خدای خود )و حفظ این تصدیق با شناخت ابدی حاصل میشود . بشریت – در محدودیت ظاهری کنونی خود از زمان – مکان -و فعالیت است در همان شرایط یک فرد نیازمند که کسی مشتی پول در اختیار او بگذارد . اگر او برای پولیپولی که نیاز دارد قدمی بر نمی دارد و پولی را که برایش در نظر گرفته می شود قبول نمیکند -چگونه میتواند سودی را که میتوند به همراه اورد را دارا باشد. وضعیت هوشیاری توده ی نوع بشر دقیقا امروزه این وضعیت را دارد .- و به ان ادامه خواهد داد – تا زمانی که پروردگار را در دل خود به عنوان
*** صاحب – دهنده -و انجام دهنده ی همه ی خوبی ها – که تا به حال وارد زندگی انها و جهان سده است بپذیرد .” خود هر شخصی افراد باید به طور کامل و بدون قید و شرط تصدیق کند که فعالیت انسانی یا هوشیازی بیرونی مطلقا هیچ چیز از خود ندارد .حتی انرژی ای که پروردگار بزرگ را تشخیص می دهد – توسط خود خدای بزرگ به خود شخص می تابد .” ” عشق و ستایش ان خود بزرگ در درون و توجه متمرکز بر حقیقت – سلامت – ازادی – عزضه – یا هر چیزی که تو ممکن است بخواهی برای استفاده درست – که بطور پیوسته در اندیشه و احساس اگاهانه ی شما برگزار می شود – انها را به استفاده ی شما و جهان –مطمننا به عنوان یک قانون بزرگ جاذبه ی مغناطیسی در کاینات وجود دارد .” “قانون ابدی زندگی این است که هر انچه فکر می کنی و احساس می کنی -تو شکل در در می اوری و جایی که افکارت و اگاهی ات انجاست و هر انچه بر روی ان تمرکز یا مراقبه میکنید به همان تبدیل می شوید.” “وقتی کسی به ذهنش اجازه می دهد که روی افکار(منفی) – نفرت – محکومیت – شهوت – حسادت و غطبه – انتقاد – ترس – شک -یا سوظن تمرکز کند و اجاره دهد که این احساس عصبانیت در درونش ایجاد شود – قطعا در وجودش اختلاف و ناامیدی و فاجعه در ذهن و بدن و دنیایش تاثیر خواهد داشت . تا زمانی که او به این افکار مربوط به ملت ها – افراد – مکانها یا چیزها باشد .ان فعالیت ها در جوهر ذهن خود – بدن و امورش جذب می شود – در واقع او انها را وادار میکند به تجربه اش وارد شود ” .” همه ی این فعالیت ها ی ناسازگار از طریق فکر و احساس او به فرد و جهان او می رسد .احساس – اغلب قبل از اگاهی از فکر – در اگاهی بیرونی – سوسو می زند .که ممکن است برای کنترل ان استفاده کند – و این تجربه باید به ان بیاموزد – چقدرانرژی در مخلوقات متعدد او که از طریق عادت انباشته شده است –” ” فعالیت های احساسی زندگی بی حساب ترین نقطه ی اگاهی بشری است . این انرژی انباشتهای که توسط ان افکار به درون ساختار
.اتمی ماده هدایت می شود . بنابراین – افکار افکار به چیزها (اشیا ) مبدل می شود .
ص 3
من به شما می گو یم:” نیاز به محافظت از احساس را نمی توان به شدت تایید کرد – زیرا کنترل احساسات را در جهان و زندگی – در حفظ – تعادل و در ذهن – سلامتی درجسم – و موفقیت و دستاورد در امور و دنیای خود شخصی هر فرد بازی می کند . افکار هرگز نمی تواند به چیز تبدیل شود مگرتا زمانی که لباس احساس را به تن کند .جان مقدس یا روح القدس – جنبه ی احساسی زندگی – پروردگار- فعالیت عشق اهورایی – یا اوهلویت بیان مادرانه ی (موءنث) خداست . به همین دلیل است که گناه در حق روح القدس به عنوان چیزی که چنین ناراحتی بزرکی را به همراه دارد اطلاق میشود . هر گونه اختلاف در احساس – فانون عشق – که قانون تعادل – هماهنگی و کمال را زیر پا میگذارد .بزرگترین جنایت در کاینات علیه قانون عشق بیرون فرستادن احساس ویرانگر و کج خلقی بی وقفه ی بشریت به بیرون است . روزی نژادی خواهد امد که می فهمد و تشخیص می دهد که نیروهای مخرب و شومی که بر روی زمین و در جو ایجاد شده -توسط افکار واحساست بشری تان را نشان میدهد بطور کامل در امور افراد یا ملتها وارد شده اند . عواطف – تجربیات شخصی روزانه ی هر کس – حتی اگر مخرب نمی تواند خود را به صورت عمل – رویداد – یا تبدیل به چیزهای فزیکی بیان شود – مگر با عبور از دنیای احساس : زیرا در این مرحله از تجلی است که فعالیت ادغام شده اتم فیزیکی روی اشکال فکری صورت میگیرد . همان طور که صدای انفجار ناگهانی به سیستم عصبی کسی که انرا می شنود تکان دهنده و شوک اور است و باعث ایجاد احساس لرزشی در ساختار سلولی بدن شده – دقیقا به همین ترتیب – احساس شوک باعث به هم ریختن مواد ریزتر و ساختار اتمی ذهن – بدن و دنیای شخصی که انها را – اگاهانه – یا ناخوداگاه – عمدا یا سهوا به بیرون می فرستد .”

ص 4
من به شما می گو یم:” نیاز به محافظت از احساس را نمی توان به شدت تایید کرد – زیرا کنترل احساسات را در جهان و زندگی – در حفظ – تعادل و در ذهن – سلامتی درجسم – و موفقیت و دستاورد در امور و دنیای خود شخصی هر فرد بازی می کند . افکار هرگز نمی تواند به چیز تبدیل شود مگرتا زمانی که لباس احساس را به تن کند .جان مقدس یا روح القدس – جنبه ی احساسی زندگی – پروردگار- فعالیت عشق اهورایی – یا اوهلویت بیان مادرانه ی (موءنث) خداست . به همین دلیل است که گناه در حق روح القدس به عنوان چیزی که چنین ناراحتی بزرکی را به همراه دارد اطلاق میشود . هر گونه اختلاف در احساس – فانون عشق – که قانون تعادل – هماهنگی و کمال را زیر پا میگذارد .بزرگترین جنایت در کاینات علیه قانون عشق بیرون فرستادن احساس ویرانگر و کج خلقی بی وقفه ی بشریت به بیرون است . روزی نژادی خواهد امد که می فهمد و تشخیص می دهد که نیروهای مخرب و شومی که بر روی زمین و در جو ایجاد شده -توسط افکار واحساست بشری تان را نشان میدهد بطور کامل در امور افراد یا ملتها وارد شده اند . عواطف – تجربیات شخصی روزانه ی هر کس – حتی اگر مخرب نمی تواند خود را به صورت عمل – رویداد – یا تبدیل به چیزهای فزیکی بیان شود – مگر با عبور از دنیای احساس : زیرا در این مرحله از تجلی است که فعالیت ادغام شده اتم فیزیکی روی اشکال فکری صورت میگیرد . همان طور که صدای انفجار ناگهانی به سیستم عصبی کسی که انرا می شنود تکان دهنده و شوک اور است و باعث ایجاد احساس لرزشی در ساختار سلولی بدن شده – دقیقا به همین ترتیب – احساس شوک باعث به هم ریختن مواد ریزتر و ساختار اتمی ذهن – بدن و دنیای شخصی که انها را – اگاهانه – یا ناخوداگاه – عمدا یا سهوا به بیرون می فرستد .”
هیچ کدام نه توانایی نه فرزانه گی ونه اموزش لازم برای دادن انگیزه های نامهربان – مخرب داشته – نه تنها انسان فرزانه نیستند بلکه کودک در حال رشد هستند .

*********************************************************************************

_(اعتراض ها در ایران)_
سوال: در مورد ایران و قیامی که اتفاق افتاده چه می توانید
بگویید؟ آیا چشم اندازی می بینید که آنها )مردم ایران( در
آینده نزدیک به آزادی برسند؟
پاسخ استاد عروج یافته، سنت ژرمین، از طریق
کیم مایکلز- وبینار آمریکا – مهر 1401(

وضعیت در ایران دلگرم کننده است، به این معنا که مردم)
شروع به ایستادگی برای گرفتن حق خود و برای آزادی خود
کرده اند، و این شیوه ای است که قبلا به همان شکل اتخاذ
نکرده بودند. دلگرم کننده است از این نظر که این حرکت
عمدتاً توسط زنان هدایت می شود. همچنین از این لحاظ
دلگرم کننده است که این جنبش یک واکنش خودجوش
مردمی است که توسط یک رهبری متمرکز هدایت نمی شود.
اکنون مفسران و تحلیلگرانی هستند که به اوضاع ایران
نگاه کرده و می گویند که این جنبش به احتمال زیاد به نتیجه
می رسد، احتمال سرنگونی حکومت وجود دارد، ولی فاقد
رهبری است. و اگر رهبر مذهبی مجبور به کناره گیری شود،
رهبری روشنی وجود ندارد که بتواند مسئولیت را بر عهده
بگیرد. اما از منظر یک استاد عروج یافته، آنچه من میبینم این
است که این حرکت توسط نخبگان قدرت رقیب که به دنبال
سرنگونی نخبگان قدرت مستقر هستند هدایت نمی شود، بلکه
بیشتر یک جنبش مردمی است. و این دلگرم کننده است.
حال شما میپرسید که آیا من میبینم که این حرکت
به زودی به نتیجه برسد؟ خوب، این بستگی به تعریف شما از
»به نتیجه رسیدن« دارد. آیا من میبینم که حکومت کنونی
در ایران سرنگون شود و حکومتی دموکراتیک تر جایگزین آن
شود؟ خوب، این لزوما محتمل ترین سناریو نیست. این یک
احتمال است، اما محتملترین سناریو نیست – البته نه در
کوتاه مدت. اما واضح است که هر چه تعداد بیشتر و بیشتری
از مردم بر این موضع پایداری کنند، در نهایت یا دولت مستقر
باید سقوط کند، یا مجبور است امتیازاتی داده و آزادی های
بیشتری به مردم بدهد.
آنچه که امروز اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران می دانند
آن است که توسط یک رهبری مذهبی مورد ظلم و ستم قرار
میگیرند. آنها می دانند که کل کشور توسط این رژیم سرکوبگر
و ارتجاعی، عقب نگه داشته شده است. مردم می دانند که در
سطحی از یک فقر غیر طبیعی نگه داشته شده اند. اکثریت
مردم خواهان تغییر هستند، اما اکثریت هنوز به نقطهای
نرسیدهاند که مایل باشند برای آن پایداری کنند، بپاخواسته و
از حق خودشان دفاع کنند و بگویند: » این دیگر برای ما قابل
قبول نیست. « و البته این همان کاری است که زنان معترض
آنرا شروع کرده اند.
اگر چه هنوز، چیزهای بسیاری وجود دارد که جامعه می-
تواند بیاموزد و موانع زیادی هست که باید از پیش رو بردارد،
با این حال مردم باید از خود بپرسند که واقعاً به چه چیزی
اعتراض دارند؟ آنها واقعا چه خواستی دارند و می خواهند چه
نوع ملتی باشند؟ سوال بزرگ، نه تنها در ایران، بلکه در بسیاری
از کشورهای مسلمان دیگر این است: آیا ما یک دموکراسی
سکوالر میخواهیم؟ یا می خواهیم به نوعی با یک حکومت
مذهبی تحت سلطه دین اسلام ادامه دهیم؟
شما نمیتوانید یک دموکراسی مرفه و مدرن داشته باشید
که تحت سلطه یک دین باشد، مانند اسلام که امروز بر ایران
.مسلط است. چنین چیزی امکان پذیرنمی باشد
***************************************************************************************

سوال: میبینیم که ایران دارد سلاحهای اتمی تولید می-
کند و با توجه به گفته های رهبر ایران، به نظر میرسد آنها به
طور بالقوه نظرشان را به خاورمیانه تحمیل میکنند و عمالً
دنبال جنگ راه انداختن هستند. احتماالً جنگی با اسرائیل که
حتی شاید در این نبرد از سالحهای اتمی استفاده کنند. ما به
عنوان افراد معنوی میتوانیم مصمم باشیم که جنگ اتمی در
خاورمیانه رخ ندهد. اما چه کار دیگری از دستمان برمیآید
تا به ایران کمک کنیم که بتواند از این سطح آگاهی فراتر رفته
و آن را پشت سر بگذارند. این قضیه در مورد اسرائیل نیز
صادق است چون با روشی که در پیش گرفته دارد به پتانسیل
گسترش سالح های اتمی در خاورمیانه دامن می زند.
پاسخ استاد عروج یافته عیسی مسیح، از طریق کیم
مایکلز )1385(:

ابتدا بگذارید دربارۀ این گفتۀ شما مطلبی را بیان کنم.
شما میگویید “ما میبینیم ایران دارد سالحهای اتمی تولید
میکند.” آیا شما واقعاً خودتان دیدهاید؟ معلوم است که نه.
چون با قطعیت میتوانم بگویم همۀ این چیزها تبلیغات رسانه-
ای است که از سوی نیروهای خاصی در غرب طرحریزی شده
است، نیروهایی که همیشه دنبال بهانه ای میگردند تا
ماجراجویی نظامی بعدیشان را توجیه کنند.
واقعیت این است که ایران دارد با ایدۀ تولید و توسعۀ
سالحهای اتمی به نوعی بازی سیاسی میکند، اما سالها با
ظرفیت واقعی برای چنین اقدامی فاصله دارد. و در حال حاضر
هیچ تصمیم قطعی و مؤکدی مبنی بر تولید و توسعۀ سلاح
اتمی در بین نیست، هرچند که تصمیماتی در راستای کسب
توانایی در این زمینه گرفته شده است.
آنچه که شما از رئیس جمهور ایران )( می-
بینید فقط نمایشی است با هدف تقویت قدرت خود در
خاورمیانه. کار او چیزی نیست جز یک خودنمایی سیاسی
طاووسمآبانه و در عین حال ساده لوحانه، که اشتباهاً خیال
میکند با رجزخوانی علیه آمریکا میتواند برای خودش
جایگاهی دست و پا کند، در صورتی که این مصداق همان
ضرب المثل است که می گوید: “پارس کردن زیاد بدون گاز
گرفتن”. اما دلبندم، او اصالً درک نمیکند که با این کارش
دارد همچون آلت دست سرآمدان قدرت بین المللی به بازی
گرفته میشود، کسانی که مترصد هستند تا دیکتاتور دیگری
را به بهانه دفاع از آزادی و دموکراسی به زیر بکشند. مگر نه
اینکه پرزیدنت بوش چند سال پیش در مورد محور شرارت
یعنی عراق ، ایران و کرۀ شمالی حرف میزد؟
بهترین کاری که میتوانید بکنید حفظ این بینش است
که مردم در سراسر دنیا، و به ویژه مردم ایاالت متحده، دیگر
فریب بازیهای سیاسی دولت هایشان را نخورند. و بتوانند
فراسوی این تفکر دوگانه گرا را بنگرند و بفهمند که این
سرآمدان و نخبگان قدرت همۀ تالش خود را میکنند تا جهان
را در دام کشمکش دوگانه گرای دیگری بیندازند. و برای اینکه
دستاویزی داشته باشند، این توهم را بوجود آوردهاند که در
آنجا مرد دیوانهای هست که دارد تهدیدی جدی راه میاندازد
و پیش از آنکه فاجعه بزرگتری رخ دهد باید جلویش گرفته
شود.
همین استدلال در پس ادعای وجود سلاحهای کشتار
جمعی در عراق بود. و البته همۀ شما خوب میدانید که در
اصل همه چیز ساختگی و جعل واقعیت بود. پس باید از خودتان
بپرسید: آیا کابینۀ بوش دربارۀ سالحهای کشتار جمعی در
عراق عمداً دروغ گفت؟ و اگر چنین نبود، تنها چیز دیگری که
میتوان به این کابینه نسبت داد صفت بی کفایتی است. که در
هر دو صورت نشان میدهد این دولت صلاحیت رهبری کشور
را نداشت، کشوری که به قول خودشان قدرتمندترین کشور از
لحاظ توان نظامی است.
بر این دیدگاه و بینش پایبند بمانید که مردم جهان
باالخره روزی از کشمکش دوگانه گرا برخواهند خواست و
ماورای دروغهای دوگانه گرا را خواهند دید. دروغهایی که
قرنهاست از طریق ایجاد ترس در اذهان مردم اینگونه القا
میکند که وارد جنگ شدن ضرورتی اجتناب ناپذیر برای
جلوگیری از فاجعهای عظیمتر است. و این راهبردی است که
سرآمدان قدرت برای مدتی طولانی از آن بهره گرفته اند. ولی
الان دورهای خاص است که افراد با سطح آگاهی معنوی باالتر
در جامعه ، بتوانند حقیقت این دروغها و بازیگریها را به چشم
خود ببینند و بر علیه دستکاری اذهان عمومی مبتنی بر ترس
و فریب و تولید تهدیدهای دروغین به صدا درآیند. و به همه
بگویند که آنچه نخبگان قدرت برآن تاکید میکنند تهدیدهای
واقعی نیست و تنها دستاویزی است که به آنان اجازه میدهد
که چنین ادعا کنند: »ما راه حل این مسئله را پیدا خواهیم
کرد، ما مردم را نجات خواهیم داد- البته اگر شما اجازه بدهید
که ما جنگ دیگری را به پا کنیم.«
این الگویی است که باید متوقف شود و بخصوص بایستی
توسط همان افراد آگاه تر جامعه به چالش کشیده شود. آنانی
که خودشان را از بند این توهمات آزاد کردهاند و حاال میتوانند
ماهیت حقیقی این بازارگرمیهای رسانهای را ببینند و هر زمان
که امکانش فراهم بود بر ضدّ آن سخن بگویند.
******
سردرگمی در مورد اسلام و
دلیل اینکه هویت روحی محمد
)پیامبر اسلام( عروج پیدا
نکرده است.
پرسش: عیسی عزیز، من مسلمان زاده هستم، اما اکنون
در مورد اسلام، مذهب و خدا به طور کلی دچار سردرگمی شده
ام. خیلی به سایت شما عالقه دارم. توضیحات شما برایم کامال
معنی دار است. من بسیار از شما سپاسگزارم با این حال می
خواهم بیشتر در مورد اسالم بدانم، اسالم واقعی که برای محمد
آشکار شده است و شما می گویید آن تعالیم از طرف خدا است.
.1 آیا شما با محمد دوست هستید؟
.2 اکنون محمد کجاست و در مورد اسالم امروز چه می
گوید؟
.3 چرا محمد اطلاعاتی شبیه آنچه شما به ما می دهید
نمی دهد ) با ما انسانها ارتباط برقرار نمی کند(؟
.4 معنی این ادعای محمد که گفته است “خاتم
پیامبران” است چیست؟
من سواالت زیادی در مورد اسلام دارم، اما امیدوارم با نگه
داشتن فهرست کوتاهی، شانس بیشتری برای پاسخ دادن به
آنها وجود داشته باشد.
پاسخ عیسی مسیح از طریق کیم مایکلز:
سپاس از شما برای طرح کردن برخی سوالهای مهم.
بگذارید با این اظهار نظر شما درمورد اینکه مسلمان زاده اید
شروع کنم. هر فرد به عنوان پسر یا دختری از پروردگار به دنیا
آمده است، نه به عنوان عضوی از یک دین خاص. شما ممکن
است در یک دین خاص یا یک فرهنگ مذهبی خاص که از
دوران کودکی بر شما تحمیل شده است متولد شده باشید. با
این حال، هویت روحی (Lifestream (شما برتر از آن دینی
است که در آن به دنیا آمده اید.
این امر برای انسان امروز و نسل های جدید بسیار مهم
است که بدانند آنها خیلی بیشتر از فرهنگ مذهبی یا دینی
هستند که در آن متولد شده اند. همان طور که در جاهای
دیگری )از این وبسایت( توضیح داده ام، میلیون ها نفر در این
سیاره وجود دارند که توانایی به ظهور رساندن درجه بالایی از
آگاهی معنوی (Christhood (را در این دوره از زندگی خود
دارند. بسیاری از این هویت های روحی ، تصمیم گرفته اند در
یک مذهب خاص متولد شوند زیرا به دنبال این بوده اند که
مذهب را در سطح شخصی متحول کنند و به دیگران نشان
دهند که آنها بیشتر از یک مسلمان، مسیحی، یهودی، هندو،
بودایی و هر برچسب مذهبی دیگری هستند.
هنگامی که این واقعیت را دریابید، آنگاه یک سرنخ و
نشانه مهم بدست می آورید تا بفهمید چرا شما و میلیون ها
نفر دیگر در این سیاره احساس سردرگمی و نوعی کشمکش
درونی در رابطه با یک مذهب خاص ، یا مذهب به طور کلی و
نیز در ارتباط با خداوند دارید. این موضوع محصول این واقعیت
است که هویت روحی شما میل به شکستن مرزهایی را دارد
که درک بالاتر از خدا را محدود کرده و به دنبال راه جهان
شمولی است که فراتر از تمامی ادیان است. با این حال، از
آنجائیکه ذهن تحلیل گر شما هنوز قادر نیست چنین راه جهان
شمولی را توضیح دهد، هویت روحی شما به طور کامل از
زندان مذهبی که در آن بزرگ شده اید رها نشده است.
هنگامی که شما این پویایی را بفهمید، متوجه می شوید
که چه اندازه اهمیت دارد تا در مورد سوالات مذهبی تامل
کنید و به دنبال پاسخ آنها از درون خود باشید. در تمام آموزه
هایی که من در این وبسایت ارائه می دهم هدفم این است که
به افراد کمک کنم تا پاسخ سوالهای خود را از درون خویش
بیابند، که این شامل بالا بردن قدرت شهودی شان برای تمییز
قایل شدن بین ایده های حقیقی و غیر حقیقی است. اگر از
ابزار و آموزه های من استفاده می کنید، در واقع می توانید
فرایند آزاد شدن از مذهبی که در آن بزرگ شده اید را تسریع
کنید. پس از آن می توانید آن مسیر روحانی جهانی را در
آغوش بگیرید، مسیری که همچون یک ارتباط دهنده طلایی
در پس پشت همگی ادیان بیرونی عمل می کند.
ما در حال وارد شدن به دوره ای از رشد معنوی هستیم
که در آن بشر قرار است این مسیر معنوی جهانی را به رسمیت
شناخته و پذیرا شود. کسانی که از جریان انرژی زمان خود
پیروی می کنند، در این مسیر جهانی حرکت خواهند کرد،
هرچند که بسیاری از آنها این کار را در بستر دین موجود انجام
می دهند. شما شخصا می توانید از طریق متحول کردن
مذهبی که در آن رشد کرده اید نقش مهمی در کمک به
پیشرفت بشری ایفا کنید و نشان دهید که با حرکت در این
مسیر روحانی جهانی می توان به انسانها کمک نمود تا تمام
اختلافات و نزاع ها در رابطه خود با خدا و در رابطه خود با
اعضای دیگر ادیان را پشت سر بگذارند.
به عبارت دیگر، هنگامی که این راه جهانی را در پیش
زمینه همه ادیان بینید، در حقیقت توانسته اید سطح آگاهی
خود را از وضعیتی که موجب جنگ و نزاع بین مذاهب است
به سطحی بالاتر ارتقاء دهید. این به ویژه برای مسلمانان
اهمیت دارد چرا که در حال حاضر هیچ مذهب دیگری به اندازه
اسلام توان ایجاد کشمش و منازعه با مذاهب دیگر را ندارد.
اکنون در مورد سوالات شما. من به همه هویتهای روحی
(Lifestreams (بدون قید و شرط عشق می ورزم، با این حال
دوستی مانند خیابان یک طرفه نیست. بنابراین دوستی من
فقط با آن روح هایی است که خود مایل به دوستی با روح
عروج یافته عیسی مسیح هستند. خوشحالم که بگویم که
هویت روحی محمد در همین دسته بندی قرار می گیردو من
در واقع یکی از معلمان روحانی بوده ام که تلاش کرده به عروج
روح محمد به قلمرو معنوی (Realm Spiritual (کمک کند.
این تا حدودی به پرسش دوم شما پاسخ می دهد. من
متوجه هستم که این امر بسیاری از مسلمانان را شگفت زده
می کند، اما حقیقت آن است که هویت روحی محمد به قلمرو
معنوی عروج پیدا نکرده است. به عبارت دیگر، محمد یک
استاد معنوی عروج یافته نیست ( واین
به سؤال سوم شما پاسخ می دهد. محمد از طریق عالم ماورانیست
اطالعات منتقل نمی کند )منظور از طریق Channeling )زیرا
او درجه استاد معنوی را بدست نیاورده است.
به نظر می رسد که آنچه هویت روحی محمد در مورد
اسلام امروز می بایست بگوید، این است که او به شدت تحت
فشار نتایج تغییر جهت اسلام به سمت خشونت گرایی است
که تقریبا از همان ابتدای تاریخ اسلام اتفاق افتاد. او حقیقتا
متوجه است که مسئولیتی در این زمینه دارد چرا که قادر
نشد به طور کامل از فرهنگ جنگ طلب و خشونت آمیزی که
در آن بزرگ شده بود آزاد شود. وی به دلیل همین واقعیت
متوجه شده است که نتوانسته تعالیم فرشته متعالی جبرئیل
(Gabriel Archangel (را در خالص ترین شکل ممکن
دریافت کند. اگر چه قسمت های زیادی از قرآن در شکل
خالص آن بوسیله محمد منتقل شده ، با این حال قسمت های
دیگری نیز وجود دارد که بوسیله ذهنیت و جهان بینی او رنگ
خورده است.
هویت روحی محمد از زمان وفاتش در آن زمان تقریبا به
طور پیوسته دوباره به زندگی زمینی برگشته است. او سعی
کرده است تا مسیر اسلام را از آن حرکت خشونت باری که از
ابتدا آغاز کرده بود عوض کند. )نقل قول از انجیل : راهی که
در ظاهرا درست به نظر می آید ولی عاقبت آن هلاکت است(.
او در حقیقت از آن زمان بارها در حوزه فرهنگ اسلامی به
زندگی زمینی برگشته و هویت روحی او نقش مهمی در
پیدایش حرکت معنوی که امروزه به عنوان تصوف (Sufism(
شناخته می شود داشته است. تصوف در واقع تنها بقایای واقعی
و تنها بخشی از اسلام است که به اهداف اصلی ما استادان
معنوی برای ارائه مذهب اسلام پایبند مانده است. بنابراین،
من همه مسلمانان را تشویق می کنم که صادقانه به مطالعه ی
تصوف بپردازند و جنبش عرفانی که درون اسلام شکل گرفته
است را درک کنند. فقط اگر تعداد قابل مالحظه ای از
مسلمانان جنبه عرفانی دین خود را درک کنند ما می توانیم
از درگیری بزرگ بین مذاهب اسلام، یهود و مسیحیت
جلوگیری کنیم ، آنچه که من قبلا آنرا پیش بینی کرده ام.
محمد ادعا کرد که خاتم پیامبران است، زیرا او واقعا
معتقد بود که قرار است آخرین پیامبر بزرگی باشد که برای
هدایت بشر فرستاده می شود. او معتقد بود که دین اسلام قرار
است ادیان بزرگ یکتاپرستی یعنی یهود و مسیحیت را با
یکدیگر پیوند دهد و آنها را به سطح بالاتری برساند. در واقع،
توجیهی برای این باور وجود دارد، زیرا امید روح های متعالی
این بود که اسلام بتواند به عنوان یک مذهب غایی برای مردم
عرب – حداقل برای یک مدت طولانی – نقش ایفا کند.
مذهب اسلام هرگز قرار نبوده است برای تمام بشریت
باشد و هرگز قرار نبوده که جایگزین مسیحیت یا سایر ادیان
بزرگ شود. این مذهب به طور خاص برای مردم عرب ارائه شد
زیرا آنها هم آیین یکتاپرستی ابراهیم و موسی و هم سطح
بالاتری از آموزش معنوی را که من ارائه داده بودم را رد کردند.
بنابراین تصمیم گرفته شد تا به اعراب مذهبی داده شود که
بتواند آنها را به جای خدایان بسیاری که در آن زمان پرستش
می شد زیر عنوان یک خدا گردهم آورد.
اگر اعراب پذیرای کامل پیام حقیقی و درونی اسلام می
شدند، به این معنی که خود را به اراده ی یک خدای واقعی
کاملا تسلیم می کردند، آنگاه محمد خاتم پیامبران برای مردم
عرب بود. آنها نیاز به پیامبر دیگری نداشتند که دین جدیدی
بیاورد زیرا اسلام از طریق سنت هایی که شما در حال حاضر
آن را فقط در عرفان تصوف می بینید میتوانست خود را به روز
کند.
با این حال، باید اذعان کرد که خود محمد آنچه که من
الان برای شما توضیح دادم را به طور کامل در آن زمان درک
نکرد. او تا حدی بوسیله غرور فرهنگی که از آن آمده بود غافل
شد، غروری که نتوانست در سطح شخصی به طور کامل از آن
رها شود. بالفاصله پس از گسترش اسلام، غرور مردم عرب و
حسادت آنها نسبت به یهودیان که ادعا می شد قوم برگزیده
خداوند هستند باعث شد آنها دلیل بیاورند که اسلام تنها
مذهب واقعی است. باور ناخودآگاه آنها این بود که چون به
عنوان گیرنده این مذهب جدید انتخاب شده اند، اکنون آنان
قوم برگزیده خداوند هستند و از این رو بر همه انسانها برتری
دارند. این درست همان اشتباه یهودیان پس از خروج از مصر
و بسیاری از مسیحیان مدرن است که فکر می کنند چون از
تعالیم من پیروی می کنند بنابراین از دیگران برترند. این
چیزی جز غرور بشری نیست که باعث سقوط و انحطاط انسان
می شود، مگر اینکه فرد بتواند خود را از آن رها کند.
آنچه در واقع میخواهم به شما بگویم این است که اگرچه
محمد توسط روح های متعالی به عنوان یک پیامبر برگزیده
شده بود تا دین بزرگی بیاورد، اما او به آن تسلط معنوی
نرسیده بود که من ، کریشنا، بودا و بنیان گذار آیین تائوئیسم
رسیده بودیم. منظور من این است که محمد هنگامی که به
عنوان پیام آور فرشته متعالی جبرئیل عمل می کرد به ان درجه
کامل از رشد معنوی (Christhood-Full (نرسیده بود و
همین مسئله دلیل اینکه که چرا قادر نشد دین کاملا خالصی
را بیاورد توضیح می دهد. باز هم تکرار می کنم که من می
دانم این امر بسیاری از مسلمانان را – اگر زمانی این مطلب را
بخوانند – شوکه خواهد کرد.
با این حال آنچه بیان شد یک حقیقت است و بیانگر این
ضرورت که اسلام نیاز به تعالیم مترقی جدیدی دارد، تعالیمی
که در جریان عرفانی تصوف ارائه شده است اما این حرکت می
تواند به صورت قابل ملاحظه ای سرعت پیدا کند اگر تعداد
بیشتر و بیشتری از مسلمانان حقیقت درونی اسلام را درک
کنند و قلب و ذهن خود را برای دریافت تعالیم جدید باز نگه
داشته و پذیرای آن قوانین جهان شمولی باشند که فراتر از
مذهب اسلام است.
باید همگی در نظر داشته باشیم که مدت زمان خیلی
طولانی از آمدن اسلام گذشته است و این دین برای افرادی
آورده شد که به شدت تحت تسلط فرهنگ منازعه و دوگانه
دوگانه(Duality (قرار داشتند. من متاسفم که بگویم به دلیل
سوء تفسیرهایی که بواسطه فرهنگ غرور و دوگانه گرای اعراب
به اسلام تحمیل شده است، آگاهی مردم عرب به آن درجه
ای که ما امید داشتیم رشد پیدا نکرده است. با این حال همیشه
این توان وجود دارد که مردم بتوانند به سرعت به سطح بالاتری
از آگاهی ارتقا پیدا کنند. به همین دلیل است که ما به آن
هویت های روحی نیاز داریم که با قصد خاصی در جوامع
اسلامی به دنیا می آیند و ماموریت آنها برای آمدن به زمین
بیدار کردن انسانها از طریق بالا بردن آگاهی شان نسبت به این
مذهب است.
دوباره، من فقط می توانم هر مسلمانی را که ممکن است
این پیام را بخواند تشویق کنم تا از آموزه های جهانی که در
این وبسایت ارائه می دهم استفاده کند و از آنها به عنوان یک
سکوی پرش برای فهم پیام جهانی که در متن دین اسلام است
استفاده نماید. هنوز هم فرصت برای بیداری مسلمانان هست
، اما این فرصت کوتاه است و زمان خیلی سریع تر از آنچه اکثر
مسلمانان مایل به پذیرش آن هستند رو به اتمام است. بگذارید

کسانی که گوش دارند حرف های من را بشنوند قبل از آنکار هشدارهای من از طریق جنگ و خون ریزی اثبات شود.
****************************************************************************************************************************************
سوء استفاده نخبگان قدرت از)
(ین برای کنترل انسانها
سوال: آیا اساتید عروج یافته و ماورایی با ارسال وحی به محمد
اشتباه کردند؟ زیرا از همان ابتدا پیام معنوی به پیامی سیاسی
مبدل گردید. چرا اساتید عروج یافته این مطلب را از بدو کار
درک نکردند و از همان ابتدا تدبیری نیندیشیدند؟
پاسخ عیسی مسیح، از طریق کیم مایکلز:
چه کسی میگوید ما در این باره چیزی نمیدانستیم؟ ما
به خوبی واقف بودیم که هر آموزهای که به نوع بشر ارائه
میدهیم این پتانسیل را دارد که مورد سوء استفاده قرار گیرد.
حتی میتوانیم بگوییم هر آموزهای که پتانسیل سوء استفاده
را داشته باشد، مورد سوءاستفاده قرار خواهد گرفت، هرچند
من کاملا بدبین نیستم.
با این وجود ما به خوبی آگاهیم که وقتی آموزۀ جدیدی
عرضه میکنیم، احتمالش بسیار زیاد است که سرآمدان و
متولیان قدرت از آن سوء استفاده کنند همانطور که هم در
اسلام، هم در مسیحیت شاهدش بوده و هستید. پس تنها
گزینه برای اجتناب از بروز این پیامد، عدم عرضۀ آموزه های معنوی است. ولی ما نمی خواهیم شما در حالتی از آگاهی دور بمانید که به دلیل ترس بیش از حد نسبت به انجام خطا، عمال
هیچ کاری انجام ندهید. این مطلبی است که ما بارها و بارها
به کسانی که در مسیر تعالی قدم برمیدارند متذکر شدهایم.
شما باید از هر موقعیتی درس بگیرید. بنابراین نگرش ما
به این جریان اینگونه است که به سادگی وقتی فلسفۀ جدیدی
عرضه میکنیم، یک فرصت دیگر در اختیار نوع بشر قرار
میدهیم تا درس مهمی بیاموزد: بهای رسیدن به معنویت
راستین و برحق در مقابل معنویت دروغین چیست؟
میبینید، مشکل اصلی با هر دین و مذهبی در این است
که کماکان بسیاری از افراد تمایل ندارند مسئولیت امورشان را
خود به عهده بگیرند. از اینرو به سراغ دین میروند- یک رهبر
دینی، پیامبر دینی- که بهشان بگوید چه چیزی را باور کنند
و چطور روزگار بگذرانند. سِینت ژرمِین (Germain Saint(
پیشتر دربارۀ نیاز به بصیرت متعالی صحبت کرده است.
بصیرت متعالی یعنی که شما در پی اقتدا به یک مقام بیرونی
که تکلیف کند چه چیزی را باور کنید و چه چیزی را درست
بدانید نباشید. شما باید دنبال بصیرت درونی باشید و ادراک
درونی آنچه درست است را بجویید، سپس برای آنچه حقیقت
و برحق است بهپا خیزید و حقیقت را در درونتان بجویید،
حتی اگر در اغلب موارد ناگزیر شوید برای تحقق این امر در
برابر مراجع بیرونی قد علم کنید و بر ضدّشان قدم بردارید.
این معضل همیشگی اساتید عروجیافته است چون ما
همواره در آرزوی عرضۀ آموزههای جدید هستیم درحالی که
الزاماً افرادی را که کاملا آمادگی دارند و میتوانند در قامت
وسیله ای برای ارسال این آموزهها به زمینیان خدمت کنند، در
اختیار نداریم. بنابراین در بسیاری موارد ناگزیریم از کسانی
کمک بگیریم که چندان هم بیعیب و نقص و کامل نبودهاند.
به این معنا که افراد مزبور هنوز مراحل رسیدن به عشق
بیقیدوشرط” را تمام و کمال طی نکرده بودند و به مرحلۀ

بیتعلقی به باورها و ایدههای خاصّ نرسیده بودند. زیرا نتوانسته
بودند کامالً بر گرههای روانشناختی و نفس خویش فائق آیند
و همین مطلب آشکارا- برای کسانی که چشم دیدن واقعیتها
را دارند- در مورد محمد هم صدق میکند.
تنها افرادی که با تصورات بت پرستانه اغفال شده اند-
مشابه مسیحیانی که با تصورات بت پرستانه در مورد من کور
شده اند- گمان میبرند که محمد کاملترین و بیعیبترین
انسان روی زمین بوده و هست و خواهد بود. آیا محمد هر چه
در توان داشت نکرد تا مانع از بت پرستی و جهالت شود؟ آیا
همین مسلمانان نبودند که از او بت ساختند؟ با اینکه حتی
اجازه نداشتند تصاویر فیزیکی از او تهیه کنند، باز هم از او بُتی
عاطفی و ذهنی خلق کردند.
اما واقعیت این است که محمد محصول زمان خودش بود
و در سالهای ابتدایی ظهورش به مراتب آموزه های معنوی
ناب تر و خالص تری نسبت به سالهای آخر رسالتش منتشر
کرد. چرا که در سالهای آخر و هنگامی که با مخالفت و
ایستادگی در برابر رسالتش مواجه گشت، شدیداً درگیر یک
منازعۀ قدرتِ دوگانه گرا شد. و به همین سبب او تا حدودی
درگیر ذهنیت خشم و انتقام جویی علیه کسانی که مخالف او و
رسالتش بودند گردید و همین سبب شد تا آموزه هایی که در
مراحل آخر دریافت میکرد، رنگ چنین ذهنیتی را بخورد.
البته دوباره تکرار میکنم که این مطلب در زمرۀ نکاتی
است که تنها مسلمانان میانه رو که با ذهن باز به مسائل
مینگرند قادر به درکش هستند. آن مسلمانانی که مایل باشند
فراتر از رویکرد بنیادگرایانهای که قرآن را کلام مصون از خطای
خداوند قلمداد میکند بنگرند، همان رویکردی که وبال گردن
بنیادگرایان دین مسیحیت هم شده و آنها را از حقیقت دور
کرده است.
همانطور که در آموزه های مربوط به نفس بشری گفته ام
و دربارۀ تفکر سیاه و سفید توضیح داده ام، کسانی که گرفتار
تفکر سیاه و سفید میشوند فقط تعارض را میبینند و تنها
کاری که از دستشان برمیآید این است که تعارض به بار
بیاورند. بنابراین درک این مهم به عهدۀ افرادی است که از
تفکر سیاه و سفید و تفکر خاکستری فراتر رفته اند تا متوجه
شوند که آنها هستند که بایستی تعادل و میانه روی را به دین
خود و در سطح کلانتر به جهان بازگردانند.
با این حساب تا وقتی جمعیت قابلّ توجهی از مسلمانان
میانه رو نخواهند آشکارا به نقد دین خود مبادرت ورزند- و به
این ترتیب بار خشم و غضب برادران مسلمانشان که هنوز
اسیر رویکرد رادیکال و تندور به اسلام هستند را به دوش
بکشند، بعید است شاهد تحولی باشیم. چرا که اگر چنین
چیزی اتفاق نیافتد، بیش از پیش شاهد فرو رفتن جوامع در
سیاه چاله خشونت خواهیم بود. و این سقوط در قه قرای
خشونتی که بوسیله باورهای دینی دامن زده می شود، به چنان
بیدادگریی و ظلمتی منجر میشود که در نهایت همگان
ناگزیرند به پا خیزند و با صدای بلند فریاد برآورند: »دیگر بس
است!«
به وقایع اخیر پاکستان نگاه کنید. ببینید مبلغان تندرو
مذهبی چطور سرکشی و ]در برابر اصالحات مدنی[ نافرمانی
میکنند. و با این حال هنوز تعداد کسانی که آماده اند تا در
برابر آنان به مخالفت برخیزند کافی نیست، تا با صدای بلند
بگویند: »ما چنین وضعیتی را برای ملتمان نمیخواهیم. ما
رویکردی میانه رو و متعادل میخواهیم. «
میبینید که در این کارزار گریزی از مقابله نیست و این
سیر باطل زمانی متوقف خواهد شد که تعداد قابل توجهی از
افراد میانهرو به میان بیایند، در برابر این همه خشونت قد علم
کنند و خواستار تغییر شوند. البته مسلم است که این اقدام به
منزلۀ یک تغییر فاحش در رویکرد به دین است. و در مورد
پاکستان این تغییر به منزلۀ سرنگونی دولت نظامی آن کشور
است که اصالً توسط مردمش انتخاب نشده است.
بنابراین بار دیگر این سؤال را مطرح میکنیم: آیا مردم
آمادگی و تمایلی برای تغییر دارند؟ تغییری که این الگوی
خشونت را درهم بشکند؟ باید بگویم در جهان اسالم شما
افرادی را پیدا خواهید کرد که جزو متعصب ترین و
متحجرترین افراد در جهان هستند که میخواهند شیوه زندگی
به همان صورتی باشد که برای هزاران سال بوده است. حتی
اگر جهان چنین شیوههایی را آشکارا – و ناگزیر – پشت سر
گذاشته باشد.
***************************************************************************8
جنبش زنان در ایران و سایر)
(کشورهای اسلام
سوال: استادان عزیز، یک جنبش اعتراضی جدید در
ایران و در واکنش به مرگ یک زن جوان در بازداشتگاه پلیس
در ماه سپتامبر )شهریور( آغاز شد. نقش جوانان به ویژه زنان
جوان در این جنبش بسیار پررنگ است و شعار »زن، زندگی،
آزادی« به طور گسترده توسط تظاهرکنندگان به کار می رود.
اگرچه دولت طبق معمول به سرکوب خشونت آمیز متوسل
شده است، اما تاکنون موفقیت چندانی نداشته است. آینده این
جنبش و پتانسیل یک تحول انقالبی در ایران را چگونه ارزیابی
میکنید؟
پاسخ استاد عروج یافته، سنت ژرمین، از طریق
کیم مایکلز ) وبینار اوکراین – آبان 1401(
ما پیش از این در مورد وضعیت ایران به اختصار توضیح
دادهایم، اما در اینجا چشم انداز وسیع تری ارائه خواهم داد.
واضح است که وقتی به روند تاریخی نگاه میکنید، وقتی به
عصر
این واقعیت نگاه میکنید که ما در مرحله گذار به ”
طالیی” هستیم، ایران باید به عنوان یک کشور تغییر کند. به
هیچ وجه شکی نیست که در عصر طالیی، اسالم بر ایران یا
هیچ کشور دیگری مسلط نخواهد بود. همانطور که کلیسای
کاتولیک بر هیچ کشوری تسلط نخواهد داشت. حال سوال این
است که چگونه این تغییر ایجاد میشود؟
وضعیتی که شما در ایران و چندین کشور دیگر مسلمان
مشاهده میکنید این است که موجودات هبوط یافته توانسته-
اند از طریق هویت های روحی هبوطیافته که کالبد زمینی
گرفته اند و یا از طریق انسانهایی که در سطح پایین آگاهی
هبوطیافته قرار دارند، برای ایجاد چنین رژیم های بسیار
سرکوبگری استفاده کنند. و بهانه آنها برای این کار، اسالم، یا
بهتر بگوییم تفسیر کامال نامتعادل و تحریف شده از آموزه های
اصیل اسالم بوده است. این امر منجر به تشکیل چنین نظام
های بسیار سرکوبگری شده است که توسعه جامعه را برای
چندین دهه به عقب انداخته است. ایران امروز دهه ها عقب تر
از جایگاه و موقعیتی قرار دارد که اگر چنین رژیم سرکوبگری
پدید نمیآمد، قرار می داشت.
آنچه در چنین رژیم هایی اتفاق میافتد این است که تنش
آنقدر افزایش می یابد تا زمانی که یک نقطه شکست به وجود
آید. مشابه آنچه که مثال در یک ماشین بخار می بینید،
هنگامی که در آن سوپاپ یا دریچه ایمنی که بخار را خارج
می کند بسته می شود. در این صورت فشار در سیستم فقط
می تواند افزایش یابد. سوال این است که در کجای سیستم
نقطه ضعفی وجود دارد که از آنجا ترکیدگی رخ دهد که بتواند
فشار را آزاد کند.
اینکه من از کلمه ضعف استفاده میکنم، منظورم این
نیست که معترضان نقطه ضعف سیستم هستند. منظورم این
است که زمانی خواهد رسید که افرادی از جامعه که برای تغییر
بازتر و آماده تر هستند، خواهند گفت: ” دیگر بیشتر از این نه!
دیگر ما نمی توانیم این شرایط را بپذیریم، اکنون باید کاری
برای تغییر انجام دهیم.” و مطمئنا دلیل بوجود آمدن این
وضعیت همان سیستم سرکوبگری است که فقط به طور
فزاینده به سرکوبگری و اعمال فشار می پردازد. به این معنی
که بخشی از جامعه را به سمت موقعیتی سوق می دهد که
احساس می کنند هیچ چشم اندازی برای زندگی و آینده
ندارند.
بسیاری از جوانان در این رژیم های سرکوبگر با بیکاری و
آینده ای مبهم روبرو هستند. آنها نمی توانند چشم اندازی را
ببینند که یک زندگی مادی معقول برای خود بسازند. البته در
تمام کشورهای اسلامی، بیشترین سرکوب ها متوجه زنان
است. و به همین دلیل است که مطابق گفته مادر مریم ، این
دهه متعلق به زنان است. نه تنها در ایران، بلکه در سایر
کشورهای عربی یا کشورهای اسلامی، پتانسیل زیادی وجود
دارد که زنان بتوانند سرمنشاء تغییرات شوند.
زنان می توانند نیروی محرکه تحوالت باشند، البته من
در مورد یک انقالب خشونت آمیز صحبت نمی کنم، بلکه
منظورم یک انقالب مسالمت آمیز است که باعث تغییرات
اساسی در این جوامع شود. از منظر من به عنوان یک استاد
عروج یافته، وضعیت بسیار تاسف باری است که جوانان به
جایی برسند که بگویند: » من اعتراض میکنم، حتی اگر به
بهای جانم تمام شود.« این مایه تاسف برای کسانی است که
احتمال دارد جان خود را از دست بدهند، و همچنین مایه
تاسف برای کشوری است که منابع خود که همین جوانان
هستند را از دست می دهد، جوانانی که اغلب از درخشان ترین
افرادی هستند که می توانند آینده بهتری را برای کشور رقم
بزنند. البته موجودات هبوط یافته یا کسانی که در سطح آگاهی
هبوط یافته هستند، هرگز نمی توانند این را درک کنند، زیرا
آنها مردم و جوانان را نه به عنوان یک منبع بلکه به عنوان یک
تهدید می بینند.
مطمئناً در جنبش اخیر پتانسیل رشد و گسترش وجود
دارد تا به حرکتی تبدیل شود که مقامات حکومتی دیگر نتوانند
جلوی آن را بگیرند. دیگر نتوانند آن را سرکوب کنند، نتوانند
تمام افرادی که اعتراض می کنند را بکشند یا زندانی کنند.
من بسیار ترجیح میدهم که چنین تحولی بهطور مسالمت آمیز
اتفاق بیفتد، اما همانطور که چندین بار گفتهایم، هنگامی که
جامعهای نامتعادل میشود، عدم تعادل باید به حدی برسد که
در نهایت آشکار شود که چنین شرایطی دیگر پایدار و قابل
تداوم نیست. حال سؤالی که مطرح است آنکه برای گذر از این
عدم تعادل چه شرایط و عواملی باید مهیا شود، چقدر زمان
می برد و چه میزان خشونت ممکن است اتفاق بیافتد. حتی
پیش از آنکه کسانی که قدرت در کشور را بدست دارند متوجه
شوند که این وضعیت نمی تواند دوام یابد.
در این دهه، پتانسیل زیادی وجود دارد که زنان در
کشورهای اسلامی بتوانند برای بهبود وضعیت خود دست به
ابتکار عمل هایی زده و موفق شوند تا از فشار و ستمی که
توسط جوامع پدرسالار با آن روبه رو هستند، راه به آزادی های
بیشتری بگشایند. چرا که وضعیت کنونی یک وضعیت نامتعادل
و ناپایدار است که به وضوح ناسازگار با عصر طلایی است. اگر
قرار باشد این کشورها در زمانی نه چندان طولانی وارد عصر
طالیی شوند، این زنان و نه مردان هستند که می توانند جریان
تغییرات را هدایت کنند. البته مردانی هم هستند که می توانند
به این جریان کمک کنند اما به طور کلی، ابتکار عمل نه از
جانب مردان بلکه از طرف زنان خواهد بود. متأسفانه، احتمال
آن وجود دارد که مردانی که قدرت را به دست دارند از خشونت
برای سرکوب جنبش استفاده کنند و به همین دلیل امکان
کشیده شدن شرایط به یک وضعیت بسیار آشفته و هرج و مرج
وجود دارد. اما من امیدوارم، و مثل همیشه امیدم این است که
در نهایت عقالنیت غالب شود. اما باید ببینیم. قطعاً شمایی که
دانش آموزان اساتید عروج یافته هستید و در این امر احساس
مسئولیت می کنید، می توانید از نیروهای معنوی درخواست
کمک کنید. اما باز هم، مسائل زیادی در دنیا وجود دارد که
میتوان به آنها توجه کرد، بنابراین آنرا به تشخیص فردی شما
واگذار میکنم که احساس کنید چه چیزی در اولویت برنامه
یزدانی شما وجود دارد
******

*********************

واژه شناسی
مرتب شده براساس واژه های انگلیسی
آکاشا، اطالعات و اسناد آکاشی records Akashic ,Akasha
کیمیاگری Alchemy
آلفا و اُمگا Omega and Alpha
فرشته Angel
ضدّ تعالی Anti-christ
عصر آکواریس Age Aquarian
اَبَر فرشته، عرشیا Archeia ,Archangel
استاد عروج یافته Master Ascended
معراج Ascension
قلمرو سفلی– قلمرو نیروهای تاریک Astral Plane
آتالنتیس Atlantis
هاله، حوزه انرژیایی بدن Aura
ذهن نفسانیCarnal mind
تنگنا، بن بست معنوی -22Catch
کالبد سببی Causal Body
چاکرا Chakra
چیال ، شاگرد / شاگردی chelaship ,Chela
چوهان Chohan
متعالی )فرزانه( Christ
بصیرت متعالی discernment Christ
شهود درونی، وجدان Christ Self
تعالی ، کمال تعالی Christhood
منِ آگاه ، خودِ آگاه ، خویشتنِ آگاه You Conscious
موجود کیهانی Cosmic Being
آفریدگار )خالق( Creator
نیروهای تاریک Dark forces
دعا ، درخواست انرژی معنوی Decree
دارما Dharma
بوداهای دیانی )بوداهای شش گانه( Dhyani Buddhas
هدایت یزدانی Divine Direction
مادر یزدانی Divine Mother
رسالت یزدانی ، رسالت شخصی Divine Plan
دوگانه اندیشی، آگاهی دوگانه اندیش consciousness duality ,Duality
Eightfold path of the Buddha بودا خان هشت طریق
عنصریها Elementals
اِلوهیم Elohim
کالبد احساسی Emotional body
کالبد اثیری Etheric body
Evil, the veil of Maya مایا حجاب ،پلیدی ،شر
هبوط، نزول به عالم سفلی Fall
موجودات یا فرشتگان هبوط یافته fallen angels or Fallen beings
آگاهی هبوط یافته Fallen consciousness
فوهات Fohat
Four levels of the material realm مادی قلمرو سطح چهار
چهار کالبد دون تر، چهار سطح ذهن of levels four ,bodies lower Four
the mind
اختیار )ارادۀ آزاد( Free will
باغ عدن، بهشت اولیه Eden of Garden
شعلۀ ایزدی یا شعله خدایی God Flame
God, four aspects of God خدایی جنبۀ چهار ،خداوند
عصر طالیی Age Golden
خاندان کبریایی سپید Great White Brotherhood
گورو، مرشد، قطب Guru
نفرت از مادر یزدانی Mother the of Hatred
روح مقدس، روح القُدُس Spirit Holy
آگاهی بشری consciousness Human
نفس بشری ego Human
هستی ناب ، حضور ناب ، کیفیت خالص معنوی
هر فرد
I AM Presence
کالبد هویتی body Identity
مفهوم یا نگرش معصوم و پاک vision or concept Immaculate
چالش معنوی، ساز و کار رشد معنوی Initiation
عیسی مسیح Jesus
داوری )قضاوت( Judgment
کارما Karma
هیأت کارمایی Board Karmic
لیموریا Lemuria
هویت روحی Lifestream
نور )فروغ( Light
انسان مسیحایی، انسان فرزانه Christ Living
کالم وحی Word Living
ابلیس )لوسیفر( Lucifer
ماها چوهان Chohan Maha
مِیتریا Maitreya
آگاهی جمعی، آگاهی توده وار consciousness Mass
نور مادر )نور یزدانی یا نور پایه( Light ter-Ma
مادّه، عالم مادّی Universe Material ,Matter
کالبد ذهنی body Mental
پیامبر، پیام آور Messenger
بی کیفیت کردن، بد کیفیت کردن، سوء
استفاده از انرژی
Misqualification
مادر مِری، مریم مقدس Mary Mother
Mother, the God مادر خدای
مدرسۀ عرفان School Mystery
یگانگی، وحدانیت Oneness
طریق Path
کالبد جسمانی، ذهن جسمانی mind physical ,body Physical
پرتوها، پرتوهای معنوی، هفت پرتو rays seven , rays spiritual ,Rays
خلوت نشینی ، اعتکاف Retreats
سِینت جِرمین Germain Saint
سانات کومارا Kumara Sanat
سانگهای بودا- پیروان طریق بیداری Buddha the of Sangha
شیطان Satan
مار، اغواگر، شک برانگیز Serpent
دروغ ذهن شکاک ، قضیه ذهن شکاک plot Serpentine ,lie Serpentine
شیوا Shiva
گناه Sin
روح، جان Soul
سپهر، کُره ، فضا Sphere
کالم منقول، کالم مقدس word Sacred ,word Spoken
شعلۀ سه کُالله )سه وجهی( ، شعلۀ هفت کُالله
)هفت وجهی(
Threefold Flame, sevenfold flame.
تحول از ظاهر به باطن Transfiguration
شعلۀ دوقلو ، شعلۀ زوج flame Twin
موجود عروج نیافته being Unascended
بدون شرط بودن، عشق بدون شرط unconditional ,Unconditionality
love
شعلۀ بنفش flame Violet
کلمه ، مفهوم، معنی Word
معلم جهانی teacher World
Akasha, Akashic records
An energy of a higher vibration than
anything else in the material realm. It
serves as a recording device, recording
everything that has ever happened in the
material world. People with developed
faculties can read the Akashic records. In
the future, it will be possible to read them
with technological devices.
آکاشا، اطالعات و اسناد آکاشی
آکاشا، انرژیای است که دارای ارتعاش باالتری نسبت به هر چیز دیگر در
عالم مادی میباشد. این انرژی به عنوان یک سیستم ضبط اطالعات عمل میکند
بهطوری که هرچه از ابتدا در عالم مادی رخ داده را تاکنون، ضبط نموده است.
افرادی با قوای ذهنی رشدیافته، قادرند اسناد آکاشی را بخوانند. در آینده، این
احتمال وجود دارد که بتوان این اسناد را به وسیلۀ دستگاههای پیشرفته خواند.
Alchemy
In popular belief, the process of
transforming base metals into gold. The
deeper, mystical meaning is the
transformation of the base human
consciousness into the gold of a more
spiritualized awareness, such as Christ
consciousness.
کیمیاگری
در باور عمومی، فرآیند تبدیل فلزهای پایه به طال را گویند. در مفهوم
عمیقتر عرفانی، دگردیسی و تغییر ماهیت آگاهی پایۀ بشر به طالی ناب آگاهی
معنویتیافته همچون آگاهی متعالی است.
Alpha and Omega
Two spiritual beings who reside in the
central sun, the highest level of the world of
form.
آلفا و اُمگا
دو موجود معنوی که منزلگاهشان، خورشید مرکزی است، یعنی باالترین
سطح جهان مصنوع.
Angel
A self-aware being that is not created to
take physical embodiment. Angels serve in
a variety of capacities, the most commonly
known for us is as messengers who deliver
a message from the spiritual realm to
human beings. Another important function
is angels who protect us against lower
energies or dark forces.
فرشته
وجودی خودآگاه که برای برگرفتن کالبد جسمانی آفریده نشده است.
فرشتگان در ابعاد مختلف خدمت میکنند. از شناختهشدهترین وظایف فرشتگان
که بر ما نیز معلوم است، پیامرسانی میباشد. آنها به عنوان پیامرسان، پیامی را
از عالم معنوی به انسانها میرسانند. دیگر وظیفۀ مهم فرشتگان، حمایت از ما
در برابر انرژیهای دونتر یا نیروهای تاریک است.
p21
Anti-christ
The consciousness of separation and
duality. This consciousness forms a filter
that distorts perception in such a way, that
it seems plausible that we are separate
beings, separated from God, from each
other and from the material universe. The
more firmly beings are trapped in this
consciousness, the more real the illusion of
separation seems to them. Thus, they will
be acting as if they truly are separate
beings, meaning they will believe that what
they do to others will not affect themselves.
This is the origin of man’s inhumanity to
man and the origin of evil. Human beings
can be trapped in this consciousness, but
so can non-material beings, forming the
dark forces.
ضدّ تعالی
آگاهی انفکاکی و دوگانهاندیش. این سطح از آگاهی همچون یک فیلتر، درک
ما را به گونه ای تحریف می کندکه به نظرمان، کامالً پذیرفتنی بیاید که ما
موجوداتی منفک و جدا از خداوند، از یکدیگر و از عالم مادی هستیم. هرچه
موجودات سختتر و ژرفتر در این سطح از آگاهی گرفتار شوند، توهم انفکاک
عمیقتر و واقعیتر در ذهنشان نمود مییابد. از اینرو به گونهای رفتار میکنند
که گویی موجوداتی جدا از یکدیگر هستند. به کالم دیگر، باور خواهند کرد که
فعلی که در حقّ دیگران مرتکب میشوند به خودشان بازنخواهد گشت یا
خودشان را متاثر نخواهد کرد. چنین باوری، سرمنشأ رفتار غیر انسانی انسانها
در حقّ یکدیگر و سرچشمۀ شرّ و پلیدی است. عالوه بر انسانها که به راحتی
میتوانند در این سطح از آگاهی گرفتار شوند، موجودات غیرمادی نیز امکان
گرفتار شدن در این سطح از آگاهی را دارند؛ همان موجوداتی که به نیروهای
تاریک شکل میدهند.
Aquarian Age
There is a precession of astrological
cycles, lasting approximately 2,150 years
each. The previous age was the Age of
Pisces, for which Jesus was the spiritual
master. For the Aquarian age, the
ascended master Saint Germain is the
master. According to Saint Germain, the
Aquarian age was officially inaugurated on
March 22, 2010.
عصر آکواریس
در چرخه های نجومی، عصر آکواریس یکی از اعصار است که تقریباً 2150
سال به طول میانجامد. عصر قبلی، عصر پایسیز )Pisces )بود که عیسی
مسیح، استاد معنوی آن محسوب میشد. استاد عروجیافته، سِینت جِرمین
(Germain Saint ( ، مسئول معنوی عصر آکواریس است. طبق گفتههای
سِینت جِرمِین ، عصر آکورایس به طور رسمی در تاریخ 22 مارس 2010 آغاز
گردید.
Archgel, Archeia
Angels are organized into bands, and
each band is led by an archangel. Each
archangel has a feminine complement,
called an archeia. There is such a pair for
each of the seven rays, but there are also
other bands of angels. THe following list
contains the names of the Archangel and
Archeia for each ray:
 First ray: Michael and Faith
 Second ray: Jophiel and Christine
 Third ray: Chamuel and Charity
 Fourth ray: Gabriel and Hope
 Fifth ray: Raphael and Mother
Mary
 Sixth ray: Uriel and Aurora
 Seventh ray: Zadkiel and Amethyst
اَبَر فرشته، عرشیا
فرشتگان در گروههای معین سازماندهی میشوند و هر گروه توسط یک اَبَر
فرشته رهبری میشود. هر اَبَر فرشته یک مکمل مادینه دارد که عرشیا نامیده
میشود. به ازای هر یک از هفت پرتو، یک اَبَر فرشته و عرشیا وجود دارد. البته
گروههای فرشتگان دیگری نیز در این میان وجود دارند. لیست زیر شامل اسامی
اَبَر فرشته و عرشیای پرتوهای هفتگانه میباشد:
 پرتو اول: میکاییل و ایمان
 پرتو دوم: جوزفیل و کریستین
 پرتو سوم: شاموییل و نیکوکاری
 پرتو چهارم: جبرییل و امید
 پرتو پنجم: رافائل و مریم مقدس
 پرتو ششم: آریل و آئورا
 پرتو هفتم: زاکیل و آمتیس
Ascended Master
Normally refers to a being who was
embodied as a human being on earth and
who, often after many embodiments,
qualified for the process of the ascension.
The term can also be used more broadly to
refer to all beings in the spiritual realm,
even those who have not taken
embodiment in the material world.
استاد عروجیافته
این عبارت معموالً اشاره به موجودی دارد که در کالبد انسانی به روی زمین
آمده و اغلب پس از پشت سر گذاشتن چندین کالبد انسانی، شایستۀ مرحلۀ
عروج میگردد. در تعبیر وسیعتر، این عبارت همچنین میتواند برای اشاره به
تمامی موجودات عالم معنوی نیز استفاده شود، حتی آنهایی که در قالب کالبد
جسمانی به عالم مادّی نرفتهاند.
Ascension
A process whereby a being evolves to
the self-awareness represented by the full
Christ consciousness. In this state of
consciousness, one can see through all of
the lies created by the illusion of separation
and duality. Thus, one sees the underlying
reality that nothing can be separated from
the Creator and that all self-aware beings
are extensions of the Creator. One
therefore seeks to raise all life, instead of
seeking to raise oneself as a separate
being. After a being ascends, it resides
permanently in the spiritual realm and does
not have to reembody.
معراج
فرآیندی که طیّ آن موجودی که دارای خودآگاهی است به کمال آگاهی
متعالی خویش میرسد. در این حالت از آگاهی، فرد قادر است ماهیت تمام
فریبها و دروغهایی را که به واسطۀ توهم انفکاک و دوگانهاندیشی ایجاد شده
بودند، ببیند. از اینرو، فرد قادر خواهد شد این واقعیت راستین را به وضوح ببیند
که هیچ چیز نمیتواند از آفریدگارش منفک و جدا باشد و اینکه تمام موجودات
خودآگاه در واقع گسترشِ تکثیریافته از خود آفریدگار هستند. در اینجاست که
فرد به جای آنکه خود را به عنوان موجودی منفک به تعالی برساند، درصدد
تعالی بخشیدن و ارتقای تمام زندگیها برمیآید. پس از آنکه به عروج میرسد،
برای همیشه در عالم معنوی اقامت میکند و مجبور نیست بار دیگر به کالبد
جسمانی برگردد.

Astral Plane
Everything is made from energy, and
energy is a continuum of vibrations. There
are certain divisions of this energy
continuum, for example the material
universe is made from vibrations within a
certain spectrum. Yet the material universe
has four divisions: the etheric (identity)
level, the mental level, the emotional level
and the physical level.
The emotional level itself has further
divisions, and the lowest of these are
created when people engage in negative
emotions, such as fear, anger and hatred.
The astral plane is a division within the
emotional realm, and it resembles the
visions of hell that people have had
throughout the ages.
قلمرو سفلی– قلمرو نیروهای تاریک
همه چیز متشکل از انرژی است و انرژی خود پیوستاری است از ارتعاشات.
این پیوستار انرژی دارای بخشهای مشخصی است. برای نمونه عالم مادی از
ارتعاشاتی در طیف معیّن شکل گرفته است. در عین حال، خود عالم مادی
متشکل از چهار سطح است: سطح اِتِری )هویت(، سطح ذهنی ، سطح احساسی
و سطح جسمی.
سطح احساسی خود دارای تقسیم بندی های بیشتری است و پایینترین آن
هنگامی ایجاد میشود که انسانها دچار احساسات منفی مانند ترس، خشم و
نفرت میشوند. سطح سفلی قسمتی است از عالم احساسی و تداعیکنندۀ
تصوراتی از دوزخ که انسانها در طول اعصار داشته اند.
Atlantis
A previous civilization that inhabited a
continent in the mid Atlantic. This continent
disappeared around 10,000 years ago due
to the actions of the inhabitants. The
atlantean civilization was technologically
superior to our time, but due to the lack of
spiritual awareness, the inhabitants caused
the civilization to self-destruct due to a
misqualification of energy, which led to
warfare and cataclysm.
آتالنتیس
نام تمدن پیشین که در قارهای در دل اقیانوس اطلس زندگی میکردند. این
قارّه حدود ده هزار سال پیش به جبر کردارها و اعمال ساکنانش ناپدید شد و از
چهرۀ روزگار محو گردید. تمدن آتالنتیسیها از منظر فناوری به مراتب فراتر و
پیشرفتهتر از زمان ما بود اما به دلیل عدم آگاهی معنوی ساکنانش و در اثر سوء
استفاده از انرژی ، سبب شدند تمدن آتالنتیس به ورطۀ خودتخریبی بکشد و
عاقبتش به جنگ و فاجعه طبیعی بینجامد.
Aura
An energy field surrounding the human
body. There are levels of the aura,
corresponding to the levels of the material
realm. You have an identity body, a mental
body and an emotional body beyond the
physical body.
هاله، حوزه انرژیایی بدن
یک حوزۀ انرژی که بدن انسان را احاطه کرده است. هاله، سطوح مختلفی
دارد که هر کدام در ارتباط و معادل با یکی از سطوح عالم مادی میباشند. شما
یک کالبد هویتی دارید، یک کالبد ذهنی یا روانی، یک کالبد احساسی و یک
کالبد جسمانی.

Carnal mind
Sometimes used by ascended masters
to refer to the entire lower consciousness,
including the ego. Can also be used more
specifically to refer to that part of the
subconscious mind, which is designed to
take care of the functions of the physical
body. This includes certain basic instincts,
such as protection, food and propagation.
The carnal mind will seek to satisfy these
needs without any regard for long-term
interests and thus needs to be under the
control of your conscious mind.
ذهن نفسانی
گاهی اساتید عروجیافته از این عبارت برای اشاره به کلّ آگاهی دونتر
استفاده میکنند که شامل نفس نیز میگردد. در تعریف خاصتر، میتوان آن را
برای اشاره به بخشی از ذهن ناخودآگاه به کار برد که برای رسیدگی به
عملکردهای کالبد جسمانی طراحی شده و همچنین شامل غرایز پایۀ انسانی
نظیر دفاع شخصی، خوردن و آشامیدن و تولید مثل میباشد. ذهن نفسانی بی-
توجه به منافع طوالنی مدت فردی در پی ارضای این نیازهاست، بنابراین الزم
است تحت کنترل ذهن آگاه باشد.
Catch-22
Described by the popular saying “you
can’t get there from here.” It is a seemingly
impossible situation that you cannot get out
of. The ascended masters use this to refer
to the mechanisms created through the
illusion of separation and duality. The mind
of anti-christ creates innumerable catch22s in order to stop or slow down our
spiritual growth. They are always based on
an illusion, which means you can transcend
them by changing your perspective. Note
that a catch-22 often appears as a problem
that you have to solve. Yet the problem has
no solution, so the real solution is to walk
away from the struggle.
تنگنا، بن بست معنوی
این عبارت، به نوعی تفسیر این جملۀ معروف است: »از اینجا نمیتوانی به
جایی برسی.« تصوّر میشود، این عبارت بیانکنندۀ موقعیتی غیرممکن است که
فرد توانایی خالص شدن از آن را ندارد. اساتید عروجیافته این عبارت را برای
اشاره به سازوکارهای ناشی از توهم انفکاک و دوگانهاندیشی به کار میبرند. ذهن
ضدّ تعالی برای توقف و کند کردن روند رشد و تعالی معنوی ما، تعداد بیشماری
تنگنا سر راهمان قرار میدهد. این-به ظاهر- تنگاناها همیشه براساس یک توهم
شکل میگیرند، به کالم دیگر شما میتوانید با تغییر نگرش و دیدگاهتان از آنها
عبور کنید. توجه داشته باشید که یک تنگنا، اغلب در قالب مشکلی ظاهر میشود
که شما خود را ناگزیر به حلّ آن میپندارید، در حالیکه آن مشکل اساساً راه
حلی ندارد. بنابراین راه حل واقعی آن است که از درگیری و کشاکش با آن
مشکل اجتناب کرده و از آن عبور کنید.
Causal Body
An energy “body” surrounding your I AM
Presence. It stores all of the attainment
gained and the lessons learned from all of
your embodiments. When you raise your
consciousness sufficiently, you can make
use of this attainment for fulfilling your
divine plan.
کالبد سببی
نوعی کالبد انرژی که پیرامون »هستی نابِ« شما را احاطه کرده است. این
کالبد، تمام دستاوردهایی را که به دست آوردهاید و تمامی درسهایی را که در
کالبدهای متعددتان آموختهاید، در خود ذخیره میکند. هنگامی که آگاهی خود
را به حدّ مطلوبی ارتقا بدهید، میتوانید از این دستاوردها در مسیر محقق کردن
رسالت یزدانی خود بهره بگیرید.

Chakra
A focal point within your aura. There are
seven major chakras, corresponding to
each of the seven spiritual rays. If your
chakras are pure, high-frequency energy
from your I AM Presence can stream
through them, and this gives you maximum
creative powers. If your chakras are
polluted, the stream of higher energies is
reduced, and instead the chakras can
become open doors for lower energies to
enter your aura. Severely polluted chakras
can open you to energies from the astral
plane.
چاکرا
یک نقطۀ کانونی درون هالۀ شما را چاکرا مینامند. در کل، هفت چاکرای اصلی
وجود دارد که هر یک در ارتباط با یکی از پرتوهای معنوی هفتگانه است. اگر
چاکراهای شما پاک باشند، انرژی فرکانسباال میتواند از »هستی ناب« شما در
درون چاکراها جریان یابد و همین انرژی است که بیشینۀ قدرتهای خالقۀ
آفرینشی را در اختیارتان میگذارد. اگر چاکراهای شما ناپاک باشد، جریان
انرژیهای باالتر کاهش مییابد و درعوض چاکراهای شما به درهای گشودهای
برای ورود انرژیهای دونتر یا انرژیهای تاریک به هالۀ شما مبدل میشوند.
چاکراهای شدیداً ناپاک قادرند راه وجودتان را برای ورود انرژیهایی از قلمرو
سفلی )plane Astral )باز کنند.
Chela, chelaship
A Sanskrit word that is often translated
as “slave.” This refers to Indian spiritual
tradition, where a person makes him- or
herself the virtual slave of a spiritual
teacher, or guru, who will thereby expose
the student’s ego. Used by the ascended
masters to refer to a sincere student, who
is willing to submit to the disciplines of the
spiritual path, designed to expose the ego.
چیال ، شاگرد / شاگردی
از واژههای سانسکریت که اغلب به مفهوم »سرسپرده« برگردان میشود. این
واژه اشاره دارد به آیین معنوی هندوها که فرد در آن، خود را به صورت بردۀ
تقدیری یک معلم معنوی یا گورو که بناست نفس شاگردش را درهم شکند و او
را از بند خاک بگسالند، درمیآورد. این عبارت توسط اساتید عروجیافته به کار
میرود تا به یک شاگرد مخلص و صادق اشاره کنند؛ شاگردی که راغب است
خود را تسلیم اصول طریقت معنوی نماید؛ اصولی که برای از میان برداشتن
نفس او ساخته و پرداخته شدهاند.

Chohan
For each of the seven spiritual rays,
there is an ascended master who serves as
the leader or main teacher. This spiritual
office is called the “chohan.” The following
list contains the names of the seven
chohans:
 First ray: Master MORE, also known
as Morya, El Morya, M, Master M and
Bapu
 Second ray: Lord Lanto
 Third ray: Paul the Venetian
 Fourth ray: Serapis Bey
 Fifth ray: Hilarion
 Sixth ray: Nada
 Seventh ray: Saint Germain with
assistance from Kuan Yin
 Eighth ray: The Maha Chohan, who is
also the leader of the chohans.
چوهان
به ازای هر یک از پرتوهای معنوی هفتگانه، یک استاد عروجیافته داریم که
در حکم رهبر یا معلم اصلی عمل مینماید. این مقرّ معنوی، چوهان نامیده
میشود. در لیست زیر اسامی هر هفت چوهان آورده شده است:
 پرتو اول: استاد مور(MORE Master (، همچنین به نام موریا، اِل
موریا، میم، استاد میم و باپو نیز شناخته میشود
 پرتو دوم: لرد لنتو
 پرتو سوم: پُل ونیزی
 پرتو چهارم: سراپیس بِی
 پرتو پنجم: هیلاریون
 پرتو ششم: نادا
 پرتو هفتم: سِینت جِرمِین با مساعدت کوآن یین
 پرتو هشتم: ماها چوهان که همچنین رهبر تمام چوهانها نیز می-
باشد.
Christ
In its broadest sense, this refers to the
basic consciousness out of which
everything in the world of form is created.
The purpose is to maintain the oneness
between the Creator and its creation. This
is especially relevant for beings with free
will, who have the option to descend into
the illusion of separation, thereby believing
they are separated from their source.
The Christ consciousness ensures that
no matter how far you descend into
separation, you always have the option to
return to oneness with the Creator.
Because the Christ consciousness is within
everything that is created, you can never go
to a place where you are unreachable for
Christ.In a more specific sense, Christ
refers to a being who has overcome the
illusion of separation and has attained the
Christ consciousness. There are degrees of
Christ consciousness.
متعالی )فرزانه(
در جامعترین مفهوم، اشاره به آگاهی پایه دارد که هر چیزی در این جهان
از آن آفریده شده است. مقصود نیل و حفظ وحدانیت میان آفریدگار و آفریده
)خالق و مخلوق( است. این مفهوم به ویژه برای موجوداتی مصداق دارد که دارای
اختیار هستند و متعاقب آن واجد شرایط انتخاب گزینۀ هبوط و تنزل به توهم
انفکاک و دوگانهاندیشی میباشند تا بدین طریق باور کنند موجوداتی جدا و
منفک از سرمنشأ خویش هستند.
آگاهی متعالی تضمین میکند که صرف نظر از اینکه شما تا کجا در ژرفای
توهم انفکاک نزول کرده باشید، همواره دارای گزینۀ بازگشت به وحدانیت با
آفریدگار خویش هستید. از آنجا که آگاهی متعالی، درون هر آنچه آفریده شده
وجود دارد، شما هرگز به مرحلهای نمیرسید که به طور کامل دور از دسترس
و جدا مانده از تعالی باشید. در مفهوم خاصتر، متعالی به موجودی اشاره دارد
که بر مفهوم توهم انفکاک فائق آمده و به آگاهی متعالی نائل شده است. آگاهی
متعالی دارای درجات متفاوتی میباشد.

Christ discernment
The ability to see through the
innumerable illusions created through the
consciousness of separation and duality.
Also the ability to see the underlying
oneness behind all visible phenomena.
بصیرت متعالی
توانایی مشاهدۀ فراتر از حجابی که توسط بی شمار توهمات ناشی از آگاهی
انفکاک و دوگانهاندیشی ایجادگردیدهاند و همچنین توانایی مشاهدۀ وحدانیت
اصلی که در پس تمامی پدیدههای مرئی و ملموس نهفته است.
Christ Self
A mediator sent by ascended masters to
assist beings who have become trapped in
separation and duality. Most people know
their Christ selves as intuition or the “still,
small voice within.”
The Christ self does not actually tell you
what choices to make. It seeks to give you
a frame of reference for making better
choices. The Christ self will not necessarily
give you an ultimate or absolute truth. It will
give you an insight that is a bit higher than
your present state of consciousness.
شهود درونی، وجدان
نوعی میانجی یا واسطه که اساتید عروجیافته برای یاریرساندن به موجوداتی
که در توهم انفکاک و دوگانهاندیشی گرفتارند میفرستند. بیشتر انسانها شهود
درونی خویش را به صورت الهام یا »ندا و نجوای کوچک از درون« بازمیشناسند.
شهود درونی درصدد نیست به شما بگوید که باید چه انتخابهایی داشته باشید،
بلکه در تالش است تا در راستای بهبود انتخابهایی که انجام میدهید،
چارچوبی مرجع در اختیارتان قرار بدهد. شهود درونی الزاماً حقیقتی تمامعیار
یا غایی در اختیارتان نمیگذارد، درعوض شما را مجهز به بصیرتی مینماید که
کمی فراتر از حالت کنونی آگاهی شماست.
Christhood
When a being has attained the Christ
consciousness, that being is said to have
put on Christhood.
تعالی ، کمال تعالی
هنگامی که موجودی به »آگاهی متعالی« نائل میشود، میگویند که آن
موجود به تعالی رسیده است.

Conscious You
The core of your lower being. It is the
Conscious You that descends from the
spiritual realm as an extension of your I AM
Presence. It is the conscious you that is the
seat of your free will. However, you make
choices based on the perception you have.
It is possible for the Conscious You to have
pure perception, which means it serves as
an open door for the I AM Presence.
However, when beings go into separation
the Conscious You projects itself into an
outer self or role, and it now perceives
everything through the filter of that separate
self. Thus, it will often make choices as if it
really were a separate being.
The important point is that the
Conscious You is and will always remain
pure awareness. This means that while the
Conscious You can project itself into any
role it chooses, it can never lose the ability
to extricate itself from that role and attain
the Christ consciousness in which it can
say with Jesus: “I and my father (my I AM
Presence) are one.”
منِ آگاه ، خودِ آگاه ، خویشتنِ آگاه
هستۀ وجود دونتر شماست. همین »من آگاهِ« شماست که از عالم معنوی
به شکل امتدادی تکثیریافته از »هستی ناب« شما نزول یافته است. همین »من
آگاه« شماست که مسند اختیار و ارادۀ آزاد شما محسوب میشود. با این حال
شما انتخابهای خود را بر اساس میزان درک و سطح دریافتهایی که در هر
لحظه دارید، انجام میدهید. ممکن است »من آگاهِ« شما، دارای درکی ناب و
خالص باشد که بدین ترتیب به شکل دری گشوده برای »هستی ناب« شما
ایفای نقش میکند. در عین حال، زمانی که موجودات در دام مفهوم انفکاک
میافتند، منِ آگاه آنها، بر روی یک خود یا نقش بیرونی بازتاب مییابد و در
این صورت همهچیز را از طریق همان فیلتر خود منفک درک میکنند. درنتیجه
اغلب انتخابهایی که این افراد انجام میدهند به گونهای است که گویی از بدو
کار واقعاً موجودی منفک بودهاند.
نکتۀ مهم این است که منِ آگاه همواره امکان خلوص ادراکی خود را حفظ
می کند. به کالم دیگر، با وجودیکه منِ آگاه می تواند خود را به صورت هر نقشی
که انتخاب می کند بازتاب دهد، هرگز توان رهایی خود از آن نقش و بازیابی
خویش را از کف نمیدهد و قادر است که دیگر بار به سطح آگاهی متعالی نائل
شود. و همچون عیسی بگوید »من و پدرم – یعنی من و »هستی ناب« من-
یکی هستیم.«
Cosmic Being
A spiritual being who holds a specific
spiritual office, usually a focus of a certain
divine quality. Cosmic beings have never
taken embodiment on earth as they
ascended in a higher sphere.
موجود کیهانی
یک موجود معنوی که سرپرستی مقرّ معنوی مشخصی را برعهده دارد و معموالً
دارای تمرکز بر روی یک کیفیت الهی خاص است. موجودات کیهانی هرگز روی
زمین، کالبد انسانی برنگرفتهاند چرا که به کُرۀ یا قلمرو باالتری عروج کردهاند.
Creator
The being who created the particular
world of form in which we exist. There are
other worlds of forms created by other
Creators. A Creator must create a world of
form out of its own Being, meaning the
Creator experiences everything that
happens in a given world.
آفریدگار )خالق(
وجودی که بخشی از همین جهان مصنوع یا اشکال را که ما اکنون در آن
هستیم را آفریده است. جهانهای اشکال )مصنوعات( دیگری نیز وجود دارند که
به دست سایر آفریدگاران آفریده شدهاند. آفریدگار بایستی یک جهان مصنوع از
وجود خود بیافریند، بدین معنا که آفریدگار هر آنچه را که در جهانی که مخلوق و آفریدۀ اوست اتفاق میافتد، خود نیز تجربه مینماید
Dark forces
Beings who have become trapped in the
illusion of separation and duality. Many
such beings reside in the astral plane.
Everything in the material universe is
sustained by a stream of energy from a
higher realm. Yet when you begin to
deliberately harm other self-aware beings,
you are cut off from receiving energy from
a higher realm. Thus, you can sustain an
existence only by stealing energy from
beings in the material realm. This means
that dark forces can continue to exist only
by stealing energy from humans, and they
do this by getting us to misqualify energy
through lower emotions and selfish acts.
Dark forces can take over the minds of
human beings (if people let them), and
most of the warfare and crime seen on
earth is caused by dark forces. They do this
by agitating people to violate others, and
the pain caused releases energy that the
dark forces can use to sustain themselves.
نیروهای تاریک
به موجوداتی اطالق میشود که در توهم انفکاک و دوگانهاندیشی گرفتار
شدهاند. بسیاری از این موجودات، مقیم عالم سفلی یا پایین ترین سطح
فرافیزیکی هستند. همه چیز در جهان مادی به واسطۀ جریان انرژی عالم
باالسری خود پایاست و دوام میآورد. ولی هنگامی که شما خودخواسته و عامدانه
به سایر موجودات خودآگاه آسیب میزنید، از مدار دریافت انرژی از عالم باالسری
خود خارج میشوید. بنابراین، فقط با دزدیدن انرژی از موجودات مقیم در عالم
مادی قادر به پایایی و دوام خواهید بود. بدین معنی که نیروهای تاریک میتوانند
صرفاً با دزدیدن انرژی از انسانها وجود خارجی داشته باشند و با کشاندن انسان-
ها به مرز ابراز احساسات دونتر و اعمال و کردارهای خودخواهانه، انرژی آنها را
فاقد صالحیت معنوی و دستخوش بیکیفیتی نمایند و متعاقباً خود، از آن انرژی
تغذیه کنند.
نیروهای تاریک قادرند کنترل و افسار اذهان انسانها را )اگر خود انسانها
اجازه بدهند( در دست بگیرند. باعث و بانی اغلب جنگها و جنایاتی که روی
زمین رخ داده است، همین نیروهای تاریک هستند. آنها این کار را با برانگیختن
انسانها به وحشیگری، تجاوز و بیحرمتی نسبت به یکدیگر انجام میدهند و
درد و عذابی که متعاقب آن بروز میکند و احساس میشود منجر به رهاشدن
همان انرژیهایی میگردد که نیروهای تاریک به وسیلۀ آن دوام میآورند.
Decree
A spiritual technique for invoking highfrequency energy from the spiritual realm
and directing it into specific conditions on
the personal or planetary level. A decree is
a worded expression, usually in rhyme, that
is spoken aloud with great power and
authority.
دعا ، درخواست انرژی معنوی
شگردی معنوی برای طلب و احضار انرژی دارای فرکانس باال از عالم معنوی
و هدایت آن به شرایط خاصّ در سطح فردی یا جهانی. این نوع دعا، بیانی کالمی
و معموالً دارای وزن و آهنگ است که با صدای بلند و با قدرت و نفوذ و اقتدار
باال ادا میشود.
Dharma
In Buddhist tradition, the sacred work
that you came here to do. Also refers to
your divine plan, which is the positive
qualities you wanted to bring to earth before
deciding to take embodiment here.
دارما
در آیین بودایی، به کردار مقدّسی اطالق میشود که شما اساساً برای انجام
و محقق کردن آن به این جهان آمدهاید. همچنین اشاره دارد به رسالت یزدانی
شما که درواقع، همان کیفیتهای مثبتی است که شما قبل از آنکه تصمیم
بگیرید کالبد انسانی بپذیرید و به روی زمین بیایید، قصد داشتهاید آنها را به
روی زمین بیاورید.

Dhyani Buddhas
Six cosmic beings of Buddhic
attainment. In Buddhist tradition they are
generally considered “meditation
Buddhas,” but they are cosmic beings who
never took embodiment on earth. Each
Dhyani Buddha embodies and represent a
spiritual quality, that serves as the anti-dote
to a specific spiritual poison. The following
list describes the Dhyani Buddhas, their
qualities and the spiritual poisons:
 VAIROCHANA: All-pervading wisdom of
the Dharmakaya, eradicating the poison
of ignorance and delusion.
 AKSHOBYA: Mirror-like wisdom,
eradicating the poison of anger and
hatred.
 RATNASAMBHAVA: Wisdom of
equality, eradicating the poison of
spiritual and intellectual pride.
 AMITABHA: Discriminating wisdom,
eradicating the poison of cravings, lust
and greed.
 AMOGASIDDHI: All-accomplishing
wisdom of perfected action, eradicating
the poison of envy and jealousy.
 VAJRASATTVA: Wisdom of God’s
Diamond Will, eradicating the poison of
non-will and non-being.
بوداهای دیانی )بوداهای ششگانه(
شش موجود کیهانی که مدارج بودایی را طی کردهاند. اگرچه در آیین
بودایی، از بوداهای دیانی عموماً به نام »بوداهای مراقبه« یاد میکنند ولی آنها
درواقع، موجوداتی کیهانی هستند که هرگز روی زمین، کالبد انسانی برنگرفتهاند.
هر کدام از بوداهای دیانی، جامۀ مفهوم یک کیفیت معنوی را میپوشند و
نمایانندۀ آن کیفیت هستند و درواقع به عنوان پادزهر یک سمّ معنوی خاص
عمل میکنند. لیست زیر بوداهای دیانی، کیفیتهای آنها و همچنین سموم
معنوی مرتبط با هر کیفیت را نشان میدهد:
 ویروچانا: خرد نفوذی تامّ دارماکایا، از میانبرندۀ سمّ جهالت و وهم.
 آکشوبیا: خرد آیینهسان، از میانبرندۀ سمّ خشم و نفرت.
 راتناسامبهاوا: خرد برابری، از میانبرندۀ سمّ غرور معنوی و عقالنی.
 آمیتابّها: خرد بصیرانه، از میانبرندۀ سمّ هوس، شهوت و طمع.
 آموگاسیدّی: خرد محققگر تامّ اقدام کامل، از میانبرندۀ سمّ حسرت
و حسادت.
 واجراساتوا: خرد ارادۀ الماسگون خداوند، از میانبرندۀ سمّ بی ارادگی
و بی وجودی.
Divine Direction
Guidance that you receive from a higher
source through your Christ self. The
guidance can be from your I AM Presence,
an ascended master or the cosmic being
known as the Great Divine Director, who
represents divine direction.
هدایت یزدانی
رهنمودی که شما از منبع باالتر و از طریق شهود درونیتان دریافت می-
نمایید. رهنمودی که میتواند از سوی »هستی نابِ« شما باشد یا از یک استاد
عروجیافته یا آن وجود کیهانی که راهبر کبیر الهی شناخته میشود و مسیر
یزدانی را نشان میدهد.
Divine Mother
A spiritual office that represents the
feminine aspect of God to planet earth.
Currently, this office is held by the
ascended master Mother Mary.
مادر یزدانی
مقرّی معنوی که معرّف جنبۀ مادینۀ خداوند در قبال کرۀ زمین است. در
حال حاضر، این مقر توسط استاد عروجیافته مادر مِری )مریم مقدس( اداره
میشود.

Divine Plan
A plan for what you want to accomplish
in this embodiment. This includes the
spiritual gift you want to bring to earth,
experiences you want to have, lessons you
want to learn and karma you want to
balance. Often, this means there are
certain people you want to meet and with
whom you want to engage in various types
of relationships.
رسالت یزدانی ، رسالت شخصی
رسالتی که باید در کالبد زمینی کنونی خود اجرا کنید و محقق نمایید. این
رسالت متشکل از همان هدیۀ معنوی است که شما میخواهید به روی زمین
بیاورید، بهعالوۀ تجاربی که میخواهید داشته باشید، درسهایی که میخواهید
فرابگیرید و کارمایی که باید در این جهان به تعادل برسانید. رسالت یزدانی
همچنین در بسیاری موارد شامل انسانهای مشخصی میگردد که قصد دارید
در این زندگی زمینی مالقات نمایید و همچنین کسانی که بناست با آنها وارد
روابط گوناگون شوید.
Duality, duality consciousness
When the Conscious You sees with pure
perception, it sees the underlying reality
that all life is one and came from the same
source. The duality consciousness
obscures this oneness, and it makes it
seem like matter is separated from spirit,
humans are separated from God and
people are separated from each other.
Duality also implies a negative polarity
between two opposites that work against
each other, one seeking to annihilate the
other. Thus, duality always involves two
opposing sides, and there is usually a value
judgment attached to them, making one
good and the other evil. Duality is always
an illusion, because nothing can change or
destroy the oneness of all life.
Thus, duality can exist only as an illusion
in the minds of self-aware beings. As long
as you are blinded by duality, you cannot
attain Christ consciousness and thus
cannot ascend.
دوگانهاندیشی، آگاهی دوگانهاندیش
هنگامیکه خودِ آگاه شما، ذات حقیقت راستین را بدون حجاب و مانعی
ببیند، مشاهده میکند که چطور تمام اشکال زندگی یکی است و از یک سرمنشأ
واحد نشأت میگیرند. آگاهی دوگانهاندیش، این وحدانیت و یگانگی را مستتر
میسازد و باعث میشود چنین به نظر آید که ماده از روح، انسانها از خداوند و
انسانها از یکدیگر منفک و جدا هستند.
دوگانهاندیشی همچنین داللت بر یک دوگانگی منفی میان دو نقطۀ مخالف
و متضاد دارد که بر ضدّ یکدیگر عمل میکنند، یکی مدام در پی نابود کردن و
محو کردن دیگری است. از اینرو، دوگانهاندیشی همواره مشتمل بر دو سویۀ
متضاد بوده و معموالً یک داوری ارزشی نیز به همراه آن است و موجب می شود
که یکی خیر و دیگری شر تعبیر شود. دوگانهاندیشی همواره یک توهم است زیرا
هرگز هیچچیز قادر به تغییر و نابودی یگانگی و وحدت تمام زندگیها با یکدیگر
نخواهد شد.
بنابراین دوگانهاندیشی تنها میتواند در هیأت یک توهم در اذهان موجودات
خودآگاه نمود یابد و وجود عینی داشته باشد. مادامیکه مفهوم دوگانهاندیشی
چشم بصیرت شما را کور کرده باشد، قادر نخواهید بود به آگاهی متعالی نائل
شوید و بنابراین به معراج نخواهید رسید.
Eightfold path of the Buddha
Traditionally, the path prescribed by
Gautama Buddha for overcoming suffering.
However, a deeper mystical understanding
is that it represents the path of mastering
the first seven spiritual rays and the eighth
ray of integration.
طریق هشتخان بودا
در آیین بودایی، طریقی را گویند که از سوی گاتهام بودا برای فائق آمدن بر
رنج کشیدن تجویز شده است . اگرچه این عبارت در ادراک عرفانی عمیقتر،
داللت بر طریقی دارد که فرد بر هفت پرتو اول معنوی و پرتو هشتم که
یکپارچگی غایی است، به مرحلۀ استادی میرسد.

Elementals
The world of form is created through a
hierarchy of beings that extend from the
Creator. For example, planet earth was
created by seven beings in the spiritual
realm, called the Elohim. They envisioned
the blueprint for the earth and projected it
into the four levels of the material realm.
However, the blueprint is brought into
physical manifestation by four classes of
elemental beings. These are beings that
have a lower self-awareness than humans,
but who can grow by serving to help build
the material world. The elementals in the
four realms are named as follows:
 Etheric realm, fire elementals or
salamanders
 Mental realm, air elementals or sylphs
 Emotional realm, water elementals or
undines
 Physical realm, earth elementals or
gnomes.
عنصریها
جهان مصنوع )شکل( از طریق سلسلهمراتب موجوداتی آفریده شده که
امتدادی تکثیریافته از آفریدگار هستند. به عنوان مثال، کرۀ زمین توسط هفت
تن از موجودات مقیم در عالم معنوی آفریده شده است که الوهیم نامیده می-
شوند. آنها بودند که طرح اولیه یا نسخۀ مادر از کرۀ زمین را متجسم شدند و
انگارۀ آن را در قالب چهار سطح عالم مادی برون افکندند. نسخۀ مادر توسط
چهار طبقه از عنصریها تجلّی فیزیکی یافت. عنصریها در مقایسه با انسانها
دارای سطح خودآگاهی پایینتری میباشند، اما قادرند با یاری رساندن به ساخت
عالم مادّی، در نوع خود خدمت کنند و رشد و تعالی یابند. عنصریها در چهار
عالم به شرح زیر میباشند:
 عالم اِتِری، عنصریهای آتش
 عالم ذهن، عنصریهای هوا
 عالم احساس، عنصریهای آب
 عالم جسم، عنصریهای خاک
Elohim
Ascended beings with such a high level
of consciousness that they have complete
mastery over the creation of matter. There
is a masculine/feminine polarity of Elohim
for each of the seven rays. The following list
contains the names of the seven Elohim
and their feminine counterparts:
 First ray: Hercules and Amazonia
 Second ray: Apollo and Lumina
 Third ray: Heros and Amora
 Fourth ray: Purity and Astrea
 Fifth ray: Cyclopea and Virginia
 Sixth ray: Peace and Aloha
 Seventh ray: Arcturus and Victoria
اِلوهیم
وجودات عروجیافتهای هستند با سطح بسیار باالیی از آگاهی که در آفرینش
ماده به نهایت مراتب استادی رسیدهاند. برای هر یک از پرتوهای هفتگانه، الوهیم
دارای دو قطب نرینه و مادینه میباشد. لیست زیر شامل اسامی هفت اِلوهیم و
زوج های مادینۀ آنهاست:
 پرتو اول: هرکول و آمازونیا
 پرتو دوم: آپولون و لومینا
 پرتو سوم: هروس و آمورا
 پرتو چهارم: صفا و آستریا
 پرتو پنجم: سیکلوپیا و ویرجینیا
 پرتو ششم: صلح و آلوها
 پرتو هفتم: آرکتوروس و ویکتوریا
Emotional body
An aspect of your aura/mind that houses
your emotional energies.
کالبد احساسی
وجهی از هاله/ذهن شما که منزلگاه انرژیهای عاطفی و احساسی شماست.

Etheric body
An aspect of your aura/mind that houses
your sense of identity.
کالبد اثیری
وجهی از هاله/ذهن شما که منزلگاه حسّ هویت شماست.
Evil, the veil of Maya
In Buddhist tradition, the veil of Maya is
what obscures reality to beings in
embodiment. This reality is that everything
is the Buddha nature, in other words that all
life is one. This veil is actually created
because the matter universe is made from
energy of a certain density, which makes it
impossible for the physical senses to detect
that even matter is made from spiritual light.
Thus, this energy veil is abbreviated as evil.
شر، پلیدی، حجاب مایا
در آیین بودایی، حجاب مایا همانی است که حقیقت را از چشم موجوداتی
که کالبد زمینی پذیرفتهاند، مستتر نگه میدارد. همان حقیقت که همهچیز در
واقع جزوی از طبیعت بوداست و به کالم دیگر تمامی زندگیها یکیست. این
حجاب درواقع به این دلیل بوجود آمده است که جهان مادی از یک انرژی با
تراکم مشخص ساخته شده و به واسطۀ تراکم و سنگینی آن، غیرممکن است
حواس جسمانی قادر باشند که تشخیص دهند حتی ماده نیز از نور معنوی
ساخته شده است. از اینرو این حجاب انرژیایی به اختصار، شر نامیده میشود.

Fall
In its broadest sense, the term refers to
the process whereby a self-aware being
descends into the consciousness of
separation. Before the fall, you will see
yourself as a being who is not isolated but
is connected to something greater than
yourself. After the fall, you will be convinced
that you are a separate being, who has
been abandoned or punished by God.
The important distinction is that after the
fall, you will find it difficult to take
responsibility for your own growth. Because
the fall was caused by your own choices, it
can only be undone through your own
choices. Yet when you think you are a
separate being, you think you can do
whatever you want without considering the
consequences for others. This causes you
to engage in an ongoing struggle against
other people, which can lead to a state of
mind where you think you have to fight
against other people, the matter universe or
even God.
This state of mind becomes a catch-22,
because as long as you will not accept that
you have created your own situation as a
result of your own choices, you cannot
change those choices. Instead, you are
seeking to create a change in your situation
by forcing other people, the matter world or
even God to come under your control. You
are seeking to change the splinter in the
eyes of others while ignoring the beam in
your own eye.
هبوط، نزول به عالم سفلی
در جامعترین مفهوم، این واژه به فرآیندی اشاره دارد که به موجب آن یک
وجود خودآگاه به سطح آگاهی انفکاکی سقوط کرده و نزول مرتبه مییابد. پیش
از هبوط، شما خود را به عنوان وجودی میبینید که نه تنها منزوی نیست بلکه
به چیزی به مراتب عظیمتر از خودتان متصل است. پس از هبوط، شما متقاعد
میگردید که وجودی منفک و جدا شده هستید و توسط خداوند رها یا جزا
شدهاید.
مهمترین تمایز پس از هبوط آن است که شما در نظرتان دشوار مینماید
که باید مسئولیت رشد و تعالی خود را برعهده بگیرید. ازآنجا که این هبوط به
موجب انتخابهای خودتان حادث شده، تنها میتوانید از طریق انتخابهای
خودتان نیز آن را لغو کنید. ولی وقتی به این میاندیشید که شما وجودی منفک
و مجزا هستید، میپندارید که میتوانید هرکاری که میخواهد انجام دهید بی-
آنکه عواقبی را که اعمالتان برای دیگران در برخواهد داشت را در نظر بیاورید.
همین روند باعث میشود که شما در کشاکش نزاعی مداوم با دیگران قرار گیرید
که این کار میتواند منجر به وضعیتی از ذهن گردد که شما گمان ببرید ناچارید
به طور دائم با دیگران، عالم مادی یا حتی خداوند در حال منازعه و جنگ باشید.
این وضعیت ذهن درنهایت شما را به بن بست می کشاند، زیرا تا وقتی
نپذیرید که وضعیت کنونی را خودتان در نتیجۀ انتخابهای خویش ایجاد کرده-
اید، قادر نخواهید بود آن انتخابها را تغییر دهید. درعوض، از طریق اعمال زور
بر سایر انسانها، عالم مادّی و حتی خداوند برای به کنترل درآوردن آنها، درصدد
ایجاد تغییر در وضعیتتان برمیآیید. در این حالت درصدد هستید که اشکال و
خطای دیگران را رفع کنید بدون توجه به اشکال و خطای بزرگتر که در خود
شماست.

Fallen beings or fallen angels
In its broadest sense, refers to all beings
who are blinded by the duality
consciousness. Yet themasters often use
this more specifically to refer to a group of
beings who fell in a previous sphere. The
important distinction is that these beings
had attained considerable attainment
before they fell, which means they are often
superior to the beings who started their
existence in this world.
In world history, fallen beings have often
become powerful but abusive leaders, and
obvious examples are Hitler, Stalin and
Mao. Yet many fallen beings hold important
positions without visibly abusing their
power and thus have a huge influence in
society. Their main characteristic is that
they are absolutely sure that they are right
because they feel they are superior to most
people on earth. There are also fallen
beings who are not in physical
embodiment, but who reside in the astral
plane or the mental realm.
موجودات یا فرشتگان هبوطیافته
در جامعترین تعبیر، به موجوداتی اشاره دارد که توسط آگاهی دوگانهاندیش
کور شدهاند. با اینهمه، اساتید اغلب از این اصطالح به ویژه برای اشاره به گروهی
از موجودات استفاده میکنند که به قلمرو یا سپهر پیش از خود هبوط کردهاند.
از این تعریف چنین برمیآید که مهمترین تمایز این موجودات آن است که آنها
مراتب قابل توجهی از تعالی معنوی را پیش از هبوط به سپهر پاییندستی پشت
سر گذاشتهاند. بدین معنی که آنها به نسبت افرادی که به تازگی وجود خود در
این جهان را آغاز کردهاند، توانایی چیرگی دارند.
در تاریخ جهان، موجودات هبوطیافته اغلب رهبرانی قدرتمند ولی سوء
استفادهگر هستند که از نمونههای بارزشان میتوان به هیتلر، اِستالین و مائو
اشاره کرد. با اینهمه بسیاری از موجودات هبوطیافته وجود دارند که منسبها
و موقعیتهای مهمی را عهدهدار می باشند ولی سوءاستفاده آنان از قدرت آشکار
نیست و به همین خاطر تاثیر بسیار گستردهای روی مردم دارند. خصوصیت
اصلی موجودات هبوطیافته آن است که پیش خود یقین دارند که همیشه حق
با آنهاست زیرا خود را به نسبت اکثر ساکنان زمین دارای رجهان و برتری می-
پندارند. در این بین، موجودات هبوطیافتۀ دیگری نیز وجود دارند که فاقد کالبد
زمینی هستند و درعوض، در قلمرو فرافیزیکی )استرال( یا قلمرو ذهنی اقامت
دارند.
Fallen consciousness
The consciousness of the fallen beings.
In its broadest sense, the illusion of
separation and duality. It can also refer
more specifically to the consciousness of
feeling superior to others, wanting to have
special privileges or wanting others to
follow you.
The main characteristic of the fallen
consciousness is the belief that the ends
can justify the means. This often causes
people to believe they are engaged in an
epic struggle and that it is their duty to use
all means available to eradicate what they
have defined as evil. Thus, the underlying
belief is that you have the right to define
what is good and evil, because you have a
godlike status.
آگاهی هبوطیافته
آگاهی موجودات هبوطیافته. در جامعترین مفهوم، توهم انفکاک و دوگانه-
اندیشی را شامل میشود. همچنین میتوان به ویژه، اشاره به نوعی از سطح
آگاهی کرد که در آن احساس برتری نسبت به دیگران وجود دارد یا تمایل برای
بدست آوردن و داشتن امتیاز و اولویت نسبت دیگران و یا خواست و تمایل به
اینکه بقیه از فرد تبعیت و پیروی کنند.
خصوصیات مهم یک آگاهی هبوطیافته، تکیه بر این باور است که فرجام
عمل توجیهکنندۀ اسباب محقق کردن آن عمل است، یا به عبارت دیگر، هدف
وسیله را توجیه می کند. چنین باوری اغلب باعث میشود مردم بپندارند که آنها
دست اندر کار یک کشمکش حماسی هستند و وظیفۀ آنهاست که از هر وسیله
و اسبابی کمک بگیرند تا هرآنچه را که خود به عنوان شر و اهریمن تعریف
میکنند، از صفحۀ روزگار پاک سازند. بنابراین، باوری که متضمن این تعریف
میشود، این است که شما محق هستید خیر و شر را تعریف کنید، چرا که شما
در یک جایگاه و مقام خدا گونه قرار دارید.

Fohat
Refers to written or spoken word that is
inspired from a higher source and endowed
with spiritual light. Words become cups or
chalices that carry spiritual light.
فوهات
اشاره دارد به کالم مکتوب یا منقولی که از یک منبع واالتر الهام گرفته
میشود و متصّف به نور الهی است. کلمات قالب پیاله یا جامی را به خود می-
گیرند که نور معنوی را با خود حمل میکنند.
Four levels of the material realm
Everything is made from energy, so the
entire world of form is made from energies
of various vibrational qualities. There is a
continuum of vibrations, ranging from the
highest level, the level of the Creator, to the
lowest. In between one can define several
divisions, compartments or octaves of
vibrations. For example, one major division
is between the spiritual realm and the
material realm.
There are several divisions in the
spiritual realm, whereas in the material
realm there are four divisions. They are,
from higher to lower vibrations:
 the etheric or identity level
 the mental level
 the emotional level
 the physical level
چهار سطح قلمرو مادی
همه چیز در گیتی از انرژی ساخته شده است، بنابراین تمام جهان مصنوع
از انرژیهایی تشکیل شده است که دارای کیفیتهای ارتعاشی گوناگون می-
باشند. در این جهان، پیوستاری از یک سلسله ارتعاشات وجود دارد که در بازهای
از باالترین سطح ارتعاشی که سطح آفریدگار است تا پایینترین سطح، گنجانده
میشود. در بین این دو سطح انرژی، سطوح و تقسیم بندی های مختلفی بر
اساس میزان ارتعاش میتوان انجام داد. به عنوان مثال، میتوان این طیف یا
پیوستار را به دو بخش کلی عالم معنوی و عالم مادی تقسیم کرد.
در عالم معنوی بخشهای متعددی وجود دارد، درحالیکه عالم مادی دارای
چهار بخش است. بخشهای عالم مادی به ترتیب از باالترین تا پایینترین سطح
انرژی، عبارتند از:
 سطح هویتی یا سطح اثیری
 سطح ذهنی
 سطح احساسی
 سطح جسمی یا فیزیکی

Four lower bodies, four levels of the
mind
Corresponding to the four levels of the
material universe, the masters sometimes
say that we humans have four lower
bodies, the identity body, the mental body,
the emotional body and the physical body.
The masters also talk about four levels of
the mind:
 The identity mind houses our
deepest sense of identity (who we
are and what we can do).
 The mental mind houses our
thoughts (how we can do things).
 The emotional mind houses our
feelings (why we want to/have to do
something).
 The physical mind relates to the
needs of the body.
چهار کالبد دونتر، چهار سطح ذهن
اساتید گاهی چنین میگویند که متناظر با چهار سطح عالم مادی، انسانها
نیز دارای چهار کالبد پایینتر هستند: کالبد هویتی، کالبد ذهنی، کالبد احساسی
و کالبد جسمانی یا فیزیکی.
اساتید همچنین دربارۀ چهار سطح ذهن سخن میگویند:
 ذهن هویتی یا اثیری که ژرفترین حس و تلقی هویتی ما را در بر
میگیرد )که هستیم و چه میتوانیم بکنیم(.
 ذهن روانی ما که منزلگاه افکار ماست )چطور میتوانیم کارها را
انجام دهیم(.
 ذهن احساسی ما که بستر احساسات و عواطف ماست )چرا می-
خواهیم یا ضرورتی حس میکنیم تا کاری انجام دهیم(
 ذهن جسمانی ما که مربوط به نیازهای جسمانی ما میشود.

Free will
The masters teach that it is extremely
important to understand free will, especially
in relation to the duality consciousness.
Free will is the basic law that guides the
function of the material realm. For example,
the earth was created by the Elohim in a
much higher state than what we see today.
There was originally no lack of resources,
no imbalances in nature and no diseases.
These limiting conditions have been
created because a majority of human
beings used their free will to descend into
duality. Nature – meaning the elemental
beings – had no choice but to outpicture as
material conditions what was in the
consciousness of a majority of the people.
Human beings were created to have
dominion over the earth, and the elemental
beings can only take on the images we hold
in our identity, mental, emotional and
physical minds.
Yet the important point about free will is
that we have the right to, at any time,
transcend our previous choices. God and
the ascended masters will never seek to
stop us from transcending previous
choices. It is only the ego and the dark
forces who will seek to make us believe we
are bound by past choices.
اختیار )ارادۀ آزاد(
اساتید آموزش میدهند که درک درست مفهوم ارادۀ آزاد یا همان اختیار از
اهمیتی بسیار به ویژه در رابطه با آگاهی دوگانه گرا، برخوردار است. اختیار،
همان قانون پایه و اصلی است که عملکرد عالم مادی را هدایت میکند و جهت
میدهد. به عنوان مثال، جهان درحالتی به مراتب واالتر از آنچه امروز میبینیم،
به دست الوهیم آفریده شد. در بدو آفرینش، خبری از کمبود منابع، عدم تعادل
در طبیعت یا بیماری نبود.
این شرایط محدود کننده به این دلیل حادث شدند که اکثریت موجودات
بشری، اختیار و ارادۀ آزاد خویش را در جهت نزول به ورطۀ دوگانگی به کار
بستند. طبیعت- به مفهوم موجودات عنصری و اولیه- چارهای جز نمود یافتن
در قالب سلسلۀ شرایط مادی که در آگاهی اکثریت مردم شکل گرفته بود،
نداشتند. بشر آفریده شد تا بر قلمرو زمین تسلط پیدا کند و موجودات عنصری
صرفاً میتوانستند قالب انگارههایی را به خود بگیرند که ما در ذهن هویتی،
روانی، احساسی و جسمانی خود ثبت و نگهداری میکنیم.
با این حال، مهمترین نکته درخصوص ارادۀ آزاد یا اختیار آن است که ما در
هر زمان این حق و امکان را داریم تا گزینههای پیشین خود را تعالی بخشیم و
به سطح واالتری ارتقا دهیم. خداوند و اساتید عروجیافته هرگز در پی بازداشتن
ما از ارتقا بخشیدن به گزینههای پیشینمان نیستند. تنها، منیّت ما و نیروهای
تاریک مترصد آن هستند تا ما به این باور برسیم که محکوم به گزینههای پیشین
خود هستیم.

Garden of Eden
The deeper symbolism behind the
Biblical concept of the Garden of Eden is
that it represents a schoolroom in which
self-aware beings are being prepared to
take embodiment on earth. The “God”
mentioned in the Bible was the ascended
master Lord Maitreya, who was the
“headmaster” of the mystery school.
Students were given graded lessons,
and only more advanced students were
meant to take the lesson represented by
the duality consciousness. However, there
was a number of beings in the mystery
school, who had fallen in a previous sphere.
These beings are symbolized by the
Serpent, and they deceived some students
into taking the initiation of duality before
they were prepared by the teacher. This
initiation is symbolized by the “fruit of the
knowledge of good and evil,” which makes
beings think they are like gods and can
define what is good and evil without the
Christ consciousness.
The symbolism is that the fallen beings
have deceived most people on earth into
believing in the dualistic lies. This is what
causes all conflict and struggle on earth.
The only solution is that a critical mass of
people follows the true path of initiation and
attain Christ consciousness. The real
purpose of the ascended masters is to help
us do this.
باغ عدن، بهشت اولیه
بر طبق نمادشناسی عمیقتری که در پس مفهوم انجیلی باغ عدن نهفته
است، باغ عدن، مصداقی از یک کالس درس است که موجودات خودآگاه در آن
حاضر میشوند تا برای پذیرفتن کالبد زمینی و نزول به زمین آماده گردند. واژۀ
»خداوند« که در متن انجیل آمده، اشاره به استاد عروجیافتهای دارد به نام لُرد
میتریا Maitreya Lord که درواقع، مدیر مدرسۀ عرفان بوده است.
شاگردان دروسی را پشت سر میگذاشتند که هر یک، نمرۀ خاصّ خود را
داشتند. تنها شاگردان برتر و پیشرفتهتر مجاز به گذراندن درس مربوط به آگاهی
دوگانهاندیش بودهاند. البته، شماری از موجودات در مدرسۀ عرفان، به کُرۀ
پیشین خود نزول کرده بودند. یکی از سمبلهای این موجودات، مار است. این
دسته از شاگردان کسانی بودهاند که دیگر شاگردان را اغفال میکردند تا پیش
از آنکه توسط معلم خود آمادۀ مراحل بعدی شوند، نسبت به آغاز مبحث دوگانه-
اندیشی اقدام کنند. نماد آغاز این مبحث »میوۀ علم به خیر و شر« )سیب( است
که باعث میشود موجودات تصور کنند آنها نیز مانند خداوندگاران هستند و
میتوانند بدون برخورداری از آگاهی متعالی تعیین کنند که چه چیزی خیر و
چه چیزی شر است.
در نمادشناسی آمده است که موجودات هبوطیافته اغلب مردم روی زمین
را اغفال کردهاند تا فریبها و دروغهای دوگانهاندیش را باور کنند. همین امر
سبب ایجاد تمامی کشمکشها و تناقضات روی کرۀ زمین است. تنها راه حل
رفع این وضعیت آن است که تودۀ گستردهای از مردم به طریق برحق و راستین
نیل به آگاهی متعالی بگروند و آگاهی متعالی کسب نمایند. مقصود اصلی حضور
اساتید عروجیافته نیز درواقع یاری رسانیدن به ما در انجام این کار است.
God Flame
Your true individuality is not what we
normally call your personality; it is anchored
in your I AM Presence. Because your I AM
Presence is made from energies of a higher
vibration than anything in the material
universe, it appears as a flame. Thus, your
true individuality is sometimes referred to
as your God flame.
شعلۀ ایزدی یا شعله خدایی
فردّیت حقیقی شما آن چیزی نیست که به طور متعارف هویت فردی شما
قلمداد میشود. این فردّیت حقیقی درواقع ریشه در “هستی نابِ” شما دارد.
از آنجا که “هستی نابِ” شما از انرژیهایی با ارتعاشات باالتری نسبت به عالم
مادی ساخته شده است، به شکل یک شعله ظاهر میشود. بنابراین، از فردّیت
حقیقی شما گاهی با عنوان شعلۀ خدایی شما یاد میشود.

God, four aspects of God
In mystical teachings, the world is seen
as being made from one underlying
element, called ether, which manifests as
the four elements of fire, air, water and
earth. One can likewise look at five aspects
of God. The ether element corresponds to
the original or undifferentiated Creator,
which has not yet expressed itself in the
world of form. As the Creator begins to
express itself, it manifests itself as four
aspects:
 Father, meaning the outgoing force,
the will to create. For us, the ascended
masters represent the father element,
yet we also represent the father element
on earth.
 Mother, meaning the contracting or
balancing force. Compared to the
Creator, everything in the world of form
is the Mother. So we humans are part of
the Divine Mother. Yet when we cocreate by superimposing mental images
upon the Ma-ter light, then this mother
light represents mother for us.
 Son or Christ, meaning the
consciousness that unifies the Creator
(who is beyond form) with everything
that has form. It is also the element that
separates the real from the unreal by
seeing through all dualistic illusions.
 Holy Spirit, means the force that
drives all self-aware beings to return to
their source. Since the beginning of the
world of form, innumerable beings have
gone through the process of the
ascension and this has created a force
or momentum that makes up the Holy
Spirit.
خداوند، چهار جنبۀ خدایی
در آموزههای سنتی عرفانی، جهان به عنوان وجودی دیده میشود که از یک
عنصر زمینهای و بنیادی به نام اِتِر ساخته شده است و چهار عنصر دیگر نیز از
آن متجلّی میگردند: آتش، هوا، آب و خاک. با در نظر گرفتن این تقسیمبندی
و به طور مشابه، میتوان به پنج جنبۀ خداوند نگریست. عنصر اِتِر متناظر با
آفریدگار نامتمایز، راستین و اصیل است که هنوز خود را در قالب جهان مصنوع
نمود نداده است. لحظهای که خداوند اقدام به ابراز خود مینماید، خود را در
چهار جنبۀ دیگر متجلّی میگرداند:
 پدر، به مفهوم نیروی بیرونرونده یا گشاینده و ارادۀ آفرینش
است. اساتید عروجیافته برای ما نمایانندۀ همان مفهوم عنصر پدر
هستند. این در حالیست که ما نیز به نوبۀ خود نمایانندۀ عنصر
پدر روی زمین هستیم.
 مادر، به معنای نیروی درونرونده یا انقباضی و متعادل کننده
است. در مقایسه با آفریدگار، هرآنچه در جهان مصنوع وجود
دارد، مادر است. بنابراین ما انسانها نیز بخشی از مادر یزدانی
هستیم. هنگامی که ما از طریق القا و فرافکندن تصاویر ذهنی
خود بر نور الهی به خلق کردن اقدام می کنیم ، این نورالهی
نمایانندۀ مادر برای ماست.
 پسر یا مسیحا، به معنای آن آگاهی است که آفریدگار را )که
ورای شکل و مصنوع است( با هرآنچه دارای شکل و فرم است،
متحد و یگانه میسازد. همچنین این عنصر، همانی است که از
طریق مشاهدهای فراتر از تمامی توهمات دوگانهاندیش، چیزهای
واقعی را از غیرواقعی تفکیک میسازد.
 روح مقدس، یا همان نیرویی است که تمام موجودات خودآگاه را
به بازگشت به سرچشمه و اصل راستین خود سوق میدهد. از
همان بدو آفرینش جهان مصنوع، موجودات بیشماری فرآیند
صعود و معراج را پشت سر گذاشتهاند و همین خود، نیرو یا
جنبشی را ایجاد کرده که روح مقدس را پدید آورده است.

Golden Age
At present, the earth is in a lower state
than originally intended. This is caused by
a majority of people being deceived by the
duality consciousness, which inevitably
leads to various conflicts and limitations.
Yet the goal of the ascended masters,
especially Saint Germain as the leader of
the coming 2,000-year cycle, is to inspire a
critical mass of people to walk the path of
individual Christhood. As enough people
raise their consciousness, society will begin
to outpicture a much higher state than
today, and this is commonly referred to as
a Golden Age.
عصر طالیی
در حال حاضر، زمین در حالتی دونتر و نازل تر از آن چیزی است که در
بدو خلقت مقرّر شده بود. چنین وضعیتی به این دلیل ایجاد شده است که
اکثریت موجودات بشری توسط آگاهی دوگانهاندیش اغفال شدهاند. و این بطور
ناگزیر به کشمکشها و محدودیتهای متعددی منجر شده است. با اینحال، هدف
اساتید عروجیافته، به ویژه سِینت جِرمین(Germain Saint (به عنوان رهبر
چرخۀ دو هزارسالۀ جدید، الهام بخشیدن به اکثریت انسانهاست تا قدم در طریق
تعالی فردی خویش بگذارند. وقتی افراد به تعداد کافی، آگاهی خود را ارتقا دهند
و به درجۀ آگاهی متعالی نائل شوند، جامعه شروع به نمود دادن ویژگیهایی به
مراتب واالتر از وضعیت امروز خواهد کرد. این وضعیت متحول شده را عموماً با
عنوان عصر طالیی یاد میکنند.
Great White Brotherhood
name for all ascended beings. The term
“white” does not refer to race, but to the fact
that ascended masters radiate a white light.
خاندان کبریایی سپید
نامی برای جمع همه اساتید عروجیافته. واژۀ سپید به هیچ نژاد و قومیتی
اشاره ندارد و به معنی نور سپیدی است که اساتید عروجیافته از خود ساطع
میکنند.
Guru
A Sanskrit word for teacher or master.
گورو، مرشد، قطب
واژهای سانسکریت برای کلمۀ معلم و یا استاد.

Hatred of the Mother
The Ma-ter light forms the feminine
polarity to the Creator. It allows us to project
any mental image upon it we want, and
then it faithfully reflects back to us physical
circumstances that reflect the images in our
consciousness. When people enter the
fallen consciousness, they cannot take
responsibility for themselves, meaning they
will not recognize that the Mother can only
reflect back what we project upon it and is
not seeking to punish us. Instead, such
beings feel like victims, and they do feel like
matter, the Mother element, is seeking to
punish them or prevent them from doing
what they want. Thus, they can develop
hatred of the mother. Yet since we are all
part of the mother aspect of God, hatred of
the Mother is a form of self-hatred.
نفرت از مادر یزدانی
نور یزدانی ، دوگانه یا زوج مادینۀ آفریدگار را شکل میدهد. این نور به ما
اجازه میدهد تا هر انگارۀ ذهنی که میخواهیم بر آن بیفکنیم و بدان انگاره نمود
عینی بخشیم. این نور سپس با امانت داری کامل، بازتاب تصاویر و ذهنیتهای
آگاهی ما را در قالب شرایط فیزیکی به ما برمیگرداند. هنگامی که انسانها وارد
آگاهی هبوط یافته میشوند، قادر نیستند مسئولیت امور را خودشان برعهده
بگیرند زیرا متوجه این مفهوم نیستند که مادر، تنها همان چیزی را به ما بازتاب
میدهد که پیشتر خودمان انگارهاَش را بر آن افکنده بودیم. و اساساً نیت مادر،
به هیچ وجه، تنبیه و مجازات ما نیست. درعوض، چنین موجوداتی حسّ قربانی
بودن بهشان دست میدهد و میپندارند که ماده- عنصر مادر- در پی تنبیه و یا
بازداشتن آنها از انجام کاری است که سعی در انجامش داشتهاند. بنابراین، آنها
حس انزجار و نفرت از مادر را در درون خود میپرورانند. ولی از آنجا که همگی
ما بخشی از جنبۀ مادرگون خداوند هستیم، نفرت از مادر یکی از اشکال نفرت
از خویشتن است.
Holy Spirit
The force that drives all self-aware
beings to return to their source. Since the
beginning of the world of form, innumerable
beings have gone through the process of
the ascension and this has created a force
or momentum that makes up the Holy
Spirit.
روح مقدس، روح القُدُس
نیرویی که تمام موجودات خودآگاه را به بازگشت به سوی منبع و سرچشمۀ
اصلی خود سوق میدهد. از همان بدو آفرینش جهان مصنوع، موجودات بی-
شماری فرآیند تعالی، صعود و معراج را پشت سر گذاشتهاند و همین خود، نیرو
یا جنبشی را ایجاد کرده که پدیدآورندۀ روح مقدس است.
Human consciousness
In a general way, this refers to the
consciousness that is currently considered
normal for human beings. It can also be
used more specifically to refer to the ego
and the carnal mind.
آگاهی بشری
در یک تعریف کلی، اشاره به آن سطحی از آگاهی دارد که درحال حاضر
برای نوع بشر، عادی و طبیعی فرض میشود. در تعریف خاصتر، اشاره دارد به
نفس و ذهن نفسانی.

Human ego
An element in the psyche that is created
when the Conscious You descends into the
illusion of separation and duality. The
Conscious You is pure awareness, so it
simply cannot act as a separate being. Yet
it can step into a separate sense of self, and
when it perceives the world through the
perception filter of that self, it can believe
that it really is a separate being. What
makes this distorted perception seem real
is the ego.
نفس بشری
عنصری در روان یا روح است که زمانی که خودِ آگاه شما به سطح توهم
انفکاک و دوگانهاندیشی نزول میکند بوجود میآید. خود آگاه شما، آگاهی و
هشیاری محض است، بنابراین به سادگی نمیتواند به عنوان یک موجود منفک
و مجزا عمل کند. با این حال قادر است به قلمروی از حس خودِ منفک و مجزا
وارد شود، و هنگامی که جهان را از طریق فیلتر خودِ منفک شده مشاهده می-
کند، میتواند باور کند که حقیقتاً موجودی منفک و مجزاست. آنچه چنین
دریافت تحریفشدهای را ممکن میسازد و آن را واقعی جلوه میدهد همان نفس
است.
I AM Presence
Your higher or spiritual self. The
Conscious You is an extension of your I AM
Presence, and your highest potential is to
achieve complete identification with the
Presence, so you serve as an open door for
it to express itself in the material world.
Your spiritual identity and individuality is
anchored in your I AM Presence, which
means it could never be destroyed no
matter what happens to you on earth.
هستی ناب ، حضور ناب ، کیفیت خالص معنوی هر فرد
خود برتر یا خود معنوی شما را گویند. خودِ آگاه (You Conscious(
شما – که همان حس وجود و حس هویت فعلی شما در زندگی است – در واقع
امتداد تکثیریافته از »هستی نابِ« شماست که بیانگر باالترین نیروی نهفته در
وجود شما برای احراز هویّت تام با حضور برتر است که شما را قادر میسازد به
دری گشوده برای ابراز آن »هستی ناب« در عالم مادی تبدیل شده و به خدمت
بپردازید. هویت و فردیت معنوی شما ریشه جدانشدنی در »هستی نابِ« شما
دارد، بدین معنا که صرف نظر از هر ماجرایی که روی زمین بر شما واقع شود،
آن هویت ناب هرگز آسیبی نخواهد دید.
Identity body
An aspect of your aura/mind that houses
your sense of identity.
کالبد هویتی
وجهی از هاله/ذهن شما که منزلگاه حسّ هویت شماست.
Immaculate concept or vision
This refers to the vision of the highest
potential or a pure vision that is not polluted
by duality. For example, Mother Mary held
the immaculate vision that Jesus would
fulfill his mission
مفهوم یا نگرش معصوم و پاک
اشاره دارد به نگرش یا مفهومی با بیشینۀ توانایی ، یا نگرش خالص و پاکی
که هنوز آلودۀ مفهوم دوگانهاندیشی نشده است. به عنوان مثال، مریم مقدس
واجد این نگرش معصومانه است که عیسی، رسالتش را محقق خواهد نمود.

Initiation
A gradual process whereby you raise
your consciousness towards the Christ
consciousness. This can be an individual
process, where you are guided from within,
but it usually involves you following an outer
teaching or even a guru or organization.
چالش معنوی، ساز و کار رشد معنوی
فرآیندی تدریجی که شما آگاهی خود را به سوی آگاهی متعالی ارتقا می-
دهید. این امر میتواند فرآیندی فردی باشد که شما طیّ آن از درونتان هدایت
میشوید. ولی این فرایند معموالً شما را با پیروی از آموزههایی خارجی و یا حتی
آموزههای یک گورو یا سازمان درگیر میکند.
Jesus
The ascended master Jesus was the
hierarch or leader for the Age of Pisces. He
holds the office of planetary Christ, and we
cannot ascend without going through this
office. This means that all people need to
make peace with Jesus – by transcending
the distorted images of Christ created on
earth – in order to ascend.
عیسی مسیح
استاد عروجیافته عیسی مسیح، رییس روحانی و یا رهبر عصر حوت )دو
هزاره گذشته( بود. او مسئولیت مقرّ تعالی سیاره زمین را عهدهدار است و ما
بدون عبور از این مقرّ قادر به عروج نیستیم. از این تعریف چنین برمیآید که
تمام انسانها برای آنکه بتوانند به معراج نائل شوند، باید از طریق اصالح تصاویر
تحریفشدۀ مسیح که روی زمین بوجود آمده- با او به صلح و یگانگی برسند.

Judgment
There is a group of ascended masters,
called the Great Karmic Board, who
oversee the overall planetary growth. One
of their tasks is to determine which
lifestreams are allowed to embody on earth
and for how long. When a being falls into
duality, it is assigned a certain time to turn
around and start the path back to God.
However, if a being violates the free will of
other beings, this time can be shortened.
The being is then judged by its own actions.
However, the ascended masters also teach
that it is lawful for people in embodiment to
call forth the judgment of fallen beings. If
such beings will not change, then the
Karmic Board can authorize their removal
from embodiment.
Take note that the concept of judgment
is not the same as the kind of value-laden
judgment exercised by beings trapped in
the duality consciousness. Such beings
judge based on their own state of
consciousness, often labeling as evil
anything they do not understand or agree
with. This is what Jesus called judging after
appearances.
داوری )قضاوت(
گروهی از اساتید عروجیافته جمعی را شکل میدهند که به آن هیأت
کارمایی بزرگ میگویند. مسئولیت این هیأت، ارزیابی کلّی رشد سیاره زمین
است. یکی از وظایف آنها تعیین این امر است که کدام هویتهای روحی )روح
های انسانی( مجاز به پذیرفتن کالبد زمینی هستند و برای چه مدت زمانی در
این کالبد خواهند ماند. وقتی موجودی به دوگانهاندیشی هبوط میکند، مدت
زمانی برایش مقدّر میشود که بایستی در این بازه زمانی قدم در مسیر بازگشت
به سوی خداوند بگذارد. هرچند، اگر موجودی، به ارادۀ آزاد و اختیار سایر
موجودات تعدّی کند و از حدود خود تجاوز نماید، طول مدت حضورش در آن
کالبد کاهش مییابد. آن وجود متعاقباً بابت کردار و اعمالش مورد داوری قرار
میگیرد. با این حال، اساتید عروجیافته میآموزند که آنانی که کالبد زمینی
پوشیدهاند، حق دارند که درخواست داوری برای موجودات هبوطیافته بکنند.
اگر این موجودات تغییر نکردند، هیات کارمایی بزرگ میتوانند دستور
بازگرداندن آنان از کالبد زمینی را صادر نمایند.
توجه داشته باشید که مفهوم داوری در اینجا، مشابه قضاوت و داوری ارزش-
مدار زمینی نیست که توسط کسانی صورت می گیرد که خود اسیر آگاهی
دوگانهاندیش اند. قضاوت چنین کسانی صرفاً بر پایۀ سطح و وضعیت آگاهی
ایشان است، به این معنی که اغلب به آنچه که خود درکش نمیکنند و یا با آن
موافق نیستند برچسب شر و پلیدی میزنند. این همان چیزی است که مسیح
از آن به عنوان قضاوت بر اساس ظواهر یاد میکند.

Karma
Everything is energy, so whatever we do
– even what we think and feel – is done by
using energy. We receive this energy as a
gift from the I AM Presence. The energy we
receive is pure, but we will qualify it
according to the contents of the four levels
of our minds. We are responsible for our
use of energy, and misqualified energy
becomes stored in both our auras and in
the Akashic records as karma. In order for
us to ascend, we must balance all energy
by raising it to its original vibration.
The masters have also given a deeper
understanding of karma, where karma is
the images we hold in the four levels of our
minds. Because we see everything through
the filter of these energies, we are
constantly qualifying energy. Yet we have
the option to, at any time, examine our
mental images and transcend limiting
images—which is truly the path to
Christhood, where we accept our divine
identity.
This gives us two ways to balance
karma. We can invoke spiritual energy
through decrees and invocations and
requalify the energy from our present level
of consciousness. This is possible, but it is
a slow process because we are constantly
making more karma. The faster way is to
work on transcending the mental images,
so we stop making new karma. Once we
achieve this, we can then balance all
remaining karma much faster, because our
higher state of consciousness allows us to
invoke more energy.
کارما
همهچیز در گیتی انرژی است، پس هر کاری که انجام میدهیم- حتی هر
آنچه احساس میکنیم و میاندیشیم- با استفاده از انرژی صورت میپذیرد. ما
این انرژی را به عنوان هدیهای از »هستی نابِ« خویش دریافت میکنیم. انرژی
دریافتی ما ناب و پاک است ولی ما بر مبنای محتویات چهار سطح ذهن خود به
آن کیفیت میبخشیم. ما مسئول نحوۀ استفادۀ فردی خود از این انرژی هستیم،
و انرژی سوء استفاده شده یا بیکیفیت شده ، هم در هاله انرژیایی ما و هم در
اصطالحا “اسناد آکاشی” ما به عنوان کارما ذخیره میگردند. ما به منظور عروج
کردن، باید از طریق ارتقا بخشیدن به تمام انرژیها به سمت سطح ارتعاش اصیل
خود، آنها را به تعادل برسانیم.
اساتید همچنین درک عمیقتری نسبت به مفهوم کارما به ما ارائه دادهاند و
کارما را به تصاویری تعبیر کردهاند که ما در چهار سطح ذهن خود نگهداری
میکنیم. چون ما همهچیز را با فیلتر این انرژیها مشاهده مینماییم، به طور
پیوسته در حال تغییر کیفیت این انرژی هستیم. همچنین این گزینه را داریم
که در هر زمان که اراده کردیم، تصاویر ذهنی خود را بررسی و بازبینی نماییم و
تصاویر محدود را به سطوح باالتر ارتقا دهیم. این در حقیقت همان مسیر تعالی
است، یعنی آنکه هویت الهی خویش را میپذیریم.
به این ترتیب دو راه برای برقراری تعادل کارما وجود دارد. ما میتوانیم انرژی
معنوی خود را از طریق دعا و نیایش احضار کنیم و کیفیت انرژی را از سطح
کنونی آگاهیمان به سطوح باالتر ارتقا بدهیم. با اینکه امکان چنین اقدامی وجود
دارد، اما فرآیندی کُند و زمانبَر محسوب میشود زیرا ما به طور مداوم در حال
تولید کارمای جدید هستیم. راه سریعتر این است که روی ارتقا بخشیدن به
تصاویر ذهنی خود کار کنیم تا بتوانیم روند تولید کارمای جدید را متوقف کنیم.
هنگامی که به این مرحله دست یافتیم، خواهیم توانست کارمای باقیمانده را به
مراتب سریعتر به تعادل برسانیم، زیرا حالت برتر آگاهیمان ما را قادر میسازد
تا انرژی بیشتری احضار کنیم.

Karmic Board
A group of ascended masters and
cosmic beings who oversee the spiritual
growth of all evolutions who embody on
earth. The Karmic Board has a very
complex task and as such has access to
the complete Akashic records for each
lifestream associated with the earth. Based
on this information, the Karmic Board
decides who is allowed to embody and
where a lifestream can embody in order to
have the best opportunity to make progress
and help others make progress. Before you
take embodiment, you go before the Karmic
Board to receive your assignment for the
next lifetime and what karma you have the
opportunity to balance. After you leave
embodiment, you likewise receive
guidance on how you did and what you can
learn from your latest lifetime. The following
list contains the names of the current
members of the Karmic Board:
 First ray: The Great Divine Director
 Second ray: The Goddess of Liberty
 Third ray: Master Nada
 Fourth ray: Elohim Cyclopea
 Fifth ray: Pallas Athena
 Sixth ray: Portia
 Seventh ray: Kuan Yin
 Eight ray: Vajrasattva
هیأت کارمایی
گروهی از اساتید عروجیافته و موجودات کیهانی که نظارهگر و ارزیاب رشد
معنوی تمامی چرخههای تکاملی هستند که کالبد زمینی به خود میپذیرند.
اعضای هیأت کارمایی وظیفۀ بسیار پیچیدهای برعهده دارند و به این منظور
دارای دسترسی کامل به اسناد آکاشی هر یک از هویتهای روحی مرتبط با
زمین میباشند. برمبنای این اطالعات، اعضای هیأت کارمایی تصمیم میگیرند
که چه کسی مجاز به پذیرفتن کالبد زمینی است و اینکه هر هویت روحی بهتر
است در کجا و چه شرایطی کالبد زمینی بپذیرد که دارای بیشترین فرصت برای
پیشرفت کردن و کمک به دیگران در مسیر پیشرفت فردیشان باشد. پیش از
آنکه شما کالبد زمینی بپذیرید، در برابر هیأت کارمایی حاضر میشوید تا شرح
وظایف خود را برای دورۀ حیات بعدی دریافت کنید و بفهمید بناست فرصت به
تعادل رساندن کدام کارما را روی زمین داشته باشید. زمانی که کالبد زمینی را
ترک میکنید، به طور مشابه رهنمونهایی دریافت خواهید کرد تا دریابید طیّ
آن دوره چه کارهایی را به انجام رسانیدهاید و از آخرین دورۀ حیات خود چه
درسهایی میتوانید بگیرید. فهرست زیر شامل اسامی اعضای کنونی هیأت
کارمایی میباشد:
 پرتو اول: مدیر الهی کبیر
 پرتو دوم: الهۀ آزادی
 پرتو سوم: استاد نادا
 پرتو چهارم: الوهیم سیکلوپیا
 پرتو پنجم: پاالس آتنا
 پرتو ششم: پورتیا
 پرتو هفتم: کوآن یین
 پرتو هشتم: واجراساتوا
Lemuria
A continent in the Pacific Ocean that had
a high civilization but was destroyed about
12,000 years ago. It is often called the
Mother land because it is said to have had
a very high spiritual focus for the Divine
Mother. The decline of Lemuria started
when a group of fallen beings murdered the
embodied representative of the Divine
Mother.
لیموریا
قارّهای در اقیانوس آرام که تمدنی اعلی در آن سکونت داشت اما حدود
دوازده هزار سال پیش نابود گردید. اغلب از آن به عنوان سرزمین مادری نیز یاد
میشود زیرا که گفته شده این سرزمین دارای تمرکز معنوی بسیار باالیی برای
مادر یزدانی بوده است. انحطاط لیموریا زمانی آغاز شده که گروهی از موجودات
هبوطیافته، نمایندۀ زمینی مادر یزدانی را به قتل میرسانند.

Lifestream
A term used for an individual self-aware
being. It is often used instead of “soul,” as
a lifestream refers to parts of our beings
that are beyond the soul, including the I AM
Presence and the lineage of spiritual beings
leading all the way to the Creator.
هویت روحی
اصطالحی که برای یک موجود یا وجود خودآگاهِ منفرد به کار برده میشود.
این واژه اغلب به جای واژۀ »روح« به کار میرود، زیرا »هویت روحی« اشاره به
بخشهایی از وجود ما دارد که ورای روح است و شامل »هویت یا هستیِ ناب«
ما و همچنین تمام دودمان معنوی ما است که سلسله وار به آفریدگار ختم
میشوند.
Light
Usually refers to spiritual light, meaning
energy that vibrates at higher levels than
the energy that makes up the material
realm.
نور )فروغ(
معموالً اشاره به نور معنوی دارد، یعنی همان انرژی که در سطوح باالتری
نسبت به انرژی تشکیلدهندۀ عالم مادی در ارتعاش است.
Living Christ
A person who has attained some level of
Christ consciousness while still in
embodiment.
انسان مسیحایی، انسان فرزانه
فردی است که در طول مدتی که هنوز در کالبد زمینی خود به سر میبرده،
به سطوحی از آگاهی متعالی نائل شده است.
Living Word
Refers to written or spoken word that is
inspired from a higher source and endowed
with spiritual light. Words can become cups
or chalices that carry spiritual light. This is
also called fohat.
کالم وحی
اشاره دارد به کالم مکتوب یا منقولی که از یک منبع واالتر الهام گرفته و
متصّف به نور معنوی گردیده است. کلمات قادرند به شکل جام مقدسی درآیند
که باده نور معنوی را حمل میکنند. همچنین به آن فوهات نیز گفته میشود.
Lucifer
A being who rebelled against God in a
previous sphere. Thus, it is considered that
Lucifer was the first being to fall into the
duality consciousness. Lucifer has gone
through a process called the second death,
meaning his lifestream and all its memories
have been dissolved as if it never existed.
ابلیس )لوسیفر(
وجودی که در سپهر یا کُرۀ پیشین بر علیه خداوند طغیان کرد. بنابراین،
چنین فرض میشود که ابلیس )لوسیفر( اولین وجودی باشد که به سطح آگاهی
دوگانهاندیش هبوط یافته است. ابلیس، در انتها به مرحله ای رسید که اصطالحا
آن را مرگ ثانی مینامند، بدین معنی که هویت روحی او و جمیع خاطراتش
به طور کامل منحل شد به صورتی که گویی هرگز وجود خارجی نداشتهاست.

Maha Chohan
The leader or overseer of the office of
the chohans. He also oversees the Holy
Spirit and the eighth ray of integration, the
integration of the seven rays.
ماها چوهان
او، رهبر و یا سرپرست مقرّ چوهان ها (Chohans (است و همچنین
سرپرستی روح مقدس و هشتمین پرتو که پرتو یکپارچگی و وحدت هفت پرتو
است را عهدهدار می باشد.
Maitreya
The ascended master who was the
leader of the mystery school called the
Garden of Eden. He is considered the
Great Initiator, because his initiations are
not obvious, and we often do not see that
we are being tested. Lord Maitreya holds
the office of Cosmic Christ.
مِیتریا
استاد عروجیافتهای که مدیر مدرسۀ عرفان به نام باغ عدن بود. از وی با
عنوان چالشگر بزرگ نیز یاد شده است، زیرا که چالشهای وی آشکار و دیدنی
نیستند و ما اغلب نمیبینیم که در امتحان و آزمون هستیم. لُرد مِیتریا
سرپرست مقرّ تعالی کیهانی است.
Mass consciousness
Every human being has an aura, a
personal energy field. Yet the entire planet
also has an aura, and within it we find a
combination of the individual energy fields
of all people embodying on earth. There are
certain divisions within this collective or
mass consciousness, but all people are
affected by the greater whole to some
degree. There is a stage on the spiritual
path, where our main task is to pull
ourselves above the magnetic pull of the
mass consciousness, so we can express
our individuality.
آگاهی جمعی، آگاهی توده وار
هر وجود بشری دارای یک هاله یا یک بستر و حوزه انرژی فردی می باشد.
همچنین کُرۀ زمین نیز به نوبۀ خود دارای یک هاله است که میتوانیم ترکیبی
از بسترهای انرژی فردی تمامی انسانهایی که کالبد زمینی گرفتهاند، را در آن
پیدا کنیم. بخشهای متمایزی درون این آگاهی جمعی و اشتراکی قابل
شناسایی است، ولی تمام انسانها تا حدّی متاثر از آن کلّیت عظیمتر هستند.
در طریق معنوی، مرحلهای داریم که در آن، وظیفۀ اصلی ما باال کشیدن خود
به سطحی فراتر از کشش مغناطیسی آگاهی جمعی است تا بدین طریق بتوانیم
فردّیت خود را ابراز نماییم.
Ma-ter Light
The cosmic base energy out of which
everything that has form is created. It has
no form in itself, but has the capacity to take
on any form. It also has a certain basic form
of consciousness, which among other
characteristics has a built-in striving for its
source, the Creator.
The Ma-ter light has been stepped down
in vibration to create succeeding spheres.
We live in the seventh of these spheres,
and the six previous ones have all
ascended, becoming part of the spiritual
realm.
نور مادر )نور یزدانی یا نور پایه(
همان انرژی پایۀ کیهانی است که تمام اشکال و مصنوعات از آن آفریده
میشوند. نور مادر یا نور یزدانی، خود از هر شکل و قالب مبرّاست اما ظرفیتِ
برگرفتن هر شکل، قالب و مصنوعی را دارد. همچنین دارای یک حد پایه از
آگاهی است که به همراه سایر خصوصیات خود، دارای میل به بازگشت به سوی
سرچشمۀ راستین خویش که همان خداوند یا آفریدگار جهان است، می باشد.
نور مادر – در چندین مرحله – به سطح دونتر ارتعاشی تنزل یافت تا سپهرها
یا کُرههای متناوب خلق کند. ما اکنون در هفتمین سپهر یا کره زندگی میکنیم،
و شش کُره پیش از ما، همگی به معراج رسیدهاند و به بخشی از قلمرو معنوی
مبدل گشتهاند.

Matter, Material Universe
Everything is made from energy, so the
entire world of form is made from energies
of various vibrational qualities. One can
create a continuum of vibrations, ranging
from the highest level, the level of the
Creator, to the lowest. In between one can
define several divisions, compartments or
octaves of vibrations. For example, one
major division is between the spiritual realm
and the material realm.
There are several divisions in the
spiritual realm, whereas in the material
realm there are four divisions. They are,
from higher to lower vibrations:
 the etheric or identity level
 the mental level
 the emotional level
 the physical level
مادّه، عالم مادّی
همهچیز در این گیتی از انرژی ساخته شده است، بنابراین تمام جهان
مصنوع از انرژیهایی تشکیل شده که کیفیتهای ارتعاشی گوناگون دارند. فرد
میتواند پیوستاری از ارتعاشات ایجاد کند که بازۀ گستردهای از باالترین سطح
– که سطح آفریدگار است – تا دونترین سطح را شامل شود. در میان این دو
سوی طیف، میتوان تقسیمبندی های متعددی تعریف کرد که هر کدام مصداقی
از سطوح یا بخشهای ارتعاشی مشخصی باشند. به عنوان مثال، یک تقسیمبندی
عمده میان سطوح ارتعاشی، تفکیک قلمرو معنوی و قلمرو مادی است.
در قلمرو معنوی، بخشهای متعددی وجود دارند، در حالیکه در قلمرو مادی
تنها چهار بخش وجود دارد. این بخشها به ترتیب از باالترین سطح ارتعاشات تا
پایینتر آنها قرار گرفتهاند:
 سطح اِتری یا هویتی
 سطح ذهنی
 سطح احساسی
 سطح جسمانی یا فیزیکی
Mental body
An aspect of your aura/mind that houses
your thoughts and mental energies.
کالبد ذهنی
جنبهای از هاله/ذهن شما که منزلگاه افکار و انرژیهای ذهنی شماست.
Messenger
A person who has been trained to
receive teachings and dictations from the
ascended realm through the agency of the
Holy Spirit.
پیامبر، پیام آور
فردی که تعلیم دیده تا آموزهها و الهامات دریافتی از عالم عروجیافته را از
طریق وساطت روح مقدس دریافت نماید.
Misqualification
Everything we do, feel or think is done
with energy We receive this energy from
the I AM Presence and then qualify it with a
certain vibration. Anything below the
vibration of love is a misqualification and
creates karma.
بی کیفیت کردن، بد کیفیت کردن، سوء استفاده از انرژی
هرآنچه که ما انجام میدهیم، احساس میکنیم و یا بدان میاندیشیم از
طریق آن انرژیای صورت میپذیرد که ما از »هستی نابِ« خود دریافت میکنیم
و در ادامه با ارتعاشی معین به آن کیفیت میدهیم. هرآنچه که پایینتر از سطح
ارتعاش عشق باشد، دچار بد کیفیتی است و کارما تولید میکند.
Mother Mary
The ascended Master who was
embodied as the mother of Jesus. She
holds the Office of the Divine Mother for
earth.
مادر مِری، مریم مقدس
استاد عروجیافته که به عنوان مادر عیسی کالبد زمینی برگرفت. وی،
سرپرستی مقرّ مادر یزدانی برای زمین را به عهده دارد.
Mother, the God
Another word for the Divine Mother, but
can also refer to the feminine aspect of
God, which is the entire world of form. We
are part of God the Mother.
خدای مادر
عبارت دیگری برای مادر یزدانی. البته آن را همچنین میتوان به جنبۀ
مادینهگی خداوند نیز نسبت داد که تمامی جهان مصنوع است. ما بخشی از
خدای مادر هستیم.
Mystery School
An environment designed to present
self-aware beings with initiations aimed at
raising their consciousness. It is usually
overseen by an ascended master of high
attainment.
مدرسۀ عرفان
محیطی که با هدف باال بردن سطح آگاهی موجودات خودآگاه طراحی شده
تا آنها را با چالشهای معنوی مواجه کند. یک مدرسه معموالً توسط استاد عروج-
یافتهای اداره میشود که به سطح باالیی از تعالی رسیده است.
Oneness
Before the Creator had created any
form, there was only the Creator. Thus, a
Creator cannot create anything that is
separated from itself; it must create
everything out of its own being. It does this
by manifesting its being as the Ma-ter light
and thus taking on whatever form is
projected upon it by self-aware beings with
free will. Thus, beneath any form, any
appearance, there is still the oneness of the
Creator. Separation from God is always an
illusion, and it is this final illusion we must
overcome before we can ascend.
یگانگی، وحدانیت
پیش از آنکه آفریدگار هر شکل و مصنوعی را بیافریند، فقط آفریدگار بوده
و بس. از اینرو، یک آفریدگار نمیتواند چیزی را بیافریند که از خودش جدا
باشد. او باید همه چیز را از درون وجود خویش بیافریند. آفریدگار این مهم را از
طریق تجلّی دادن وجود خویش به عنوان نور یزدانی محقق نموده است. درواقع،
نور یزدانی است که میتواند شکل و مصنوع هر چیزی را که به واسطۀ اراده و
اختیار موجودات خودآگاه بر آن ظاهر شده، به خود بگیرد. پس، در ژرفای هر
شکل و مصنوع، هر ظاهر و هر صورت، همچنان وحدانیت و یگانگی مطلق
آفریدگار وجود دارد. انفکاک و جدایی از خداوند همواره یک توهم است، که این
خود، همان توهم نهایی است که بایستی پیش از عروجمان بر آن فائق آییم.

Path
The masters teach that the ultimate goal
of life on earth is to manifest the Christ
consciousness, which allows us to
permanently ascend to the spiritual realm
and become ascended masters. Yet we are
originally created at a much lower state of
consciousness, and thus we follow a
gradual path that raises our consciousness
to the ultimate level. The masters say there
are 144 different levels of consciousness
that are possible for people on earth. You
can ascend only after reaching the 144th
level.
طریق
اساتید به ما میآموزند که هدف غایی حیات ما روی زمین تجلی بخشیدن
به آگاهی متعالی است که ما را قادر میسازد برای همیشه به عالم معنوی عروج
کنیم و به اساتید عروجیافته تبدیل شویم. ولی ما همگی در بدو کار در سطحی
به مراتب پایینتر از آگاهی راستین آفریده شدهایم و بنابراین باید طریقی
تدریجی را پی بگیریم تا آگاهی خود را به سطح غایی ارتقا بخشیم. اساتید
میگویند، روی زمین 144 سطح از آگاهی برای انسان وجود دارد. تنها پس از
پشت سر گذاشتن صد و چهل و چهارمین سطح است که میتوانیم به مرحلۀ
عروج نائل شویم.
Physical body, physical mind
Obviously, this refers to the body. The
physical mind is that part of the brain and
nervous system that is designed to regulate
the functions of the body, even prompting
us to take care of the needs of the body.
This is what gives us certain instinctual
cravings for protection, food, sex and other
physical needs.
There is nothing inherently wrong with
taking care of the needs of the body, but the
physical mind is not capable up limiting
these needs. Thus, if we do not take
command over the physical mind, all of our
attention and energy can be spent on
fulfilling the needs of the body, leaving
nothing left over for spiritual growth.
کالبد جسمانی، ذهن جسمانی
آشکارا، این عبارت به جسم فیزیکی اشاره دارد. ذهن جسمانی بخشی از مغز
و سیستم عصبی است که طراحی شده تا کردارها و اعمال کالبد زمینی ما را
کنترل و تنظیم نماید. این کالبد همچنین به ما رهنمود میدهد که چگونه
احتیاجات جسمانی خود را برطرف نماییم. همین کالبد است که هوس و طلب
غریزی معینی را برای حفاظت، خوردن و آشامیدن، غریزه جنسی و سایر نیازهای
جسمانی به ما انتقال میدهد.
به طور ذاتی، مراقبت و بذل توجه به نیازهای جسمانی فعلی غلط نیست،
اما ذهن جسمانی ما قادر به محدودساختن این نیازها نیست. از اینرو، اگر افسار
ذهن جسمانی خویش را آگاهانه به دست نگیریم و به آن مسلط نشویم، به
سادگی تمام توجه و دغدغه و انرژی ما صرف برطرف ساختن نیازهای جسمانی-
مان میشود و دیگر برای پیمودن طریق معنوی و نیل به رشد و تعالی، هیچ
انرژی باقی نمیماند.
Rays, spiritual rays , seven rays
Everything is made from energy. Even
Einstein’s famous equation, E=mc2
, says
that matter is created from a very high form
of energy that is reduced in vibration by a
factor (the speed of light squared). The
masters teach that while Einstein’s theory
is basically correct, there are seven of
these reduction factors. In other words, the
material universe is made from seven types
of spiritual energy that are combined to
form all phenomena in the material realm.
These types of energy are called rays or
spiritual rays. There is a total of 15 rays
used to build the entire world of form. The
following list describes the main qualities of
each ray:
 First ray: Creativity, the creative
drive, expressed as will and power
 Second ray: Illumination,
understanding, the ability to see
through the lies of the duality
 consciousness
 Third ray: love, but a form of love
that is beyond all conditions
 Fourth ray: Purity, discipline and
acceleration
 Fifth ray: Truth, clear vision, healing
and wholeness
 Sixth ray: Peace and service,
especially service to raise all life
 Seventh ray: Freedom and the
willingness to make creative
decisions
 Eighth ray: Integration of the
previous seven rays
 Ninth ray: Equilibrium
 Tenth ray: Transparency
 Eleventh ray: Transcendence
 Twelfth ray: Rebirth
 Thirteenth ray: Creative flow
 Fourteenth ray: Sharing your
Presence
 Fifteenth ray: Unconditionality
پرتوها، پرتوهای معنوی، هفت پرتو
mc=E 2 همه چیز از انرژی ساخته شده است. حتی فرمول معروف انیشتن،
میگوید که ماده از حالت باالیی از انرژی ساخته شده است که به واسطۀ عاملی
)مجذور سرعت نور( از میزان ارتعاش آن کاسته شده است. اساتید تعلیم می-
دهند که اگرچه فرضیۀ انیشتن در اساس درست است، با این حال هفت عامل
کاهندۀ سطح ارتعاش وجود دارد. به کالم دیگر، عالم مادی از هفت نوع انرژی
معنوی ساخته شده است که در ترکیب با یکدیگر تمامی پدیدههای عالم مادی
را شکل میدهند.
به این گونههای انرژی، پرتوها یا پرتوهای معنوی میگویند. به طور کلی در
ساخت کلّ جهان شکل یا مصنوع، پانزده پرتو به کار رفته است. )هفت پرتو اول
مربوط به جهان مادی و بقیه مربوط به کل جهان مصنوع است(. لیست زیر
خصوصیات اصلی هر پرتو را شرح میدهد:
 پرتو اول: آفرینش و خالقیت، نیروی محرکۀ آفرینش، که به صورت
اراده و قدرت خود را ابراز میگردد.
 پرتو دوم: اشراق، درک و فهم، توانایی مشاهدۀ آنچه در بطن فریبهای
دروغین آگاهی دوگانهاندیش نهفته است.
 پرتو سوم: عشق، ولی شکلی از عشق که ورای تمامی شرایط است.
 پرتو چهارم: پاکی، نظم و اصول، سرعتبخشی
 پرتو پنجم: حقیقت، نگرش شفاف، شفابخشی و تمامیت
 پرتو ششم: صلح و خدمت، بخصوص خدمت برای بهبود همه زندگی
ها
 پرتو هفتم: آزادی و اشتیاق به اتخاذ تصمیمات خالقانه و آفرینشی
 پرتو هشتم: یکپارچگی و وحدت هفت پرتو پیشین
 پرتو نهم: تعادل
 پرتو دهم: فرانمایی
 پرتو یازدهم: تعالی
 پرتو دوازدهم: تولد دوباره
 پرتو سیزدهم: جریان خالقانه و آفرینشی
 پرتو چهاردم: اشتراک حضورتان
 پرتو پازندهم: بیشرطی

Retreats
Many ascended masters have a
spiritual retreat that exists in the etheric
or identity realm. We can make a call to
go to such retreats in our finer bodies
while our physical bodies sleep at night.
A retreat is usually located over a
physical location on earth, yet because
the retreat is in the etheric realm, it
cannot be detected through physical
means. A retreat focuses certain
spiritual energies that are released to
earth. It can also be a focus for giving
specific teachings to people who are
ready.
خلوت نشینی ، اعتکاف
بسیاری از اساتید عروجیافته یک خلوت نشینی یا اعتکاف معنوی دارند که
در عالم هویتی یا عالم اتری بوقوع میپیوندد. ما نیز میتوانیم درخواست حضور
در چنین مکانهایی را داشته باشیم و شب هنگام که کالبد جسمانیمان به خواب
رفته، بوسیله جسم سبکتر خود به آن مکانها برویم. محل برگزاری خلوتنشینی
، عموماً بر فراز یک موقعیت فیزیکی روی کره زمین مستقر است، ولی چون

این مقرها در عالم اتری قرار گرفته اند، نمیتوان وجود آنها را از طریق ا
Dharma
In Buddhist tradition, the sacred work
that you came here to do. Also refers to
your divine plan, which is the positive
qualities you wanted to bring to earth before
deciding to take embodiment here.
دارما
در آیین بودایی، به کردار مقدّسی اطالق میشود که شما اساساً برای انجام
و محقق کردن آن به این جهان آمدهاید. همچنین اشاره دارد به رسالت یزدانی
شما که درواقع، همان کیفیتهای مثبتی است که شما قبل از آنکه تصمیم
بگیرید کالبد انسانی بپذیرید و به روی زمین بیایید، قصد داشتهاید آنها را به
روی زمین بیاورید.

Judgment
There is a group of ascended masters,
called the Great Karmic Board, who
oversee the overall planetary growth. One
of their tasks is to determine which
lifestreams are allowed to embody on earth
and for how long. When a being falls into
duality, it is assigned a certain time to turn
around and start the path back to God.
However, if a being violates the free will of
other beings, this time can be shortened.
The being is then judged by its own actions.
However, the ascended masters also teach
that it is lawful for people in embodiment to
call forth the judgment of fallen beings. If
such beings will not change, then the
Karmic Board can authorize their removal
from embodiment.
Take note that the concept of judgment
is not the same as the kind of value-laden
judgment exercised by beings trapped in
the duality consciousness. Such beings
judge based on their own state of
consciousness, often labeling as evil
anything they do not understand or agree
with. This is what Jesus called judging after
appearances.
داوری )قضاوت(
گروهی از اساتید عروجیافته جمعی را شکل میدهند که به آن هیأت
کارمایی بزرگ میگویند. مسئولیت این هیأت، ارزیابی کلّی رشد سیاره زمین
است. یکی از وظایف آنها تعیین این امر است که کدام هویتهای روحی )روح
های انسانی( مجاز به پذیرفتن کالبد زمینی هستند و برای چه مدت زمانی در
این کالبد خواهند ماند. وقتی موجودی به دوگانهاندیشی هبوط میکند، مدت
زمانی برایش مقدّر میشود که بایستی در این بازه زمانی قدم در مسیر بازگشت
به سوی خداوند بگذارد. هرچند، اگر موجودی، به ارادۀ آزاد و اختیار سایر
موجودات تعدّی کند و از حدود خود تجاوز نماید، طول مدت حضورش در آن
کالبد کاهش مییابد. آن وجود متعاقباً بابت کردار و اعمالش مورد داوری قرار
میگیرد. با این حال، اساتید عروجیافته میآموزند که آنانی که کالبد زمینی
پوشیدهاند، حق دارند که درخواست داوری برای موجودات هبوطیافته بکنند.
اگر این موجودات تغییر نکردند، هیات کارمایی بزرگ میتوانند دستور
بازگرداندن آنان از کالبد زمینی را صادر نمایند.
توجه داشته باشید که مفهوم داوری در اینجا، مشابه قضاوت و داوری ارزش-
مدار زمینی نیست که توسط کسانی صورت می گیرد که خود اسیر آگاهی
دوگانهاندیش اند. قضاوت چنین کسانی صرفاً بر پایۀ سطح و وضعیت آگاهی
ایشان است، به این معنی که اغلب به آنچه که خود درکش نمیکنند و یا با آن
موافق نیستند برچسب شر و پلیدی میزنند. این همان چیزی است که مسیح
از آن به عنوان قضاوت بر اساس ظواهر یاد میکند.

Serpentine lie, Serpentine plot
The primary serpentine lie is that the
Christ consciousness either does not exist
or is not attainable for us. Instead, the
ultimate reality is the duality
consciousness, in which we set ourselves
up as gods, who believe we have the right
and the capacity to define good and evil by
ourselves. This inevitably causes a relative
definition of good and evil, because good is
seen as that which confirms our existing
beliefs and desires, whereas anything that
challenges them is labeled as evil.
The serpentine plot is to either get us so
paralyzed by doubt that we blindly follow
the fallen beings, or to get us so blinded by
spiritual pride that we really do believe we
are always right. In the latter case, we are
also following the leadership of the fallen
consciousness, which is in complete
opposition to the Christ. We now seek to
raise the ego to a godlike status, instead of
seeking the Christ consciousness as a
means to raising all life.
One aspect of the serpentine plot is to
get us to believe that even God can be fit
into a dualistic world view. God is portrayed
as the opposite of evil or the devil. Thus, we
are tempted to believe that in order to
further God’s cause, it is acceptable to do
evil, including killing other people. History
has many examples of how people have
been deceived into fighting these epic
battles against a self-defined evil. In order
to win this final victory for good, it is
necessary and justified to commit this
ultimate act of destroying the enemy. In
reality, such struggles only serve to
misqualify more energy, that feeds the dark
forces and thus give them power to deceive
people into continuing the endless struggle.
The only way out is the Christ
consciousness that sees the oneness of all
life.
دروغ ذهن شکاک ، قضیه ذهن شکاک
بنیادی ترین دروغ ذهن شکاک آن است که آگاهی متعالی یا اساساً وجود
خارجی ندارد و یا اصالً توسط ما قابل دستیابی نیست. بر این اساس، واقعیت
نهایی چیزی نیست جز آگاهی دوگانهاندیش که ما به واسطۀ آن خود را به عنوان
خدایانی باور میکنیم که هم حق داریم و هم توان آنرا داریم که خودمان مفاهیم
خیر و شر را تعریف کنیم. این امر ناگزیر منجر به تعاریف نسبی خوب و بد یا
همان خیر و شر میگردد چرا که خوب یا خیر در شکل مفاهیمی نمود مییابند
که تایید کننده باورها و خواستههای کنونی ما باشد و در مقابل آن، هر آنچه
که با این باورها و خواستههای ما منافات داشته باشد و آنها را به چالش بکشد،
به عنوان مفهوم بد یا شر برچسب میخورد.
قضیه ذهن شکّاک، یا ما را آنچنان با تردید و گمان فلج میکند که
کورکورانه و بیچونوچرا از موجودات هبوطیافته پیروی کنیم و یا ما را با چنان
غرور به ظاهر معنوی کور میکند که باورکنیم همیشه حق با ماست. در حالت
دوم نیز ما همچنان در پیروی از رهبری آگاهی هبوطیافته – که اساساً در تضاد
محض با آگاهی متعالی است – باقی میمانیم. ما در این حالت، به جای آنکه
در پی آگاهی متعالی باشیم و از آن به عنوان ابزاری در مسیر ارتقا بخشیدن به
تمامی زندگانیها بهره بگیریم، به دنبال آن هستیم که نفس خود را به جایگاهی
خداگونه ارتقا دهیم.
یک جنبه قضیه ذهن شکّاک، قبوالندن این باور دروغ است که حتی خداوند
را نیز میتوان در قالب یک جهانبینی دوگانهاندیش گنجاند. خداوند به عنوان
نقطۀ مقابل شر و پلیدی ترسیم شده است. بنابراین، ما فریفتۀ این باور میشویم
که به منظور پیشبرد هرچه بیشتر رسالت یزدانی و انجام فرامین خداوند، انجام
اعمال شریرانه از جمله کشتن انسانها، امری پذیرفتنی است. تاریخ نمونههای
بسیاری دارد که انسانها چگونه در پیکارهای حماسی بر علیه شر و پلیدی -که
خود آنرا تعریف کرده اند – جنگیدهاند. برای نیل به پیروزی نهایی در چنین
پیکاری، مفهوم خوب و خیر را ناگزیر بایستی با ارتکاب فعل غایی نابود کردن و
از میان برداشتن دشمن که نمادی از شر و پلیدی است، توجیه کنیم و موجّه
جلوه دهیم. در واقعیت، چنین پیکارها و کشمکشهایی تنها در مسیر بیکیفیت
ساختن انرژیهای بیشتر خدمت میکنند و اصالً همین انرژیهای بیکیفیت
شده هستند که نیروهای تاریک را تغذیه میکنند و در نتیجه قدرت و نیروی
الزم جهت اغفال و فریفتن انسانها برای ادامۀ کشمکشی بیپایان را در
اختیارشان قرار میدهند. تنها راه خروج از این مغاک، آگاهی متعالی است که
وحدانیت کلّ زندگیها را در نظر دارد.

Decree
A spiritual technique for invoking highfrequency energy from the spiritual realm
and directing it into specific conditions on
the personal or planetary level. A decree is
a worded expression, usually in rhyme, that
is spoken aloud with great power and
authority.
دعا ، درخواست انرژی معنوی
شگردی معنوی برای طلب و احضار انرژی دارای فرکانس باال از عالم معنوی
و هدایت آن به شرایط خاصّ در سطح فردی یا جهانی. این نوع دعا، بیانی کالمی
و معموالً دارای وزن و آهنگ است که با صدای بلند و با قدرت و نفوذ و اقتدار
باال ادا میشود.
Duality, duality consciousness
When the Conscious You sees with pure
perception, it sees the underlying reality
that all life is one and came from the same
source. The duality consciousness
obscures this oneness, and it makes it
seem like matter is separated from spirit,
humans are separated from God and
people are separated from each other.
Duality also implies a negative polarity
between two opposites that work against
each other, one seeking to annihilate the
other. Thus, duality always involves two
opposing sides, and there is usually a value
judgment attached to them, making one
good and the other evil. Duality is always
an illusion, because nothing can change or
destroy the oneness of all life.
Thus, duality can exist only as an illusion
in the minds of self-aware beings. As long
as you are blinded by duality, you cannot
attain Christ consciousness and thus
cannot ascend.
دوگانهاندیشی، آگاهی دوگانه اندیش
هنگامیکه خودِ آگاه شما، ذات حقیقت راستین را بدون حجاب و مانعی
ببیند، مشاهده میکند که چطور تمام اشکال زندگی یکی است و از یک سرمنشأ
واحد نشأت میگیرند. آگاهی دوگانهاندیش، این وحدانیت و یگانگی را مستتر
میسازد و باعث میشود چنین به نظر آید که ماده از روح، انسانها از خداوند و
انسانها از یکدیگر منفک و جدا هستند.
دوگانهاندیشی همچنین داللت بر یک دوگانگی منفی میان دو نقطۀ مخالف
و متضاد دارد که بر ضدّ یکدیگر عمل میکنند، یکی مدام در پی نابود کردن و
محو کردن دیگری است. از اینرو، دوگانهاندیشی همواره مشتمل بر دو سویۀ
متضاد بوده و معموالً یک داوری ارزشی نیز به همراه آن است و موجب می شود
که یکی خیر و دیگری شر تعبیر شود. دوگانهاندیشی همواره یک توهم است زیرا
هرگز هیچچیز قادر به تغییر و نابودی یگانگی و وحدت تمام زندگیها با یکدیگر
نخواهد شد.
بنابراین دوگانهاندیشی تنها میتواند در هیأت یک توهم در اذهان موجودات
خودآگاه نمود یابد و وجود عینی داشته باشد. مادامیکه مفهوم دوگانهاندیشی
چشم بصیرت شما را کور کرده باشد، قادر نخواهید بود به آگاهی متعالی نائل
شوید و بنابراین به معراج نخواهید رسید.

Carnal mind
Sometimes used by ascended masters
to refer to the entire lower consciousness,
including the ego. Can also be used more
specifically to refer to that part of the
subconscious mind, which is designed to
take care of the functions of the physical
body. This includes certain basic instincts,
such as protection, food and propagation.
The carnal mind will seek to satisfy these
needs without any regard for long-term
interests and thus needs to be under the
control of your conscious mind.
ذهن نفسانی
گاهی اساتید عروجیافته از این عبارت برای اشاره به کلّ آگاهی دونتر
استفاده میکنند که شامل نفس نیز میگردد. در تعریف خاصتر، میتوان آن را
برای اشاره به بخشی از ذهن ناخودآگاه به کار برد که برای رسیدگی به
عملکردهای کالبد جسمانی طراحی شده و همچنین شامل غرایز پایۀ انسانی
نظیر دفاع شخصی، خوردن و آشامیدن و تولید مثل میباشد. ذهن نفسانی بی-
توجه به منافع طوالنی مدت فردی در پی ارضای این نیازهاست، بنابراین الزم
است تحت کنترل ذهن آگاه باشد.
Divine Plan
A plan for what you want to accomplish
in this embodiment. This includes the
spiritual gift you want to bring to earth,
experiences you want to have, lessons you
want to learn and karma you want to
balance. Often, this means there are
certain people you want to meet and with
whom you want to engage in various types
of relationships.
رسالت یزدانی ، رسالت شخصی
رسالتی که باید در کالبد زمینی کنونی خود اجرا کنید و محقق نمایید. این
رسالت متشکل از همان هدیۀ معنوی است که شما میخواهید به روی زمین
بیاورید، بهعالوۀ تجاربی که میخواهید داشته باشید، درسهایی که میخواهید
فرابگیرید و کارمایی که باید در این جهان به تعادل برسانید. رسالت یزدانی
همچنین در بسیاری موارد شامل انسانهای مشخصی میگردد که قصد دارید
در این زندگی زمینی مالقات نمایید و همچنین کسانی که بناست با آنها وارد
روابط گوناگون شوید.
Holy Spirit
The force that drives all self-aware
beings to return to their source. Since the
beginning of the world of form, innumerable
beings have gone through the process of
the ascension and this has created a force
or momentum that makes up the Holy
Spirit.
روح مقدس، روح القُدُس
نیرویی که تمام موجودات خودآگاه را به بازگشت به سوی منبع و سرچشمۀ
اصلی خود سوق میدهد. از همان بدو آفرینش جهان مصنوع، موجودات بی-
شماری فرآیند تعالی، صعود و معراج را پشت سر گذاشتهاند و همین خود، نیرو
یا جنبشی را ایجاد کرده که پدیدآورندۀ روح مقدس است.
Soul
The ascended masters sometimes use
this word as it is commonly used, namely
as that part of our beings that reincarnates.
However, the masters also give a deeper
understanding, namely that it is the
Conscious You that originally descended
into embodiment. The soul is a vehicle that
the Conscious You has created in order to
express itself in this world, and it is often
highly affected by the duality
consciousness.
Jesus’ crucifixion is a symbol for the fact
that the Conscious You is crucified
(paralyzed) by its own creation. Thus, the
soul cannot be raised up or perfected. The
soul is made from limiting beliefs and
misqualified energies. As the energies are
requalified and as the Conscious You
transcends the limiting beliefs, the soul
gradually dies, until the Conscious You
gives up the Ghost of the final illusion of
separation. The Conscious You can then
claim its true identity as an extension of the
I AM Presence and can ascend.
روح، جان
اساتید عروجیافته گاهی از این واژه به همان مفهوم رایج آن استفاده می-
کنند، یعنی بخشی از وجود ما که به زندگی زمینی باز میگردد. هرچند، اساتید
همچنین مفهوم عمیقتری نیز از این واژه ارائه میدهند که آن را همان »خودِ
آگاه« )You Conscious )عنوان نموده که در صورت نخستین به کالبد
زمینی نازل شد. روح ، مَرکب یا وسیلهای است که خودِ آگاه ما به منظور ابراز
خود در این جهان خلق کرده است و اغلب، بسیار متاثر از آگاهی دوگانهاندیش
است.
به صلیب کشیده شدن مسیح نمادی از این حقیقت است که خودِآگاه، توسط
مخلوق خویش به صلیب کشیده میشود. بنابراین، روح نمیتواند ارتقا یابد یا به
کمال برسد. روح ساخته و پرداختۀ همان باورهای محدود و انرژیهای بیکیفیت
شده است. هنگامی که انرژیها دوباره به کیفیت مطلوب برگردند و خودِ آگاه
شما از باورهای محدودکننده به سطح واالتری ارتقا یابد، روح به تدریج میمیرد،
تا جایی که خود آگاه شما شبح و انگارۀ نهایی انفکاک را رها میکند. آنگاه »خودِ
آگاه« میتواند هویت حقیقی اش را به عنوان امتداد و گسترشی از »هستی
ناب« خویش بازیابد و به عروج برسد.

Sanat Kumara
An ascended master of high attainment.
In a previous age, so many people on earth
had descended so far into the duality
consciousness, that the Karmic Board and
other cosmic councils had determined that
the earth was no longer a viable platform for
growth and thus would be allowed to selfdestruct. Sanat Kumara then came with
144,000 lifestreams from Venus in order to
hold the spiritual balance until enough
people on earth had been raised in
consciousness, to where they could hold
the balance for the planet.
Many of the 144,000 lifestreams that
came with Sanat Kumara are still in
embodiment and they are often very
spiritual people with a great desire to help
other people or improve the world. Yet
there can come a point, where such people
will hold back their own ascensions unless
they let go of the desire to help or change
others.
سانات کومارا
یک استاد عروجیافتۀ بسیار متعالی و مترقی. در یکی از اعصار پیشین،
بسیاری از افراد کرۀ زمین چنان به ژرفای مغاک آگاهی دوگانهاندیش هبوط
کرده بودند که هیأت کارمایی و سایر شوراهای کیهانی متفقالقول به این نتیجه
رسیدند که زمین، دیگر بستری واجد شرایط برای رشد و تعالی معنوی محسوب
نمیشود. از اینرو اجازه دادند به مرحلۀ خودنابودی برسد. به منظور جلوگیری
از این نابودی، سانات کومارا به همراه 144 هزار تن از هویتهای روحی، از سیّارۀ
ونوس به زمین آمد تا تعادل معنوی این کره را از نو برقرار کند. او توانست زمین
را به نقطهای برساند که تعداد کافی انسانها توانستند سطح آگاهی خویش را
تعالی بخشند و از آن پس قادر شدند کنترل برقراری تعادل کُره را به تنهایی بر
عهده بگیرند.
بسیاری از این 144 هزار تن از هویتهای روحی که با سانات کومارا به روی
زمین آمدند، کماکان زندگیهای زمینی دارند. آنان اغلب افرادی بسیار معنوی
هستند که میل شدیدی به یاری رساندن به انسانها و بهبود بخشیدن به اوضاع
جهان را دارند. ولی این احتمال وجود دارد که آنها به نقطهای برسند که عروج-
شان را به دلیل همین میل شدید به تغییر جهان و دیگران به تعویق بیاندازند و
تنها زمانی خواهند توانست به معراج برسند که خود را از وابستگی به این تفکر
رها کنند.
Sangha of the Buddha
The community of people dedicated to
walking the path towards Christhood and
Buddhahood. Not limited to a single
organization.
سانگهای بودا- پیروان طریق بیداری
گروهی از انسانها که خود را وقف پیمودن طریق »تعالی معنوی« و »کمال
بیداری« نمودهاند. این تعریف محدود به سازمان و نهاد خاصی نیست.

Sphere
The world of form was created by the
Creator defining a spherical boundary and
withdrawing its being into a singularity in
the center of a void. The Creator then
created a sphere in the void by using the
Ma-ter light. The Creator defined structures
in that sphere and projected self-aware
extensions of itself into it. As these
extensions grew in awareness, they raised
the vibration of their sphere until it
ascended and formed the first sphere in the
spiritual realm. The Creator then created a
second sphere, and the ascended masters
from the first sphere then defined structures
and sent extensions of their own beings into
the second sphere.
This process of one sphere ascending
and a new sphere being created has
continued, so that we now exist in the
seventh such sphere. In the first three
spheres, all beings ascended without going
into the consciousness of separation and
duality. Yet in the fourth sphere, some
beings refused to ascend, and they became
the first fallen beings. As the fourth sphere
ascended, these fallen beings could not
ascend, and thus they “fell” into the fifth
sphere. Because the newly created sphere
had a generally lower vibration, the fallen
beings could still exist there. This fact is the
basic explanation for the existence of evil in
our world.
سپهر، کُره ، فضا
خلقت اولیه جهانِ شکل یا مصنوع را میتوان به این صورت تجسم کرد که
آفریدگار ، ابتدا یک کران یا سپهر کروی از خالء بوجود آورد و وجود خود را در
مرکز آن خالء قرار داد. پس از آن، آفریدگار در بطن آن خالء خالی و به وسیلۀ
نور یزدانی یا نور مادر، یک کُره یا سپهر جدید آفرید. آفریدگار ساختارهایی را
در آن کُره تعریف کرد و خودآگاهِ خویش را در درون آن تکثیر کرده و گسترش
داد. همانطور که این نسخههای تکثیری در خودآگاهی خویش رشد نمودند،
ارتعاشات کُره را ارتقا بخشیدند تا جایی که این کره یا سپهر، عروج پیدا کرد و
اینچنین بود که اولین کُره در عالم معنوی پدید آمد. آفریدگار اینبار کُرۀ دوم را
آفرید و اساتید عروجیافتۀ کُرۀ اول، متعاقب آن ساختارهایی تعریف کردند و به
نسخههای تکثیری از وجود خود تولد بخشیده و به کرۀ دوم فرستادند.
فرآیند به معراج رسیدن یک کُره و آفرینش کُرۀ بعدی امری است که به
طور مدام ادامه یافته، تا جایی که ما اکنون در کرۀ هفتم از همین کُرات سکونت
داریم. در سه کُرۀ اول، تمامی موجودات بیآنکه به مغاک آگاهی دوگانهاندیش و
انفکاک سقوط کنند، به عروج رسیدند. ولی در کرۀ چهارم، برخی موجودات از
معراج سرباز زدند و به اولین موجودات هبوطیافته مبدل گردیدند. هنگامیکه
کُرۀ چهارم در نهایت عروج کرد، این موجودات هبوطیافته قادر به عروج نشدند
و به کُرۀ پنجم نزول کردند. از آنجا که کُرۀ تازهآفریدهشدۀ کنونی دارای ارتعاشی
پایینتر بود، موجودات هبوطیافته میتوانستند کماکان آنجا وجود داشته باشند.
این حقیقت، توضیح ابتدایی علت وجود شر و پلیدی در این دنیاست.
Saint Germain
An ascended master who is the leader
for the coming Age of Aquarius. He also
represents the seventh spiritual ray, the ray
of freedom. Thus, he is sometimes referred
to as the “God of Freedom for the earth.”
Saint Germain will play an important role for
the coming 2,000 years and he has a plan
for taking the earth into a Golden Age.
سِینت جِرمین
استاد عروجیافتهای که رهبر عصر آینده یا همان عصر آکواریس )دو هزاره
پیش رو( است. وی همچنین نماینده پرتو معنوی هفتم است، یعنی پرتو آزادی.
از اینرو، از وی در برخی موارد به عنوان خداوندگار آزادی برای زمین نیز یاد
میشود. سِینت جِرمِین نقش مهمی برای دوهزار سال آینده ایفا خواهد کرد و
برنامه دارد تا زمین را به عصر طالیی وارد کند.

Evil, the veil of Maya
In Buddhist tradition, the veil of Maya is
what obscures reality to beings in
embodiment. This reality is that everything
is the Buddha nature, in other words that all
life is one. This veil is actually created
because the matter universe is made from
energy of a certain density, which makes it
impossible for the physical senses to detect
that even matter is made from spiritual light.
Thus, this energy veil is abbreviated as evil.
شر، پلیدی، حجاب مایا
در آیین بودایی، حجاب مایا همانی است که حقیقت را از چشم موجوداتی
که کالبد زمینی پذیرفتهاند، مستتر نگه میدارد. همان حقیقت که همهچیز در
واقع جزوی از طبیعت بوداست و به کالم دیگر تمامی زندگیها یکیست. این
حجاب درواقع به این دلیل بوجود آمده است که جهان مادی از یک انرژی با
تراکم مشخص ساخته شده و به واسطۀ تراکم و سنگینی آن، غیرممکن است
حواس جسمانی قادر باشند که تشخیص دهند حتی ماده نیز از نور معنوی
ساخته شده است. از اینرو این حجاب انرژیایی به اختصار، شر نامیده میشود.
God Flame
Your true individuality is not what we
normally call your personality; it is anchored
in your I AM Presence. Because your I AM
Presence is made from energies of a higher
vibration than anything in the material
universe, it appears as a flame. Thus, your
true individuality is sometimes referred to
as your God flame.
شعلۀ ایزدی یا شعله خدایی
فردّیت حقیقی شما آن چیزی نیست که به طور متعارف هویت فردی شما
قلمداد میشود. این فردّیت حقیقی درواقع ریشه در “هستی نابِ” شما دارد.
از آنجا که “هستی نابِ” شما از انرژیهایی با ارتعاشات باالتری نسبت به عالم
مادی ساخته شده است، به شکل یک شعله ظاهر میشود. بنابراین، از فردّیت
حقیقی شما گاهی با عنوان شعلۀ خدایی شما یاد میشود.
Violet flame
A spiritual energy that is especially
efficient for transmuting karma or
misqualified energy. Saint Germain
received a cosmic dispensation to reveal
the violet flame in the 1930s. Since then,
ascended master students have been
invoking it through decrees, invocations
and affirmations. However, it is important to
realize that the violet flame can be misused.
Misqualified energy is caused by a limiting
belief. The energy gradually accumulates in
your aura, making you feel burdened. You
can invoke the violet flame without
changing the limiting belief, which will make
you feel better in the short run. However, if
you do not change the belief, you will
continue to misqualify energy. And if you
continue to use the violet flame to
transmute the energy, you are misusing
Saint Germain’s dispensation, because you
are not attaining longterm spiritual growth.
شعلۀ بنفش
یک انرژی معنوی که به ویژه برای تغییر ماهیت کارما یا انرژی بیکیفیت
شده مفید واقع میشود. سِینت جِرمِین در دهۀ 1930 برای آزاد سازی و انتشار
شعلۀ بنفش ، مجوز کیهانی دریافت کرد. از آن زمان، شاگردان اساتید عروجیافته
این شعله را از طریق انواع دعاها و نیایش ها احضار میکنند.
البته، درک این نکته اهمیت دارد که شعلۀ بنفش میتواند مورد سوء استفاده
قرار گیرد. انرژی بیکیفیت شده، پیامد یک باور محدود است. این انرژی به
تدریج در هالۀ شما انباشته میشود و باعث می شود که احساس کنید چیزی بر
روی شما سنگینی میکند. شما میتوانید بدون تغییر باور محدودکننده خود،
به احضار شعلۀ بنفش ادامه دهید که ممکن است برای یک بازۀ کوتاه مدت
احساس بهتری به شما بدهد. هرچند، اگر باورتان را تغییر ندهید، به بیکیفیت
کردن انرژی ادامه میدهید و با تداوم این کار درواقع در حال سوء استفاده از
انتشار پرتو معنوی از سوی سِینت جِرمِین هستید که با هدف رشد و تعالی
معنوی طوالنی مدت شما صورت گرفته است.

Twin flame
The Creator is beyond form. Yet as the
first act of creation, the Creator expressed
itself as two polarities, masculine or
expansive and feminine or contracting.
These two basic polarities are represented
by two cosmic beings, called Alpha and
Omega. In the spiritual realm, we find many
beings, who form a polarity of masculine
and feminine. For example, Elohim and
Archangels all have a masculine-feminine
polarity.
There is a popular belief that our souls
were created in such a polarity, and thus
each of us has a twin flame, who would
supposedly be the perfect companion and
complete us. Unfortunately, this has led to
many romantic notions of finding the perfect
love. It is necessary to balance this with the
fact that you ascend as an individual being,
not with your twin flame. Thus, the path of
the ascension is a path whereby you
become spiritually complete and
selfsufficient, being able to ascend
completely with your internal power.
شعلۀ دوقلو ، شعلۀ زوج
آفریدگار ماورای شکل و مصنوع است، با اینهمه، به عنوان نخستین اقدام
آفرینشی، خود را به صورت دو قطب یا زوج مکمل ابراز نمود: نرینه یا گسترش
یابنده و مادینه یا انقباض کننده. این دو قطب بنیادی به وسیلۀ دو موجود
کیهانی نشان داده میشوند که آلفا و اُمگا نام دارند. در عالم معنوی، ما موجودات
بسیاری مییابیم که به دو قطب نرینه و مادینه شکل میدهند. به عنون نمونه،
الوهیم و فرشتگان مقرّب که دارای دوگانه یا زوج نرینه و مادینه هستند.
بر طبق یک باور عمومی، ارواح ما به صورت مزدوج آفریده شدهاند، از اینرو
هر کدام از ما یک شعلۀ دوقلو یا شعله همزاد داریم که به صورت مفروض میتواند
بهترین همراه و همچنین مکمل ما باشند. متاسفانه، این تعریف منجر به تصورات
رمانتیک بسیاری دربارۀ پیدا کردن عشق ناب و نیمۀ گمشده گردیده است. آنچه
ضروری است آنکه این مفهوم را در ذهن خود به تعادل برسانید و متوجه باشید
که شما به عنوان یک وجود منفرد و منحصر به فرد، راه تعالی را طی کرده و به
عروج میرسید و نه در همراهی شعله مزدوج خود. از اینرو، طریق عروج طریقی
است که در آن شما از منظر معنوی به کمال میرسید و به موجودی مبدل
میشوید که قادر است کامالً و صرفاً با اتکای به نیرو و قدرت درونی خویش به
معراج برسد.

Threefold Flame, sevenfold flame.
Everything is energy, meaning your
physical body and conscious mind can
survive only because you are receiving
spiritual light from your I AM Presence. This
light descends into your aura, into a chakra
that is behind the heart chakra and called
the secret chamber of the heart. The light is
first manifest as a tiny white sphere, but
then splits into a “flame” with three plumes,
a blue representing will and power, a
yellow, representing wisdom and a pink,
representing love.
These three flames correspond to the
first of the spiritual rays, with the white
sphere corresponding to the fourth ray.
When you go into duality, you begin to
express the basic creative powers in an
unbalanced manner, which causes your
threefold flame to become unbalanced.
This limits your creative powers, and you
cannot grow beyond a certain level on the
path to Christhood until you have balanced
the threefold flame and attained the purity
of motive of the fourth ray. At that point, you
can begin to work on the initiations of the
5th, 6th and 7th rays, whereby you gradually
develop a sevenfold flame.
شعلۀ سهکُالله )سه وجهی( ، شعلۀ هفتکُالله )هفت وجهی(
همهچیز در این گیتی انرژی است، بدین معنا که کالبد جسمانی شما و ذهن
آگاه شما صرفاً از اینرو قادر به ادامۀ حیات و بقاست که در حال دریافت نور
معنوی از »هستی ناب« خود هستید. این نور به هالۀ شما ارسال میشود و به
چاکرایی که پشت چاکرای قلبتان قرار دارد و اصطالحا » نهانخانه سرّی قلب«
نامیده میشود، وارد میگردد. نور ابتدا به شکل یک گوی سپید کوچک متجلی
میشود اما از درون آن، شعلهای با سهکالله متبلور میگردد: کاللۀ آبی رنگ که
نشانگر اراده و قدرت است، کاللۀ زرد رنگ که نشانگر بصیرت است و کاللۀ
صورتی رنگ که نشانگر عشق است.
این سه شعله متناظر با اولین سه پرتو از پرتوهای معنوی میباشند و گوی
سپید، خود متناظر با پرتو چهارم است. هنگامیکه شما قدم به مغاک دوگانگی
میگذارید، شروع به ابراز نامتعادل و نامتوازن قدرتهای آفرینشی خود میکنید،
که باعث میشود شعلۀ سهکاللۀ شما نامتعادل گردد. این امر قدرتهای آفرینشی
شما را محدود میسازد و درنتیجه نمیتوانید ماورای سطحی معین در طریق
کمال تعالی رشد نمایید، مگر آنکه شعلۀ سهکاللۀ خود را به تعادل رسانده و به
خلوص و پاکی انگیزه در پرتو چهارم دست یابید. در این مقطع، شما میتوانید
شروع به کارکردن بر روی پرتوهای پنجم، ششم و هفتم خود کنید؛ به صورتی
که به تدریج شعلۀ هفتکالله را رشد و توسعه میدهید.
Christ Self
A mediator sent by ascended masters to
assist beings who have become trapped in
separation and duality. Most people know
their Christ selves as intuition or the “still,
small voice within.”
The Christ self does not actually tell you
what choices to make. It seeks to give you
a frame of reference for making better
choices. The Christ self will not necessarily
give you an ultimate or absolute truth. It will
give you an insight that is a bit higher than
your present state of consciousness.
شهود درونی، وجدان
نوعی میانجی یا واسطه که اساتید عروجیافته برای یاریرساندن به موجوداتی
که در توهم انفکاک و دوگانهاندیشی گرفتارند میفرستند. بیشتر انسانها شهود
درونی خویش را به صورت الهام یا »ندا و نجوای کوچک از درون« بازمیشناسند.
شهود درونی درصدد نیست به شما بگوید که باید چه انتخابهایی داشته باشید،
بلکه در تالش است تا در راستای بهبود انتخابهایی که انجام میدهید،
چارچوبی مرجع در اختیارتان قرار بدهد. شهود درونی الزاماً حقیقتی تمامعیار
یا غایی در اختیارتان نمیگذارد، درعوض شما را مجهز به بصیرتی مینماید که
کمی فراتر از حالت کنونی آگاهی شماست.

Satan
In its most specific meaning, Satan was
one of the beings who fell with Lucifer in a
previous sphere. However, in a more
general meaning, Satan is a state of
consciousness that prompts, forces or
tempts us to adapt to current conditions in
the material realm.
We were created to be co-creators with
God and have dominion over the earth. As
Jesus said, “with God all things are
possible.” Satan is a consciousness that
wants to prevent us from exercising our
highest potential by causing us to
voluntarily limit our creative powers and
accepting that current conditions cannot or
should not be changed.
The role of the Living Christ is to
demonstrate to people that we can
transcend the consciousness of Satan.
That is why Jesus rebuked Peter when
Peter wanted Jesus to conform to his
expectations. Jesus said: “Get thee behind
me, Satan.”
شیطان
در مفهوم خاص، شیطان یکی از موجوداتی بود که به همراه ابلیس به سپهر
و کُرۀ پیشین خود هبوط پیدا کرد. هرچند، در مفهوم جامعتر، شیطان حالتی
از آگاهی است که با روشهای گوناگونی چون برانگیختن، اغفال یا اعمال فشار ما
را وا می دارد تا خود را با شرایط کنونی در عالم مادی تطبیق داده و آنرا بپذیریم.
ما درحقیقت آفریده شدهایم تا به همراه خداوندمان شریکان آفرینش باشیم
و قلمرو سلطنت روی زمین را به دست بگیریم. همانطور که مسیح گفت، »با
خداوند همه چیز ممکن است«. شیطان، گونهای از آگاهی است که از طریق
واداشتن ما به محدودساختن داوطلبانۀ قدرتهای خالقانه و آفرینشی ما و باور
کردن این توهم که شرایط کنونی را نمیتوان و اساساً نباید تغییر داد، بر آن
است تا ما را از تمرین و به کار بستن بیشینۀ پتانسیل وجودیمان بازدارد.
نقش انسان فرزانه، اثبات این مهم به انسانهاست که ما میتوانیم خود را
از سطح پایین آگاهی شیطانی تعالی بخشیم. از این رو، هنگامیکه پطرس می-
خواست عیسی را تا حدّ انتظارات خود راضی کند، عیسی، او را نکوهش کرد و
گفت: » از من دور شو ، شیطان «.
Shiva
Traditionally a part of the Hindu trinity.
However, the deeper meaning is that Shiva
is a cosmic being who is especially helpful
for cutting us free from dark forces and the
astral plane. We can make a very effective
call to Shiva by simply repeating his name
9, 33 or 144 times.
شیوا
در تعبیر آیینی، بخشی از تثلیث هندوهاست. هرچند در مفهوم عمیقتر،
شیوا یک موجود کیهانی است که به ویژه برای رها کردن ما از نیروهای تاریک
و موجودات کیهانی مستقر در سطوح تاریک عالم سفلی، بسیار یاری رسان است.
مؤثرترین راه برای برقراری ارتباط با شیوا این است که به سادگی ،9 33 یا 144
مرتبه نام شیوا را تکرار کنیم.

Anti-christ
The consciousness of separation and
duality. This consciousness forms a filter
that distorts perception in such a way, that
it seems plausible that we are separate
beings, separated from God, from each
other and from the material universe. The
more firmly beings are trapped in this
consciousness, the more real the illusion of
separation seems to them. Thus, they will
be acting as if they truly are separate
beings, meaning they will believe that what
they do to others will not affect themselves.
This is the origin of man’s inhumanity to
man and the origin of evil. Human beings
can be trapped in this consciousness, but
so can non-material beings, forming the
dark forces.
ضدّ تعالی
آگاهی انفکاکی و دوگانهاندیش. این سطح از آگاهی همچون یک فیلتر، درک
ما را به گونه ای تحریف می کندکه به نظرمان، کامالً پذیرفتنی بیاید که ما
موجوداتی منفک و جدا از خداوند، از یکدیگر و از عالم مادی هستیم. هرچه
موجودات سختتر و ژرفتر در این سطح از آگاهی گرفتار شوند، توهم انفکاک
عمیقتر و واقعیتر در ذهنشان نمود مییابد. از اینرو به گونهای رفتار میکنند
که گویی موجوداتی جدا از یکدیگر هستند. به کالم دیگر، باور خواهند کرد که
فعلی که در حقّ دیگران مرتکب میشوند به خودشان بازنخواهد گشت یا
خودشان را متاثر نخواهد کرد. چنین باوری، سرمنشأ رفتار غیر انسانی انسانها
در حقّ یکدیگر و سرچشمۀ شرّ و پلیدی است. عالوه بر انسانها که به راحتی
میتوانند در این سطح از آگاهی گرفتار شوند، موجودات غیرمادی نیز امکان
گرفتار شدن در این سطح از آگاهی را دارند؛ همان موجوداتی که به نیروهای
تاریک شکل میدهند.
Path
The masters teach that the ultimate goal
of life on earth is to manifest the Christ
consciousness, which allows us to
permanently ascend to the spiritual realm
and become ascended masters. Yet we are
originally created at a much lower state of
consciousness, and thus we follow a
gradual path that raises our consciousness
to the ultimate level. The masters say there
are 144 different levels of consciousness
that are possible for people on earth. You
can ascend only after reaching the 144th
level.
طریق
اساتید به ما میآموزند که هدف غایی حیات ما روی زمین تجلی بخشیدن
به آگاهی متعالی است که ما را قادر میسازد برای همیشه به عالم معنوی عروج
کنیم و به اساتید عروجیافته تبدیل شویم. ولی ما همگی در بدو کار در سطحی
به مراتب پایینتر از آگاهی راستین آفریده شدهایم و بنابراین باید طریقی
تدریجی را پی بگیریم تا آگاهی خود را به سطح غایی ارتقا بخشیم. اساتید
میگویند، روی زمین 144 سطح از آگاهی برای انسان وجود دارد. تنها پس از
پشت سر گذاشتن صد و چهل و چهارمین سطح است که میتوانیم به مرحلۀ
عروج نائل شویم.
Eightfold path of the Buddha
Traditionally, the path prescribed by
Gautama Buddha for overcoming suffering.
However, a deeper mystical understanding
is that it represents the path of mastering
the first seven spiritual rays and the eighth
ray of integration.
طریق هشتخان بودا
در آیین بودایی، طریقی را گویند که از سوی گاتهام بودا برای فائق آمدن بر
رنج کشیدن تجویز شده است . اگرچه این عبارت در ادراک عرفانی عمیقتر،
داللت بر طریقی دارد که فرد بر هفت پرتو اول معنوی و پرتو هشتم که
یکپارچگی غایی است، به مرحلۀ استادی میرسد.

Aquarian Age
There is a precession of astrological
cycles, lasting approximately 2,150 years
each. The previous age was the Age of
Pisces, for which Jesus was the spiritual
master. For the Aquarian age, the
ascended master Saint Germain is the
master. According to Saint Germain, the
Aquarian age was officially inaugurated on
March 22, 2010.
عصر آکواریس
در چرخههای نجومی، عصر آکواریس یکی از اعصار است که تقریباً 2150
سال به طول میانجامد. عصر قبلی، عصر پایسیز )Pisces )بود که عیسی
مسیح، استاد معنوی آن محسوب میشد. استاد عروجیافته، سِینت جِرمین
(Germain Saint ( ، مسئول معنوی عصر آکواریس است. طبق گفتههای
سِینت جِرمِین ، عصر آکورایس به طور رسمی در تاریخ 22 مارس 2010 آغاز
گردید.
Golden Age
At present, the earth is in a lower state
than originally intended. This is caused by
a majority of people being deceived by the
duality consciousness, which inevitably
leads to various conflicts and limitations.
Yet the goal of the ascended masters,
especially Saint Germain as the leader of
the coming 2,000-year cycle, is to inspire a
critical mass of people to walk the path of
individual Christhood. As enough people
raise their consciousness, society will begin
to outpicture a much higher state than
today, and this is commonly referred to as
a Golden Age.
عصر طالیی
در حال حاضر، زمین در حالتی دونتر و نازل تر از آن چیزی است که در
بدو خلقت مقرّر شده بود. چنین وضعیتی به این دلیل ایجاد شده است که
اکثریت موجودات بشری توسط آگاهی دوگانهاندیش اغفال شدهاند. و این بطور
ناگزیر به کشمکشها و محدودیتهای متعددی منجر شده است. با اینحال، هدف
اساتید عروجیافته، به ویژه سِینت جِرمین(Germain Saint (به عنوان رهبر
چرخۀ دو هزارسالۀ جدید، الهام بخشیدن به اکثریت انسانهاست تا قدم در طریق
تعالی فردی خویش بگذارند. وقتی افراد به تعداد کافی، آگاهی خود را ارتقا دهند
و به درجۀ آگاهی متعالی نائل شوند، جامعه شروع به نمود دادن ویژگیهایی به
مراتب واالتر از وضعیت امروز خواهد کرد. این وضعیت متحول شده را عموماً با
عنوان عصر طالیی یاد میکنند.

Elementals
The world of form is created through a
hierarchy of beings that extend from the
Creator. For example, planet earth was
created by seven beings in the spiritual
realm, called the Elohim. They envisioned
the blueprint for the earth and projected it
into the four levels of the material realm.
However, the blueprint is brought into
physical manifestation by four classes of
elemental beings. These are beings that
have a lower self-awareness than humans,
but who can grow by serving to help build
the material world. The elementals in the
four realms are named as follows:
 Etheric realm, fire elementals or
salamanders
 Mental realm, air elementals or sylphs
 Emotional realm, water elementals or
undines
 Physical realm, earth elementals or
gnomes.
عنصریها
جهان مصنوع )شکل( از طریق سلسلهمراتب موجوداتی آفریده شده که
امتدادی تکثیریافته از آفریدگار هستند. به عنوان مثال، کرۀ زمین توسط هفت
تن از موجودات مقیم در عالم معنوی آفریده شده است که الوهیم نامیده می-
شوند. آنها بودند که طرح اولیه یا نسخۀ مادر از کرۀ زمین را متجسم شدند و
انگارۀ آن را در قالب چهار سطح عالم مادی برون افکندند. نسخۀ مادر توسط
چهار طبقه از عنصریها تجلّی فیزیکی یافت. عنصریها در مقایسه با انسانها
دارای سطح خودآگاهی پایینتری میباشند، اما قادرند با یاری رساندن به ساخت
عالم مادّی، در نوع خود خدمت کنند و رشد و تعالی یابند. عنصریها در چهار
عالم به شرح زیر میباشند:
 عالم اِتِری، عنصریهای آتش
 عالم ذهن، عنصریهای هوا
 عالم احساس، عنصریهای آب
 عالم جسم، عنصریهای خاک
Jesus
The ascended master Jesus was the
hierarch or leader for the Age of Pisces. He
holds the office of planetary Christ, and we
cannot ascend without going through this
office. This means that all people need to
make peace with Jesus – by transcending
the distorted images of Christ created on
earth – in order to ascend.
عیسی مسیح
استاد عروجیافته عیسی مسیح، رییس روحانی و یا رهبر عصر حوت )دو
هزاره گذشته( بود. او مسئولیت مقرّ تعالی سیاره زمین را عهدهدار است و ما
بدون عبور از این مقرّ قادر به عروج نیستیم. از این تعریف چنین برمیآید که
تمام انسانها برای آنکه بتوانند به معراج نائل شوند، باید از طریق اصالح تصاویر
تحریفشدۀ مسیح که روی زمین بوجود آمده- با او به صلح و یگانگی برسند.
Angel
A self-aware being that is not created to
take physical embodiment. Angels serve in
a variety of capacities, the most commonly
known for us is as messengers who deliver
a message from the spiritual realm to
human beings. Another important function
is angels who protect us against lower
energies or dark forces.
فرشته
وجودی خودآگاه که برای برگرفتن کالبد جسمانی آفریده نشده است.
فرشتگان در ابعاد مختلف خدمت میکنند. از شناختهشدهترین وظایف فرشتگان
که بر ما نیز معلوم است، پیامرسانی میباشد. آنها به عنوان پیامرسان، پیامی را
از عالم معنوی به انسانها میرسانند. دیگر وظیفۀ مهم فرشتگان، حمایت از ما
در برابر انرژیهای دونتر یا نیروهای تاریک است.

Fohat
Refers to written or spoken word that is
inspired from a higher source and endowed
with spiritual light. Words become cups or
chalices that carry spiritual light.
فوهات
اشاره دارد به کالم مکتوب یا منقولی که از یک منبع واالتر الهام گرفته
میشود و متصّف به نور الهی است. کلمات قالب پیاله یا جامی را به خود می-
گیرند که نور معنوی را با خود حمل میکنند.
Astral Plane
Everything is made from energy, and
energy is a continuum of vibrations. There
are certain divisions of this energy
continuum, for example the material
universe is made from vibrations within a
certain spectrum. Yet the material universe
has four divisions: the etheric (identity)
level, the mental level, the emotional level
and the physical level.
The emotional level itself has further
divisions, and the lowest of these are
created when people engage in negative
emotions, such as fear, anger and hatred.
The astral plane is a division within the
emotional realm, and it resembles the
visions of hell that people have had
throughout the ages.
قلمرو سفلی– قلمرو نیروهای تاریک
همه چیز متشکل از انرژی است و انرژی خود پیوستاری است از ارتعاشات.
این پیوستار انرژی دارای بخشهای مشخصی است. برای نمونه عالم مادی از
ارتعاشاتی در طیف معیّن شکل گرفته است. در عین حال، خود عالم مادی
متشکل از چهار سطح است: سطح اِتِری )هویت(، سطح ذهنی ، سطح احساسی
و سطح جسمی.
سطح احساسی خود دارای تقسیم بندی های بیشتری است و پایینترین آن
هنگامی ایجاد میشود که انسانها دچار احساسات منفی مانند ترس، خشم و
نفرت میشوند. سطح سفلی قسمتی است از عالم احساسی و تداعیکنندۀ
تصوراتی از دوزخ که انسانها در طول اعصار داشته اند.

Karma
Everything is energy, so whatever we do
– even what we think and feel – is done by
using energy. We receive this energy as a
gift from the I AM Presence. The energy we
receive is pure, but we will qualify it
according to the contents of the four levels
of our minds. We are responsible for our
use of energy, and misqualified energy
becomes stored in both our auras and in
the Akashic records as karma. In order for
us to ascend, we must balance all energy
by raising it to its original vibration.
The masters have also given a deeper
understanding of karma, where karma is
the images we hold in the four levels of our
minds. Because we see everything through
the filter of these energies, we are
constantly qualifying energy. Yet we have
the option to, at any time, examine our
mental images and transcend limiting
images—which is truly the path to
Christhood, where we accept our divine
identity.
This gives us two ways to balance
karma. We can invoke spiritual energy
through decrees and invocations and
requalify the energy from our present level
of consciousness. This is possible, but it is
a slow process because we are constantly
making more karma. The faster way is to
work on transcending the mental images,
so we stop making new karma. Once we
achieve this, we can then balance all
remaining karma much faster, because our
higher state of consciousness allows us to
invoke more energy.
کارما
همهچیز در گیتی انرژی است، پس هر کاری که انجام میدهیم- حتی هر
آنچه احساس میکنیم و میاندیشیم- با استفاده از انرژی صورت میپذیرد. ما
این انرژی را به عنوان هدیهای از »هستی نابِ« خویش دریافت میکنیم. انرژی
دریافتی ما ناب و پاک است ولی ما بر مبنای محتویات چهار سطح ذهن خود به
آن کیفیت میبخشیم. ما مسئول نحوۀ استفادۀ فردی خود از این انرژی هستیم،
و انرژی سوء استفاده شده یا بیکیفیت شده ، هم در هاله انرژیایی ما و هم در
اصطالحا “اسناد آکاشی” ما به عنوان کارما ذخیره میگردند. ما به منظور عروج
کردن، باید از طریق ارتقا بخشیدن به تمام انرژیها به سمت سطح ارتعاش اصیل
خود، آنها را به تعادل برسانیم.
اساتید همچنین درک عمیقتری نسبت به مفهوم کارما به ما ارائه دادهاند و
کارما را به تصاویری تعبیر کردهاند که ما در چهار سطح ذهن خود نگهداری
میکنیم. چون ما همهچیز را با فیلتر این انرژیها مشاهده مینماییم، به طور
پیوسته در حال تغییر کیفیت این انرژی هستیم. همچنین این گزینه را داریم
که در هر زمان که اراده کردیم، تصاویر ذهنی خود را بررسی و بازبینی نماییم و
تصاویر محدود را به سطوح باالتر ارتقا دهیم. این در حقیقت همان مسیر تعالی
است، یعنی آنکه هویت الهی خویش را میپذیریم.
به این ترتیب دو راه برای برقراری تعادل کارما وجود دارد. ما میتوانیم انرژی
معنوی خود را از طریق دعا و نیایش احضار کنیم و کیفیت انرژی را از سطح
کنونی آگاهیمان به سطوح باالتر ارتقا بدهیم. با اینکه امکان چنین اقدامی وجود
دارد، اما فرآیندی کُند و زمانبَر محسوب میشود زیرا ما به طور مداوم در حال
تولید کارمای جدید هستیم. راه سریعتر این است که روی ارتقا بخشیدن به
تصاویر ذهنی خود کار کنیم تا بتوانیم روند تولید کارمای جدید را متوقف کنیم.
هنگامی که به این مرحله دست یافتیم، خواهیم توانست کارمای باقیمانده را به
مراتب سریعتر به تعادل برسانیم، زیرا حالت برتر آگاهیمان ما را قادر میسازد
تا انرژی بیشتری احضار کنیم.
Etheric body
An aspect of your aura/mind that houses
your sense of identity.
کالبد اثیری
وجهی از هاله/ذهن شما که منزلگاه حسّ هویت شماست.
Emotional body
An aspect of your aura/mind that houses
your emotional energies.
کالبد احساسی
وجهی از هاله/ذهن شما که منزلگاه انرژیهای عاطفی و احساسی شماست.

Physical body, physical mind
Obviously, this refers to the body. The
physical mind is that part of the brain and
nervous system that is designed to regulate
the functions of the body, even prompting
us to take care of the needs of the body.
This is what gives us certain instinctual
cravings for protection, food, sex and other
physical needs.
There is nothing inherently wrong with
taking care of the needs of the body, but the
physical mind is not capable up limiting
these needs. Thus, if we do not take
command over the physical mind, all of our
attention and energy can be spent on
fulfilling the needs of the body, leaving
nothing left over for spiritual growth.
کالبد جسمانی، ذهن جسمانی
آشکارا، این عبارت به جسم فیزیکی اشاره دارد. ذهن جسمانی بخشی از مغز
و سیستم عصبی است که طراحی شده تا کردارها و اعمال کالبد زمینی ما را
کنترل و تنظیم نماید. این کالبد همچنین به ما رهنمود میدهد که چگونه
احتیاجات جسمانی خود را برطرف نماییم. همین کالبد است که هوس و طلب
غریزی معینی را برای حفاظت، خوردن و آشامیدن، غریزه جنسی و سایر نیازهای
جسمانی به ما انتقال میدهد.
به طور ذاتی، مراقبت و بذل توجه به نیازهای جسمانی فعلی غلط نیست،
اما ذهن جسمانی ما قادر به محدودساختن این نیازها نیست. از اینرو، اگر افسار
ذهن جسمانی خویش را آگاهانه به دست نگیریم و به آن مسلط نشویم، به
سادگی تمام توجه و دغدغه و انرژی ما صرف برطرف ساختن نیازهای جسمانی-
مان میشود و دیگر برای پیمودن طریق معنوی و نیل به رشد و تعالی، هیچ
انرژی باقی نمیماند.
Mental body
An aspect of your aura/mind that houses
your thoughts and mental energies.
کالبد ذهنی
جنبهای از هاله/ذهن شما که منزلگاه افکار و انرژیهای ذهنی شماست.
Causal Body
An energy “body” surrounding your I AM
Presence. It stores all of the attainment
gained and the lessons learned from all of
your embodiments. When you raise your
consciousness sufficiently, you can make
use of this attainment for fulfilling your
divine plan.
کالبد سببی
نوعی کالبد انرژی که پیرامون »هستی نابِ« شما را احاطه کرده است. این
کالبد، تمام دستاوردهایی را که به دست آوردهاید و تمامی درسهایی را که در
کالبدهای متعددتان آموختهاید، در خود ذخیره میکند. هنگامی که آگاهی خود
را به حدّ مطلوبی ارتقا بدهید، میتوانید از این دستاوردها در مسیر محقق کردن
رسالت یزدانی خود بهره بگیرید.
Identity body
An aspect of your aura/mind that houses
your sense of identity.
کالبد هویتی
وجهی از هاله/ذهن شما که منزلگاه حسّ هویت شماست.
Spoken word, Sacred word
The spoken word is a technique
whereby we use the human voice to invoke
spiritual light or energy.
کالم منقول، کالم مقدس
کالم منقول روشی است که از صوت انسانی برای تحریک انرژی معنوی
استفاده می کنیم.
Living Word
Refers to written or spoken word that is
inspired from a higher source and endowed
with spiritual light. Words can become cups
or chalices that carry spiritual light. This is
also called fohat.
کالم وحی
اشاره دارد به کالم مکتوب یا منقولی که از یک منبع واالتر الهام گرفته و
متصّف به نور معنوی گردیده است. کلمات قادرند به شکل جام مقدسی درآیند
که باده نور معنوی را حمل میکنند. همچنین به آن فوهات نیز گفته میشود.
Word
From the Gospel of John: “In the
beginning was the Word, and the Word was
with God and the Word was God.” This is
actually a mistranslation of the Greek word,
Logos, which refers to an undivided whole.
This is a symbol for the Christ
consciousness, which is designed to
maintain the oneness of all life. Thus, the
Word is that which helps us see through the
illusions of duality.
کلمه ، مفهوم، معنی
به گفتۀ انجیل یوحنا: »در ابتدا فقط کلمه بود، و کلمه با خداوند بود و کلمه،
خود خداوند بود.« واژه Word درواقع یک برگردان نادرست از واژۀ یونانی
Logos است که اشاره به کلِّ تقسیمنیافته دارد. این مفهوم نمادی است برای
آگاهی متعالی که به منظور وحدت همه زندگیها طراحی گردیده است. از اینرو،
کلمه چیزی است که به ما کمک میکند تا از توهمات دوگانهاندیش فرابگذریم.
Alchemy
In popular belief, the process of
transforming base metals into gold. The
deeper, mystical meaning is the
transformation of the base human
consciousness into the gold of a more
spiritualized awareness, such as Christ
consciousness.
کیمیاگری
در باور عمومی، فرآیند تبدیل فلزهای پایه به طال را گویند. در مفهوم
عمیقتر عرفانی، دگردیسی و تغییر ماهیت آگاهی پایۀ بشر به طالی ناب آگاهی
معنویتیافته همچون آگاهی متعالی است.
Sin
In ascended master terminology the
same as karma, meaning misqualified
energy that we need to balance before we
can ascend.
گناه
در واژهشناسی اساتید عروجیافته، گناه معادل کارماست. یعنی انرژی بی-
کیفیت که پیش از آنکه بتوانیم عروج یابیم، بایستی نسبت به متعادل ساختن
آن بکوشیم.
Guru
A Sanskrit word for teacher or master.
گورو، مرشد، قطب
واژهای سانسکریت برای کلمۀ معلم و یا استاد.

Lemuria
A continent in the Pacific Ocean that had
a high civilization but was destroyed about
12,000 years ago. It is often called the
Mother land because it is said to have had
a very high spiritual focus for the Divine
Mother. The decline of Lemuria started
when a group of fallen beings murdered the
embodied representative of the Divine
Mother.
لیموریا
قارّهای در اقیانوس آرام که تمدنی اعلی در آن سکونت داشت اما حدود
دوازده هزار سال پیش نابود گردید. اغلب از آن به عنوان سرزمین مادری نیز یاد
میشود زیرا که گفته شده این سرزمین دارای تمرکز معنوی بسیار باالیی برای
مادر یزدانی بوده است. انحطاط لیموریا زمانی آغاز شده که گروهی از موجودات
هبوطیافته، نمایندۀ زمینی مادر یزدانی را به قتل میرسانند.
Mother Mary
The ascended Master who was
embodied as the mother of Jesus. She
holds the Office of the Divine Mother for
earth.
مادر مِری، مریم مقدس
استاد عروجیافته که به عنوان مادر عیسی کالبد زمینی برگرفت. وی،
سرپرستی مقرّ مادر یزدانی برای زمین را به عهده دارد.
Divine Mother
A spiritual office that represents the
feminine aspect of God to planet earth.
Currently, this office is held by the
ascended master Mother Mary.
مادر یزدانی
مقرّی معنوی که معرّف جنبۀ مادینۀ خداوند در قبال کرۀ زمین است. در
حال حاضر، این مقر توسط استاد عروجیافته مادر مِری )مریم مقدس( اداره
میشود.
Matter, Material Universe
Everything is made from energy, so the
entire world of form is made from energies
of various vibrational qualities. One can
create a continuum of vibrations, ranging
from the highest level, the level of the
Creator, to the lowest. In between one can
define several divisions, compartments or
octaves of vibrations. For example, one
major division is between the spiritual realm
and the material realm.
There are several divisions in the
spiritual realm, whereas in the material
realm there are four divisions. They are,
from higher to lower vibrations:
 the etheric or identity level
 the mental level
 the emotional level
 the physical level
مادّه، عالم مادّی
همهچیز در این گیتی از انرژی ساخته شده است، بنابراین تمام جهان
مصنوع از انرژیهایی تشکیل شده که کیفیتهای ارتعاشی گوناگون دارند. فرد
میتواند پیوستاری از ارتعاشات ایجاد کند که بازۀ گستردهای از باالترین سطح
– که سطح آفریدگار است – تا دونترین سطح را شامل شود. در میان این دو
سوی طیف، میتوان تقسیمبندی های متعددی تعریف کرد که هر کدام مصداقی
از سطوح یا بخشهای ارتعاشی مشخصی باشند. به عنوان مثال، یک تقسیمبندی
عمده میان سطوح ارتعاشی، تفکیک قلمرو معنوی و قلمرو مادی است.
در قلمرو معنوی، بخشهای متعددی وجود دارند، در حالیکه در قلمرو مادی
تنها چهار بخش وجود دارد. این بخشها به ترتیب از باالترین سطح ارتعاشات تا
پایینتر آنها قرار گرفتهاند:
 سطح اِتری یا هویتی
 سطح ذهنی
 سطح احساسی
 سطح جسمانی یا فیزیکی
بازگشت
بازگشت
بازگشت
بازگشت
Serpent
A symbol for a certain state of
consciousness that induces doubt into our
minds. The specific purpose is to create a
division in our beings, so we start to distrust
our divine direction, our intuition, our own
inner knowing and our spiritual teachers.
Can also refer to a specific group of fallen
beings.
مار، اغواگر، شک برانگیز
نمادی مبیّن حالت مشخصی از آگاهی که شک و گمان را به اذهان ما القاء
میکند. هدف ایجاد انفکاک در وجود ماست تا بدین وسیله شروع به از دست
دادن اعتماد خویش به راه یزدانی، شهود یزدانی، دانش درونی و معلمان معنوی
خویش کنیم. همچنین این نماد میتواند اشاره به گروه خاصّی از موجودات
هبوطیافته داشته باشد.
Maha Chohan
The leader or overseer of the office of
the chohans. He also oversees the Holy
Spirit and the eighth ray of integration, the
integration of the seven rays.
ماها چوهان
او، رهبر و یا سرپرست مقرّ چوهان ها (Chohans (است و همچنین
سرپرستی روح مقدس و هشتمین پرتو که پرتو یکپارچگی و وحدت هفت پرتو
است را عهدهدار می باشد.
Christ
In its broadest sense, this refers to the
basic consciousness out of which
everything in the world of form is created.
The purpose is to maintain the oneness
between the Creator and its creation. This
is especially relevant for beings with free
will, who have the option to descend into
the illusion of separation, thereby believing
they are separated from their source.
The Christ consciousness ensures that
no matter how far you descend into
separation, you always have the option to
return to oneness with the Creator.
Because the Christ consciousness is within
everything that is created, you can never go
to a place where you are unreachable for
Christ.In a more specific sense, Christ
refers to a being who has overcome the
illusion of separation and has attained the
Christ consciousness. There are degrees of
Christ consciousness.
متعالی )فرزانه(
در جامعترین مفهوم، اشاره به آگاهی پایه دارد که هر چیزی در این جهان
از آن آفریده شده است. مقصود نیل و حفظ وحدانیت میان آفریدگار و آفریده
)خالق و مخلوق( است. این مفهوم به ویژه برای موجوداتی مصداق دارد که دارای
اختیار هستند و متعاقب آن واجد شرایط انتخاب گزینۀ هبوط و تنزل به توهم
انفکاک و دوگانهاندیشی میباشند تا بدین طریق باور کنند موجوداتی جدا و
منفک از سرمنشأ خویش هستند.
آگاهی متعالی تضمین میکند که صرف نظر از اینکه شما تا کجا در ژرفای
توهم انفکاک نزول کرده باشید، همواره دارای گزینۀ بازگشت به وحدانیت با
آفریدگار خویش هستید. از آنجا که آگاهی متعالی، درون هر آنچه آفریده شده
وجود دارد، شما هرگز به مرحلهای نمیرسید که به طور کامل دور از دسترس
و جدا مانده از تعالی باشید. در مفهوم خاصتر، متعالی به موجودی اشاره دارد
که بر مفهوم توهم انفکاک فائق آمده و به آگاهی متعالی نائل شده است. آگاهی
متعالی دارای درجات متفاوتی میباشد.
Mystery School
An environment designed to present
self-aware beings with initiations aimed at
raising their consciousness. It is usually
overseen by an ascended master of high
attainment.
مدرسۀ عرفان
محیطی که با هدف باال بردن سطح آگاهی موجودات خودآگاه طراحی شده
تا آنها را با چالشهای معنوی مواجه کند. یک مدرسه معموالً توسط استاد عروج-
یافتهای اداره میشود که به سطح باالیی از تعالی رسیده است.
بازگشت
بازگشت
بازگشت
بازگشت
Ascension
A process whereby a being evolves to
the self-awareness represented by the full
Christ consciousness. In this state of
consciousness, one can see through all of
the lies created by the illusion of separation
and duality. Thus, one sees the underlying
reality that nothing can be separated from
the Creator and that all self-aware beings
are extensions of the Creator. One
therefore seeks to raise all life, instead of
seeking to raise oneself as a separate
being. After a being ascends, it resides
permanently in the spiritual realm and does
not have to reembody.
معراج
فرآیندی که طیّ آن موجودی که دارای خودآگاهی است به کمال آگاهی
متعالی خویش میرسد. در این حالت از آگاهی، فرد قادر است ماهیت تمام
فریبها و دروغهایی را که به واسطۀ توهم انفکاک و دوگانهاندیشی ایجاد شده
بودند، ببیند. از اینرو، فرد قادر خواهد شد این واقعیت راستین را به وضوح ببیند
که هیچ چیز نمیتواند از آفریدگارش منفک و جدا باشد و اینکه تمام موجودات
خودآگاه در واقع گسترشِ تکثیریافته از خود آفریدگار هستند. در اینجاست که
فرد به جای آنکه خود را به عنوان موجودی منفک به تعالی برساند، درصدد
تعالی بخشیدن و ارتقای تمام زندگیها برمیآید. پس از آنکه به عروج میرسد،
برای همیشه در عالم معنوی اقامت میکند و مجبور نیست بار دیگر به کالبد
جسمانی برگردد.
World teacher
An ascended being who serves the
office of teaching humankind. Currently,
this office is held by the ascended masters
Jesus and Kuthumi. Unascended beings
can also serve as world teachers in a lower
capacity.
معلم جهانی
یک استاد عروجیافته که در مقرّ تعلیم و تربیت بشر خدمت مینماید. در
حال حاضر، این مقر توسط دو استاد عروجیافته عیسی مسیح و کاتومی
)Kuthumi )سرپرستی میشود. موجودات عروجنیافته نیز میتوانند در جایگاه
یک معلم جهانی در ظرفیتی پایینتر خدمت کنند.
Immaculate concept or vision
This refers to the vision of the highest
potential or a pure vision that is not polluted
by duality. For example, Mother Mary held
the immaculate vision that Jesus would
fulfill his mission
مفهوم یا نگرش معصوم و پاک
اشاره دارد به نگرش یا مفهومی با بیشینۀ توانایی ، یا نگرش خالص و پاکی
که هنوز آلودۀ مفهوم دوگانهاندیشی نشده است. به عنوان مثال، مریم مقدس
واجد این نگرش معصومانه است که عیسی، رسالتش را محقق خواهد نمود.
Conscious You
The core of your lower being. It is the
Conscious You that descends from the
spiritual realm as an extension of your I AM
Presence. It is the conscious you that is the
seat of your free will. However, you make
choices based on the perception you have.
It is possible for the Conscious You to have
pure perception, which means it serves as
an open door for the I AM Presence.
However, when beings go into separation
the Conscious You projects itself into an
outer self or role, and it now perceives
everything through the filter of that separate
self. Thus, it will often make choices as if it
really were a separate being.
The important point is that the
Conscious You is and will always remain
pure awareness. This means that while the
Conscious You can project itself into any
role it chooses, it can never lose the ability
to extricate itself from that role and attain
the Christ consciousness in which it can
say with Jesus: “I and my father (my I AM
Presence) are one.”
منِ آگاه ، خودِ آگاه ، خویشتنِ آگاه
هستۀ وجود دونتر شماست. همین »من آگاهِ« شماست که از عالم معنوی
به شکل امتدادی تکثیریافته از »هستی ناب« شما نزول یافته است. همین »من
آگاه« شماست که مسند اختیار و ارادۀ آزاد شما محسوب میشود. با این حال
شما انتخابهای خود را بر اساس میزان درک و سطح دریافتهایی که در هر
لحظه دارید، انجام میدهید. ممکن است »من آگاهِ« شما، دارای درکی ناب و
خالص باشد که بدین ترتیب به شکل دری گشوده برای »هستی ناب« شما
ایفای نقش میکند. در عین حال، زمانی که موجودات در دام مفهوم انفکاک
میافتند، منِ آگاه آنها، بر روی یک خود یا نقش بیرونی بازتاب مییابد و در
این صورت همهچیز را از طریق همان فیلتر خود منفک درک میکنند. درنتیجه
اغلب انتخابهایی که این افراد انجام میدهند به گونهای است که گویی از بدو
کار واقعاً موجودی منفک بودهاند.
نکتۀ مهم این است که منِ آگاه همواره امکان خلوص ادراکی خود را حفظ
می کند. به کالم دیگر، با وجودیکه منِ آگاه می تواند خود را به صورت هر نقشی
که انتخاب می کند بازتاب دهد، هرگز توان رهایی خود از آن نقش و بازیابی
خویش را از کف نمیدهد و قادر است که دیگر بار به سطح آگاهی متعالی نائل
شود. و همچون عیسی بگوید »من و پدرم – یعنی من و »هستی ناب« من-
یکی هستیم.«
Unascended being
A being that has not yet qualified for the
ascension, and thus cannot abide in the
spiritual realm. This does not only refer to
human beings in embodiment. There are
unascended beings in all four realms of the
material world. For example, many souls
who have ties to the astral plane can
descend there between embodiments or
can become permanently stuck there, not
being able to reembody. We human beings
can make calls for the cutting free of all
unascended beings, so they can move on
to the next station on their path.
موجود عروج نیافته
موجودی که هنوز برای معراج واجد شرایط نشده و قادر به منزل گزیدن در
عالم معنوی نیست. این تعریف صرفاً به موجودات بشری در کالبد زمینی اشاره
ندارد. در این بین موجودات عروجنیافتۀ دیگری نیز در تمامی چهار قلمرو عالم
جهان مادی وجود دارند. به عنوان مثال، بسیاری ارواح که ارتباط نزدیک با عالم
تاریک )پایین ترین سطح فرافیزیکی( گرفته اند، میتوانند در بین دو زندگی
زمینی مقیم عالم تاریک شوند. یا حتی ممکن است آنها به طور دائم مقیم عالم
تاریک شوند به صورتی که قادر به بازگشت به زندگی زمینی نشوند. ما موجودات
بشری میتوانیم دست به دعا شویم و از نیروهای برتر تقاضا کنیم تا بندهای
تمامی موجودات عروجنیافته را بگسلند ، به طوری که آنها بتوانند به ایستگاه
بعدی طریق رشد معنوی بروند.

Cosmic Being
A spiritual being who holds a specific
spiritual office, usually a focus of a certain
divine quality. Cosmic beings have never
taken embodiment on earth as they
ascended in a higher sphere.
موجود کیهانی
یک موجود معنوی که سرپرستی مقرّ معنوی مشخصی را برعهده دارد و معموالً
دارای تمرکز بر روی یک کیفیت الهی خاص است. موجودات کیهانی هرگز روی
زمین، کالبد انسانی برنگرفتهاند چرا که به کُرۀ یا قلمرو باالتری عروج کردهاند.
Fallen beings or fallen angels
In its broadest sense, refers to all beings
who are blinded by the duality
consciousness. Yet themasters often use
this more specifically to refer to a group of
beings who fell in a previous sphere. The
important distinction is that these beings
had attained considerable attainment
before they fell, which means they are often
superior to the beings who started their
existence in this world.
In world history, fallen beings have often
become powerful but abusive leaders, and
obvious examples are Hitler, Stalin and
Mao. Yet many fallen beings hold important
positions without visibly abusing their
power and thus have a huge influence in
society. Their main characteristic is that
they are absolutely sure that they are right
because they feel they are superior to most
people on earth. There are also fallen
beings who are not in physical
embodiment, but who reside in the astral
plane or the mental realm.
موجودات یا فرشتگان هبوطیافته
در جامعترین تعبیر، به موجوداتی اشاره دارد که توسط آگاهی دوگانهاندیش
کور شدهاند. با اینهمه، اساتید اغلب از این اصطالح به ویژه برای اشاره به گروهی
از موجودات استفاده میکنند که به قلمرو یا سپهر پیش از خود هبوط کردهاند.
از این تعریف چنین برمیآید که مهمترین تمایز این موجودات آن است که آنها
مراتب قابل توجهی از تعالی معنوی را پیش از هبوط به سپهر پاییندستی پشت
سر گذاشتهاند. بدین معنی که آنها به نسبت افرادی که به تازگی وجود خود در
این جهان را آغاز کردهاند، توانایی چیرگی دارند.
در تاریخ جهان، موجودات هبوطیافته اغلب رهبرانی قدرتمند ولی سوء
استفادهگر هستند که از نمونههای بارزشان میتوان به هیتلر، اِستالین و مائو
اشاره کرد. با اینهمه بسیاری از موجودات هبوطیافته وجود دارند که منسبها
و موقعیتهای مهمی را عهدهدار می باشند ولی سوءاستفاده آنان از قدرت آشکار
نیست و به همین خاطر تاثیر بسیار گستردهای روی مردم دارند. خصوصیت
اصلی موجودات هبوطیافته آن است که پیش خود یقین دارند که همیشه حق
با آنهاست زیرا خود را به نسبت اکثر ساکنان زمین دارای رجهان و برتری می-
پندارند. در این بین، موجودات هبوطیافتۀ دیگری نیز وجود دارند که فاقد کالبد
زمینی هستند و درعوض، در قلمرو فرافیزیکی )استرال( یا قلمرو ذهنی اقامت
دارند.
Maitreya
The ascended master who was the
leader of the mystery school called the
Garden of Eden. He is considered the
Great Initiator, because his initiations are
not obvious, and we often do not see that
we are being tested. Lord Maitreya holds
the office of Cosmic Christ.
مِیتریا
استاد عروجیافتهای که مدیر مدرسۀ عرفان به نام باغ عدن بود. از وی با
عنوان چالشگر بزرگ نیز یاد شده است، زیرا که چالشهای وی آشکار و دیدنی
نیستند و ما اغلب نمیبینیم که در امتحان و آزمون هستیم. لُرد مِیتریا
سرپرست مقرّ تعالی کیهانی است.

Hatred of the Mother
The Ma-ter light forms the feminine
polarity to the Creator. It allows us to project
any mental image upon it we want, and
then it faithfully reflects back to us physical
circumstances that reflect the images in our
consciousness. When people enter the
fallen consciousness, they cannot take
responsibility for themselves, meaning they
will not recognize that the Mother can only
reflect back what we project upon it and is
not seeking to punish us. Instead, such
beings feel like victims, and they do feel like
matter, the Mother element, is seeking to
punish them or prevent them from doing
what they want. Thus, they can develop
hatred of the mother. Yet since we are all
part of the mother aspect of God, hatred of
the Mother is a form of self-hatred.
نفرت از مادر یزدانی
نور یزدانی ، دوگانه یا زوج مادینۀ آفریدگار را شکل میدهد. این نور به ما
اجازه میدهد تا هر انگارۀ ذهنی که میخواهیم بر آن بیفکنیم و بدان انگاره نمود
عینی بخشیم. این نور سپس با امانت داری کامل، بازتاب تصاویر و ذهنیتهای
آگاهی ما را در قالب شرایط فیزیکی به ما برمیگرداند. هنگامی که انسانها وارد
آگاهی هبوط یافته میشوند، قادر نیستند مسئولیت امور را خودشان برعهده
بگیرند زیرا متوجه این مفهوم نیستند که مادر، تنها همان چیزی را به ما بازتاب
میدهد که پیشتر خودمان انگارهاَش را بر آن افکنده بودیم. و اساساً نیت مادر،
به هیچ وجه، تنبیه و مجازات ما نیست. درعوض، چنین موجوداتی حسّ قربانی
بودن بهشان دست میدهد و میپندارند که ماده- عنصر مادر- در پی تنبیه و یا
بازداشتن آنها از انجام کاری است که سعی در انجامش داشتهاند. بنابراین، آنها
حس انزجار و نفرت از مادر را در درون خود میپرورانند. ولی از آنجا که همگی
ما بخشی از جنبۀ مادرگون خداوند هستیم، نفرت از مادر یکی از اشکال نفرت
از خویشتن است.
Human ego
An element in the psyche that is created
when the Conscious You descends into the
illusion of separation and duality. The
Conscious You is pure awareness, so it
simply cannot act as a separate being. Yet
it can step into a separate sense of self, and
when it perceives the world through the
perception filter of that self, it can believe
that it really is a separate being. What
makes this distorted perception seem real
is the ego.
نفس بشری
عنصری در روان یا روح است که زمانی که خودِ آگاه شما به سطح توهم
انفکاک و دوگانهاندیشی نزول میکند بوجود میآید. خود آگاه شما، آگاهی و
هشیاری محض است، بنابراین به سادگی نمیتواند به عنوان یک موجود منفک
و مجزا عمل کند. با این حال قادر است به قلمروی از حس خودِ منفک و مجزا
وارد شود، و هنگامی که جهان را از طریق فیلتر خودِ منفک شده مشاهده می-
کند، میتواند باور کند که حقیقتاً موجودی منفک و مجزاست. آنچه چنین
دریافت تحریفشدهای را ممکن میسازد و آن را واقعی جلوه میدهد همان نفس
است.
Light
Usually refers to spiritual light, meaning
energy that vibrates at higher levels than
the energy that makes up the material
realm.
نور )فروغ(
معموالً اشاره به نور معنوی دارد، یعنی همان انرژی که در سطوح باالتری
نسبت به انرژی تشکیلدهندۀ عالم مادی در ارتعاش است.

Ma-ter Light
The cosmic base energy out of which
everything that has form is created. It has
no form in itself, but has the capacity to take
on any form. It also has a certain basic form
of consciousness, which among other
characteristics has a built-in striving for its
source, the Creator.
The Ma-ter light has been stepped down
in vibration to create succeeding spheres.
We live in the seventh of these spheres,
and the six previous ones have all
ascended, becoming part of the spiritual
realm.
نور مادر )نور یزدانی یا نور پایه(
همان انرژی پایۀ کیهانی است که تمام اشکال و مصنوعات از آن آفریده
میشوند. نور مادر یا نور یزدانی، خود از هر شکل و قالب مبرّاست اما ظرفیتِ
برگرفتن هر شکل، قالب و مصنوعی را دارد. همچنین دارای یک حد پایه از
آگاهی است که به همراه سایر خصوصیات خود، دارای میل به بازگشت به سوی
سرچشمۀ راستین خویش که همان خداوند یا آفریدگار جهان است، می باشد.
نور مادر – در چندین مرحله – به سطح دونتر ارتعاشی تنزل یافت تا سپهرها
یا کُرههای متناوب خلق کند. ما اکنون در هفتمین سپهر یا کره زندگی میکنیم،
و شش کُره پیش از ما، همگی به معراج رسیدهاند و به بخشی از قلمرو معنوی
مبدل گشتهاند.
Dark forces
Beings who have become trapped in the
illusion of separation and duality. Many
such beings reside in the astral plane.
Everything in the material universe is
sustained by a stream of energy from a
higher realm. Yet when you begin to
deliberately harm other self-aware beings,
you are cut off from receiving energy from
a higher realm. Thus, you can sustain an
existence only by stealing energy from
beings in the material realm. This means
that dark forces can continue to exist only
by stealing energy from humans, and they
do this by getting us to misqualify energy
through lower emotions and selfish acts.
Dark forces can take over the minds of
human beings (if people let them), and
most of the warfare and crime seen on
earth is caused by dark forces. They do this
by agitating people to violate others, and
the pain caused releases energy that the
dark forces can use to sustain themselves.
نیروهای تاریک
به موجوداتی اطالق میشود که در توهم انفکاک و دوگانهاندیشی گرفتار
شدهاند. بسیاری از این موجودات، مقیم عالم سفلی یا پایین ترین سطح
فرافیزیکی هستند. همه چیز در جهان مادی به واسطۀ جریان انرژی عالم
باالسری خود پایاست و دوام میآورد. ولی هنگامی که شما خودخواسته و عامدانه
به سایر موجودات خودآگاه آسیب میزنید، از مدار دریافت انرژی از عالم باالسری
خود خارج میشوید. بنابراین، فقط با دزدیدن انرژی از موجودات مقیم در عالم
مادی قادر به پایایی و دوام خواهید بود. بدین معنی که نیروهای تاریک میتوانند
صرفاً با دزدیدن انرژی از انسانها وجود خارجی داشته باشند و با کشاندن انسان-
ها به مرز ابراز احساسات دونتر و اعمال و کردارهای خودخواهانه، انرژی آنها را
فاقد صالحیت معنوی و دستخوش بیکیفیتی نمایند و متعاقباً خود، از آن انرژی
تغذیه کنند.
نیروهای تاریک قادرند کنترل و افسار اذهان انسانها را )اگر خود انسانها
اجازه بدهند( در دست بگیرند. باعث و بانی اغلب جنگها و جنایاتی که روی
زمین رخ داده است، همین نیروهای تاریک هستند. آنها این کار را با برانگیختن
انسانها به وحشیگری، تجاوز و بیحرمتی نسبت به یکدیگر انجام میدهند و
درد و عذابی که متعاقب آن بروز میکند و احساس میشود منجر به رهاشدن
همان انرژیهایی میگردد که نیروهای تاریک به وسیلۀ آن دوام میآورند.

Aura
An energy field surrounding the human
body. There are levels of the aura,
corresponding to the levels of the material
realm. You have an identity body, a mental
body and an emotional body beyond the
physical body.
هاله، حوزه انرژیایی بدن
یک حوزۀ انرژی که بدن انسان را احاطه کرده است. هاله، سطوح مختلفی
دارد که هر کدام در ارتباط و معادل با یکی از سطوح عالم مادی میباشند. شما
یک کالبد هویتی دارید، یک کالبد ذهنی یا روانی، یک کالبد احساسی و یک
کالبد جسمانی.
Fall
In its broadest sense, the term refers to
the process whereby a self-aware being
descends into the consciousness of
separation. Before the fall, you will see
yourself as a being who is not isolated but
is connected to something greater than
yourself. After the fall, you will be convinced
that you are a separate being, who has
been abandoned or punished by God.
The important distinction is that after the
fall, you will find it difficult to take
responsibility for your own growth. Because
the fall was caused by your own choices, it
can only be undone through your own
choices. Yet when you think you are a
separate being, you think you can do
whatever you want without considering the
consequences for others. This causes you
to engage in an ongoing struggle against
other people, which can lead to a state of
mind where you think you have to fight
against other people, the matter universe or
even God.
This state of mind becomes a catch-22,
because as long as you will not accept that
you have created your own situation as a
result of your own choices, you cannot
change those choices. Instead, you are
seeking to create a change in your situation
by forcing other people, the matter world or
even God to come under your control. You
are seeking to change the splinter in the
eyes of others while ignoring the beam in
your own eye.
هبوط، نزول به عالم سفلی
در جامعترین مفهوم، این واژه به فرآیندی اشاره دارد که به موجب آن یک
وجود خودآگاه به سطح آگاهی انفکاکی سقوط کرده و نزول مرتبه مییابد. پیش
از هبوط، شما خود را به عنوان وجودی میبینید که نه تنها منزوی نیست بلکه
به چیزی به مراتب عظیمتر از خودتان متصل است. پس از هبوط، شما متقاعد
میگردید که وجودی منفک و جدا شده هستید و توسط خداوند رها یا جزا
شدهاید.
مهمترین تمایز پس از هبوط آن است که شما در نظرتان دشوار مینماید
که باید مسئولیت رشد و تعالی خود را برعهده بگیرید. ازآنجا که این هبوط به
موجب انتخابهای خودتان حادث شده، تنها میتوانید از طریق انتخابهای
خودتان نیز آن را لغو کنید. ولی وقتی به این میاندیشید که شما وجودی منفک
و مجزا هستید، میپندارید که میتوانید هرکاری که میخواهد انجام دهید بی-
آنکه عواقبی را که اعمالتان برای دیگران در برخواهد داشت را در نظر بیاورید.
همین روند باعث میشود که شما در کشاکش نزاعی مداوم با دیگران قرار گیرید
که این کار میتواند منجر به وضعیتی از ذهن گردد که شما گمان ببرید ناچارید
به طور دائم با دیگران، عالم مادی یا حتی خداوند در حال منازعه و جنگ باشید.
این وضعیت ذهن درنهایت شما را به بن بست می کشاند، زیرا تا وقتی
نپذیرید که وضعیت کنونی را خودتان در نتیجۀ انتخابهای خویش ایجاد کرده-
اید، قادر نخواهید بود آن انتخابها را تغییر دهید. درعوض، از طریق اعمال زور
بر سایر انسانها، عالم مادّی و حتی خداوند برای به کنترل درآوردن آنها، درصدد
ایجاد تغییر در وضعیتتان برمیآیید. در این حالت درصدد هستید که اشکال و
خطای دیگران را رفع کنید بدون توجه به اشکال و خطای بزرگتر که در خود
شماست.

Divine Direction
Guidance that you receive from a higher
source through your Christ self. The
guidance can be from your I AM Presence,
an ascended master or the cosmic being
known as the Great Divine Director, who
represents divine direction.
هدایت یزدانی
رهنمودی که شما از منبع باالتر و از طریق شهود درونیتان دریافت می-
نمایید. رهنمودی که میتواند از سوی »هستی نابِ« شما باشد یا از یک استاد
عروجیافته یا آن وجود کیهانی که راهبر کبیر الهی شناخته میشود و مسیر
یزدانی را نشان میدهد.
I AM Presence
Your higher or spiritual self. The
Conscious You is an extension of your I AM
Presence, and your highest potential is to
achieve complete identification with the
Presence, so you serve as an open door for
it to express itself in the material world.
Your spiritual identity and individuality is
anchored in your I AM Presence, which
means it could never be destroyed no
matter what happens to you on earth.
هستی ناب ، حضور ناب ، کیفیت خالص معنوی هر فرد
خود برتر یا خود معنوی شما را گویند. خودِ آگاه (You Conscious(
شما – که همان حس وجود و حس هویت فعلی شما در زندگی است – در واقع
امتداد تکثیریافته از »هستی نابِ« شماست که بیانگر باالترین نیروی نهفته در
وجود شما برای احراز هویّت تام با حضور برتر است که شما را قادر میسازد به
دری گشوده برای ابراز آن »هستی ناب« در عالم مادی تبدیل شده و به خدمت
بپردازید. هویت و فردیت معنوی شما ریشه جدانشدنی در »هستی نابِ« شما
دارد، بدین معنا که صرف نظر از هر ماجرایی که روی زمین بر شما واقع شود،
آن هویت ناب هرگز آسیبی نخواهد دید.
Lifestream
A term used for an individual self-aware
being. It is often used instead of “soul,” as
a lifestream refers to parts of our beings
that are beyond the soul, including the I AM
Presence and the lineage of spiritual beings
leading all the way to the Creator.
هویت روحی
اصطالحی که برای یک موجود یا وجود خودآگاهِ منفرد به کار برده میشود.
این واژه اغلب به جای واژۀ »روح« به کار میرود، زیرا »هویت روحی« اشاره به
بخشهایی از وجود ما دارد که ورای روح است و شامل »هویت یا هستیِ ناب«
ما و همچنین تمام دودمان معنوی ما است که سلسله وار به آفریدگار ختم
میشوند.

Karmic Board
A group of ascended masters and
cosmic beings who oversee the spiritual
growth of all evolutions who embody on
earth. The Karmic Board has a very
complex task and as such has access to
the complete Akashic records for each
lifestream associated with the earth. Based
on this information, the Karmic Board
decides who is allowed to embody and
where a lifestream can embody in order to
have the best opportunity to make progress
and help others make progress. Before you
take embodiment, you go before the Karmic
Board to receive your assignment for the
next lifetime and what karma you have the
opportunity to balance. After you leave
embodiment, you likewise receive
guidance on how you did and what you can
learn from your latest lifetime. The following
list contains the names of the current
members of the Karmic Board:
 First ray: The Great Divine Director
 Second ray: The Goddess of Liberty
 Third ray: Master Nada
 Fourth ray: Elohim Cyclopea
 Fifth ray: Pallas Athena
 Sixth ray: Portia
 Seventh ray: Kuan Yin
 Eight ray: Vajrasattva
هیأت کارمایی
گروهی از اساتید عروجیافته و موجودات کیهانی که نظارهگر و ارزیاب رشد
معنوی تمامی چرخههای تکاملی هستند که کالبد زمینی به خود میپذیرند.
اعضای هیأت کارمایی وظیفۀ بسیار پیچیدهای برعهده دارند و به این منظور
دارای دسترسی کامل به اسناد آکاشی هر یک از هویتهای روحی مرتبط با
زمین میباشند. برمبنای این اطالعات، اعضای هیأت کارمایی تصمیم میگیرند
که چه کسی مجاز به پذیرفتن کالبد زمینی است و اینکه هر هویت روحی بهتر
است در کجا و چه شرایطی کالبد زمینی بپذیرد که دارای بیشترین فرصت برای
پیشرفت کردن و کمک به دیگران در مسیر پیشرفت فردیشان باشد. پیش از
آنکه شما کالبد زمینی بپذیرید، در برابر هیأت کارمایی حاضر میشوید تا شرح
وظایف خود را برای دورۀ حیات بعدی دریافت کنید و بفهمید بناست فرصت به
تعادل رساندن کدام کارما را روی زمین داشته باشید. زمانی که کالبد زمینی را
ترک میکنید، به طور مشابه رهنمونهایی دریافت خواهید کرد تا دریابید طیّ
آن دوره چه کارهایی را به انجام رسانیدهاید و از آخرین دورۀ حیات خود چه
درسهایی میتوانید بگیرید. فهرست زیر شامل اسامی اعضای کنونی هیأت
کارمایی میباشد:
 پرتو اول: مدیر الهی کبیر
 پرتو دوم: الهۀ آزادی
 پرتو سوم: استاد نادا
 پرتو چهارم: الوهیم سیکلوپیا
 پرتو پنجم: پاالس آتنا
 پرتو ششم: پورتیا
 پرتو هفتم: کوآن یین
 پرتو هشتم: واجراساتوا

Oneness
Before the Creator had created any
form, there was only the Creator. Thus, a
Creator cannot create anything that is
separated from itself; it must create
everything out of its own being. It does this
by manifesting its being as the Ma-ter light
and thus taking on whatever form is
projected upon it by self-aware beings with
free will. Thus, beneath any form, any
appearance, there is still the oneness of the
Creator. Separation from God is always an
illusion, and it is this final illusion we must
overcome before we can ascend.
یگانگی، وحدانیت
پیش از آنکه آفریدگار هر شکل و مصنوعی را بیافریند، فقط آفریدگار بوده
و بس. از اینرو، یک آفریدگار نمیتواند چیزی را بیافریند که از خودش جدا
باشد. او باید همه چیز را از درون وجود خویش بیافریند. آفریدگار این مهم را از
طریق تجلّی دادن وجود خویش به عنوان نور یزدانی محقق نموده است. درواقع،
نور یزدانی است که میتواند شکل و مصنوع هر چیزی را که به واسطۀ اراده و
اختیار موجودات خودآگاه بر آن ظاهر شده، به خود بگیرد. پس، در ژرفای هر
شکل و مصنوع، هر ظاهر و هر صورت، همچنان وحدانیت و یگانگی مطلق
آفریدگار وجود دارد. انفکاک و جدایی از خداوند همواره یک توهم است، که این
خود، همان توهم نهایی است که بایستی پیش از عروجمان بر آن فائق آییم.
*******************************************************************************
مروری بر هفت پرتو
نوشته شده توسط کیم مایکلز
چرا باید به پرتوهای معنوی توجه داشته باشید؟ در اینجا
به چند نکته اساسی اشاره میشود:
 هر کاری که انجام میدهید با انرژی یک یا تعدادی از
پرتوهای معنوی انجام میدهید. کلّ جهان مادی از هفت
پرتو ساخته شده است.
 هر محدودیتی که با آن مواجه میشوید به واسطۀ انحراف
یک یا چند پرتو از هفت پرتو معنوی ایجاد میشود.
 تنها راه پشت سر گذاشتن محدودیت در این است که خود
را از بند دو چیز برهانید: الف( باوری که آن محدودیت را
ایجاد کرده است و ب( انرژی فرکانس-پایینی که آن را
پدید آورده است.
 تنها راه تبدیل انرژی فرکانس-پایین که به موجب انحراف
یکی از پرتوها ایجاد شده در این است که انرژی ناب و پاک
آن پرتو را برانگیزید. هر پرتو خود میتواند به صورت یک
پادتن برای انرژی انحرافی که نشأتگرفته از آن پرتو است
عمل کند.
خالصه اینکه، با شناخت پرتوهای معنوی میتوانید به
شکلی کارآمد، محدودیتهایی که با آنها مواجه هستید را
شناسایی کرده و بر آنها چیره شوید. مطلبی که در ادامه میآید
در واقع گونهشناسی خصوصیات پاک و خالص هر پرتو و نیز
خصوصیات انحرافی آنهاست. هر پرتو دارای مقرهای کیهانی
مشخصی در عالم معنوی است که توسط موجودات عروجیافته
مدیریت و هدایت میشود که عبارتند از:
 اِلوهیم (Elohim (نمایندۀ مقری از موجودات بسیار
متعالی در عالم معنوی است که درواقع عالم مادی را بنا
کردهاند.
 فرشتۀ مقرب و یا اَبَرفرشته (Archangel (نماینده و
هدایت کننده مقری متشکل از موجودات متعالی است که
به عنوان پیامآور یا میانجی میان قلمرو مادی و معنوی
خدمت میکنند.
 چوهان (Chohan (استادی عروجیافته است که اساساً
در خدمت موجودات عروجنیافتهای است که در طریق
معنوی گام نهادهاند تا به معراج نائل شوند.
ارتباط میان هفت پرتو و چاکراهای اصلی
پرتو دوم
پرتو پنجم
پرتو اول
پرتو سوم
پرتو ششم
پرتو هفتم
پرتو چهارم
طالیی
سبز
آبی
صورتی
ارغوانی
بنفش
سفید
پرتو اول
رنگ: آبی الکتریکی
مرکز ارتباطی: چاکرای گلو
الوهیم: هرکول و آمازونیا (Amazonia & Hercules(
اَبَرفرشته: میکائیل و ایمان (Faith & Michael(
چوهان: استاد مُور (MORE Master (، همچنین به
نامهای دیگر از جمله اِلموریا (Morya El (نیز شناخته می-
شود
صفات ناب:
به طور سنتی این پرتو مسند قدرت و اراده بوده است، اما
از یک منظر ژرفتر میتوان آن را جایگاه نیروی خالق و
آفرینشی دانست. این در واقع بیانگر میل و تمنای شما برای
ابرازکردن خودتان است، اما در شکل پاک آن معطوف به ابراز
فردیت معنویتان میشود. این پرتو به نیروی انگیزش
آفرینشی شما میدان میدهد، که نمود آن در اشتیاق شما به
آزمودن و تجربه کردن بروز پیدا می کند، حتی اگر پیامد و
نتیجۀ آن تجربه در آینده واضح و روشن نباشد. همچنین میل
به حرکت با جریان زندگی و آموختن از تک تک تجربهها را به
همراه میآورد. پرتو نخست همچنین باعث ارتقای این حس
در درونتان میشود که همه چیز اهمیت دارد، اینکه زندگی
هیجانانگیز و جالب است و اینکه فرد واقعاً میتواند تغییری
مثبت به وجود آورد. پرتو اول همچنین مسند اشتیاق و تمایل
شما به کار کردن برای بهبود و ارتقای همگان و نه فقط خودتان
است.
صفات انحرافی
انحراف از ارادۀ آفرینشی ترس از ناشناختههاست که در
قالب سوء استفاده از قدرت به منظور کنترل کردن شرایط و
اوضاع نمود مییابد، و این شامل تالش برای کنترل کردن دیگر
انسانها نیز میشود. ترس از درگیر شدن در فعالیتهایی که
پیامد و دستاورد آن قابل پیشبینی یا تضمینشده نیست، و
همین ترس است که باعث خاموش شدن قوای آفرینشی فرد
میشود. افرادی که دارای کیفیتهای انحرافی پرتو نخست
هستند، اغلب درگیر شماری از بازیهای قدرت با دیگران
هستند که همگی مبتنی بر میل آنها به کنترل نتیجه است.
این مطلب منجر به بروز حسّ مالکیت نسبت به دیگران می-
شود یعنی دقیقاً همان منبع اصلی تناقض و کشمکش روی
کُرۀ زمین. در موارد خفیفتر، افراد ترس از خالق بودن و نوعی
حسّ ناتوانی در خود دارند و احساس میکنند که هیچچیزی
واقعاً اهمیت ندارد و اینکه فرد به تنهایی قادر نیست تغییر به
وجود آورد، پس اصالً چرا باید تالش کنند.
پرتو دوم
رنگ: زرد طالیی
مرکز ارتباطی: چاکرای تاجی
الوهیم: آپولو و لومینا (Lumina and Apollo(
اَبَرفرشته: ژوفیل و کریستین (Christine & Jophiel(
چوهان: لُرد النتو (Lanto Lord(
صفات ناب
از دیرباز این پرتو به عنوان مرکز خرد، اشراق و شناخت
فردی دیده شده است. اما در سطحی عمیقتر همان پرتوی
است که به شما قدرت میبخشد تا این حقیقت را دریابید که
تصور وجود خویشتن منفک واقعی نبوده و حسّ جدایی و
انفکاک توهمی بیش نیست. از طریق پرتو دوم میتوانید
واقعیت نهفته در پس این حقیقت که تمامی زندگیها یکی
هستند را دریابید زیرا هیچ چیز از پروردگار – که حضورش در
همه جا و همه چیز گسترده است – جدا نیست. همچنین
گشوده بودن به روی درکی واالتر از حقیقت ، یکی دیگر از
خصوصیات و کیفیتهای پرتو دوم است. اضافه بر آن، درک این
مهم که راههای گوناگون و معتبری برای بیان حقیقت وجود
دارد که همگی به طور مشابه اشاره به همان حقیقت بنیادینِ
یگانگی و وحدانیت جهانی دارند.
صفات انحرافی
انحراف پرتو دوم در اصل همان خرد دروغین است که
اینگونه به شما القا میکند که همه چیز را میدانید و از حقیقت
غایی برخوردارید. این توهم مبتنی بر توهم کانونی دوگانه-
اندیشی است، به این معنا که واقعیت را میتوان به بخشهای
مختلف تجزیه کرد و ذهن منفک این حق و توانایی را دارد که
تشخیص دهد چه چیز حقیقی و چه چیز غیرحقیقی است.
نشانههای پرتو دوم انحرافی در افرادی دیده میشود که گمان
میکنند همیشه مطلقاً حق با آنهاست، به ویژه آنهایی که در
اینباره بسیار دگم و متعصب برخورد کرده و مایلند دیگران را
به زور وادار به تسلیم و تبعیت از افکار خود کنند. نوع دیگر
انحراف این پرتو عقلگرایی صرف است، به این معنی که فرد
دائم در مقام موافق یا مخالف ایدهای بحث میکند بی آنکه از
محدودۀ آن ایده فراتر رفته و به تجربۀ مستقیم روح که ماورای
کالم و منطق است برسد.
پرتو سوم
رنگ: صورتی
مرکز ارتباطی: چاکرای قلب
الوهیم: هروس و آمورا (Amora & Heros (
اَبَرفرشته: شاموئل و بخشش (Charity & Chamuel (
چوهان: پُل ونیزی (Venetian the Paul(
صفات ناب
از دیرباز، پرتو سوم به عنوان جایگاه عشق، مهرورزی،
خیرخواهی ، تکریم زیبایی و دیگرخواهی دیده شده است. اما
در معنای عمیقتر این پرتو مسند تعادل است.
عشق را میتوان به عنوان نیروی متعادلکننده در زندگی
به حساب آورد، نیرویی که خود باعث ایجاد موازنه و تعادل بین
دو نیروی بنیادی آفرینش میشود، یعنی نیروی انبساطی
)انرژی نرینه یا پدرانه( و نیروی انقباضی )انرژی مادینه یا
مادرانه(. اگر این دو نیرو در تعادل نباشند، زمینۀ به افراط
کشیدهشدن یکی از این دو بوجود خواهد آمد. این بدان
معناست که هر چیزی که بر اساس عدم توازن بین این دو نیرو
آفریده شود، در نهایت به سمت یکی از دو آستانه افراط و
تفریط که محتوم به نابودی است حرکت خواهد کرد. یا آنچنان
در اثر نیروی انبساطی اجزای آن از هم دور میشود که نهایتا
گسیخته خواهد شد، و یا آنچنان در اثر نیروی انقباضی اجزای
آن به هم نزدیک می شود که قدرت باروری را از دست داده و
در نهایت زیر فشار ناشی از خود تخریبی فرو خواهد پاشید.
پرتو سوم خالص به شما توانایی تجربه و آزمودن حالت
بیشرطی را خواهد داد، یعنی حالتی که فراتر از کشیده شدن
بین دو حد افراطیِ بوجود آمده توسط ذهن دوگانهگرا است.
این پرتو به شما امکان میدهد حس کنید که آیا چیزی اسیر
دوگانهگرایی هست یا خیر ، حتی اگر شرح و تحلیلی بر آن
نداشته باشید. شما به سادگی حس میکنید که “شرطی
” نادرست است، چراکه ماهیت بیشرط پروردگار /
بودن
حقیقت را در قلب خود احساس میکنید.
کیفیتهای پرتو سوم به حسّ یگانگی و وحدت درونیِ
عمیقی با زندگی منجر میشود و به شما توانایی این تشخیص
و بصیرت را میدهد که حس کنید چه چیزی درست است
)چون در پی ارتقا بخشیدن به تمامی زندگیهاست( و یا چه
چیزی نادرست است )چون به بهای باال کشیدن بخشی از
زندگی، بخش دیگری را پست انگاشته و پایین میکشد(. از
طریق پرتو سوم است که میتوانید آن حس درونی را تشخیص
دهید که چه کاری درست است، حتی اگر نتوانید توسط ذهن
چرایی این حس را توضیح بدهید. همچنین از طریق همین
پرتو است که میتوانید حس کنید چیزی در شما دستخوش
انگیزشهای خودخواهانه شده است و بدین شکل به شما قدرت
میدهد تا خود را به تعادل برسانید.
صفات انحرافی
انحراف عمدۀ پرتو سوم فقدان تعادل است، اما میتواند به
اشکال ظریف و نامحسوس متعددی بروز کند. یکی از آنها از
طریق مفهومی است که اکثر مردم به خطا آنرا عشق مینامند،
درحالیکه در حقیقت تالشی مالکانه برای کنترل دیگران است.
حالت حاد و وخیم انحراف پرتو سوم ، میتواند به شکل نفرت
و میل به تنبیه و یا نابود کردن آنهایی که از کنترل شدن
امتناع میکنند، بروز پیدا کند. برای مثال بسیاری افراد هستند
که ظاهرا عاشق کسی میشوند ، اما بعدا اقدام به ابراز حسّ
مالکیت نسبت به آن فردی میکنند که ادعای عاشقش بودنش
را دارند.
نوع دیگر انحراف، باوری مصمم و سرسختانه به این
رویکرد است که هدف وسیله را توجیه میکند. به این معنی
که چون فردی یک علت مافوق را عاشقانه دوست دارد، به
نظرش موجه است که در جهت خدمت به آن هدف، دیگران را
به زور مجبور به تبعیت کرده و یا حتی بکشد. این شکل
منحرف از عشق منجر به بدترین فجایع و جنایات در تاریخ
بشر گردیده است. کسانی که بر اساس تعصب و باورهای
فناتیک نامتعادل شده اند، سخت ترین گروه از مردم هستند
که بتوان آنها را به یک امر عقالنی متقاعد کرد. این همان
شرایطی است که باعث می شود افرادی به این باور برسند که
به منظور ابراز و نشان دادن عشق خود به پروردگار، بایستی
انسانهای دیگر را بکشند.

پرتو چهارم
رنگ: سفید درخشان
مرکز ارتباطی: چاکرای ریشه
الوهیم: پاکی و اَستریا (Astrea & Purity(
اَبَرفرشته: جبرئیل و امید (Hope & Gabriel(
چوهان: سِراپیس بِی (Bey Serapis(
صفات ناب
از دیرباز پرتو چهارم به عنوان مسند پاکی ، امید و انتظام
فردی شناخته میشده است. اما در سطحی عمیقتر پرتو
چهارم فصل مشترک بین کالبد فیزیکی شما در دنیای مادی
و روح شما است. سؤالی که در سطح پرتو چهارم پرسیده می-
شود این است که آیا شما به دنیای مادی اجازه خواهید داد تا
بر روحتان چیرگی پیدا کرده و بدین ترتیب جلوۀ حضور شما
در این جهان را محدود نماید؟ و این سوال که آیا باور دارید
شرایط کنونی در جهان مادی، واقعی، دائمی و تغییرناپذیر
هستند یا اینکه مشتاقید تا قدرت آفرینشی خود را از بند
محدودیتها رها کرده و به رشد و ارتقای جهان مادی – یا همان
عنصر مادر – به فراسوی شرایط کنونی آن کمک کنید.
با برخورداری از کیفیتهای پاک پرتو چهارم میتوانید از
افتادن در دام این توهم که ظواهر دنیای مادی واقعی و دائمی
هستند بپرهیزید. شما قادر خواهید شد از افتادن در دام چرخۀ
بیانتهای جستوجو برای تحقق بخشیدن به امیال سطح پایین
نفسانی و جسمانی بشری دوری کنید. درعوض قادر میشوید
این جهان را تنها به چشم ابزاری برای رشد در مسیر آگاهی
فردی بنگرید. این بدان معناست که به سادگی قادر خواهید
بود از ورود به فعالیتهایی که در جهت این هدف و مقصود
نیستند اجتناب کنید. و این خود به درک و شناخت عمیقتری
منجر میشود که دریابید موضوع اصلی نه دوری کردن از همه
فعالیتهای فیزیکی و بشری، بلکه معنویکردن آنهاست.
آخرین توهم بر سر راه مسیر معنوی که باید از آن گذر
کنید این ایده است که میان قلمرو معنوی و مادی و میان
فعالیتهای معنوی و مادی، شکاف و جدایی وجود دارد. در
عوض خواهید توانست که در حس یگانگی با جهان باقی مانده
و هر کاری را که انجام میدهید به یک فعالیت معنوی مبدل
سازید. و این امر در خدمت محقق کردن مقصود غایی شما از
برگرفتن کالبد زمینی خواهد بود، مقصودی که در جهت کمک
کردن به افزایش ارتعاش کل عالم مادی به سطحی باالتر است
تا در نهایت به بخشی همیشگی از قلمرو معنوی مبدل گردد.
صفات انحرافی
از دیرباز انحراف در این قسمت به صورت ناپاکی و هرج و
مرج دیده شده است. اما در سطحی ژرفتر، نوعی حسّ واقع-
نمایی شرایط موجود است و باور به اینکه شرایط موجود همانی
است که باید باشد و یا تغییر آنها ماورای قدرت شماست. و این
تصور در شما شکل میگیرد که این جهان از قلمرو معنوی جدا
و منفک است – و حتی شاید متعلق به ابلیس باشد – و باید
آنرا به حال خود رها کرده و اصالً در پی تغییر نباشید.
حتی شاید به این باور برسید که اصالً حق ندارید در این
دنیا یک فرد معنوی باشید و حق ندارید که قدرتهای معنوی
خود در این جهان را ابراز کنید. درعوض، خیال میکنید باید
شرایط کنونی را همانگونه که هست بپذیرید و خودتان را با آن
وفق دهید. انحراف غایی نیز این است که حتی باور کنید که
اصوال شما یک وجود مادی و محصول عالم مادی هستید و از
خاک برآمدهاید و به خاک باز خواهید گشت. در این حالت از
ذهن مسلم است که هیچ امیدی به ارتقای روحتان به حالتی
باالتر وجود ندارد. اما با توجه به اینکه زندگی ذاتاً در مسیر
حرکت به سمت رشد و افزون شدن است، ماندن در چنین
حالتی از ذهن همان حالتی است که مسیح آن را مرگ مینامد،
یعنی مرگ معنوی.

پرتو پنجم
رنگ: سبز زمردی
مرکز ارتباطی: چاکرای چشم سوم
الوهیم: سایکلوپیا و ویرجینیا (Virginia & Cyclopea(
اَبَرفرشته: رافائل و مادر مریم (Mary Mother & Raphael(
چوهان: هیالریون (Hilarion(
صفات ناب
از دیرباز پرتو پنجم مسند حقیقت و بصیرت بوده است،
اما سوال اصلی این است که بصیرت در چه مورد؟ پرتو پنجم
در اصل جایگاه بصیرت و الهام یگانه و واحد است، همانطور که
مسیح هم بدرستی آن را به تصویر کشیده است: »اگر چشم
واحد داشته باشید تمام وجودتان سرشار از نور خواهد شد«.
بصیرت چشم واحد همان بصیرت متعالی است که ماورای
دوگانهپنداری پیش میرود. این موضوع مبتنی بر این شناخت
است که هر جلوهای از حقیقت در جهان مادی، در سطحی
پایینتر از روح و جان آن حقیقت است و به همین دلیل برای
تجربه حقیقت غایی باید ماورای هر جلوۀ بیرونی را نگریست.
وقتی فردی به این درجه برسد خواهد دید که تمامی
انفکاکها و تقسیمها غیرواقعی هستند و در آن صورت است
که ضرورت ارتقای تمامی زندگیها را به روشنی درک خواهد
کرد. و این مطلب همان بحث درک و بصیرت متعالی را به میان
میآورد، یعنی توانایی شناخت و تشخیص دروغهای دوگانه-
اندیشی که همواره در تالشند تا با باال بردن یک بخش از
زندگی، بخش دیگری را پایین بکشند. مصداق این مقوله همان
ماجرای سمبلیک در باغ عدن است، هنگامی که مار وسوسهگر
به حوّا گفت: »یقین بدان که )با خوردن سیب( نخواهی مُرد«
و با این کار بذر شک را در درون بسترۀ آگاهی او کاشت.
کیفیتهای پرتو پنجم شما را قادر میسازد تا ماورای تمامی
منطقهای ذهن شکاک را مشاهده کنید. شما همچنین می-
توانید ببینید که تمامی ظواهر جهان مادی موقتی هستند و به
همین دلیل با حفظ آن بصیرت معصومانه در مورد افراد و
شرایط، شاهد تغییر و تحول آنان باشید.
صفات انحرافی
انحراف از کیفیتهای خالص این پرتو منجر به فقدان
بصیرت و عدم توانایی تشخیص میان حقیقت واحد و
غیردوگانهگرا و بسیاری واقعیتهای دوگانهگرا میشود، که به
دنبال خود شک و تردید و حسّ درماندگی آورده و یا این حس
را القا میکند که هیچ حقیقت راستینی در بین نیست.
همچنین این باور که تنها یک حقیقت وجود دارد و آن
حقیقت، چیزی نیست جر حقیقت ما. و این حس که چون
فقط ما هستیم که حقیقت را در اختیار داریم بنابراین در نزاع
دائمی علیه کسانی میافتیم که قصد دارند سیستم فکری
دیگری را ترویج دهند، و در این منازعه بر خود ضروری می-
بینیم که منتقد دیگران باشیم و یا حتی کلّ سیستم فکری
آنها را نابود کنیم. افرادی که بسیار نسبت به نظرات و ایدههای
دیگران خرده میگیرند و انتقاد میکنند درواقع دارای پرتو
پنجم منحرف شده هستند. نماد دیگر این انحراف چنین باوری
است که اگر مردم یک سری کارهای خاصی را انجام دهند و
به چیزهای خاصی باور داشته باشند مطلقا افراد بدی هستند،
که این خود نتیجه ناتوانی از دیدن ماورای ظواهر موقتی جهان
بیرونی است.
پرتو ششم
رنگ: ارغوانی و طالیی
مرکز ارتباطی: چاکرای خورشیدی
الوهیم: صلح و اَلوها (Aloha and Peace(
اَبَرفرشته: یورییِل و آئورُرا (Aurora and Uriel(
چوهان: بانو نادا (Nada Lady(
صفات ناب
این پرتو از دیرباز مسند صلح و آرامش بوده است، اما صلح
و آرامشی که در اثر خرد و بصیرت بوجود آمده است. این همان
حسّ سکون و آرامش درونی است که نیروها و نمادهای بیرونی
از کشمکشهای دوگانهگرا قادر نیستند آنرا دستخوش ناآرامی
و تالطم کنند. این همان توانایی ایستادن در میانۀ یک
کشمکش خشمآگین و پرتالطم است درحالیکه همچنان بتوان
از درون احساس سکون و سکوت کرد. رسیدن به این توانایی
است که با وجود حس کردن نیرویی که مدام در تالش است
تا شما را به ابراز جلوهای نامتعادل از خشم بکشاند، با این حال
قادر باشید همچنان در کانون صلح درونی خویش باقی بمانید
و تصمیم بگیرید که نمیخواهید به آن سمت بروید.
وقتی شما چنین آرامش و صلح درونیای دارید، واقعاً
میتوانید خدمتی بری از نفس به جهان ارائه دهید، چرا که به
طور شهودی و ناخودآگاه کارها را به صورتی انجام میدهید که
در جهت ایجاد هماهنگی و هارمونی در هر شرایط و وضعیت
بیرونی باشد. و مسلم است که وجود هماهنگی، نکته کلیدی
برای کمک کردن به دیگران است تا بتوانند فراسوی منازعه-
های ناشی از دوگانهاندیشی را ببینند و به دنبال یافتن زمینه-
های مشترک باشند. فردی که دارای کیفیتهای رشد یافته پرتو
ششم است همیشه به دنبال یافتن زمینههای مشترک است و
این توانایی را دارد )مخصوصاً اگر چاکراهای باالیی او نیز پاک
باشند( که دیگران را نیز با خود به چنین زمینههای مشترکی
بیاورد.
صفات انحرافی
نتیجه آنی انحراف پرتو ششم ، خشم و بیقراری است که
به صورت نیرویی خشن و مهاجم برای وادار کردن دیگران به
تغییر و یا مجازات کسانی که مقاومت میکنند جلوه مییابد.
نوعی عدمِ آرامش است که قابل تحلیل و عقالنی نیست، چون
برای کسی که دچار کیفیتهای انحرافی پرتو ششم است راهی
برای استدالل و منطق وجود ندارد. آنها کورکورانه و بر اساس
احساس خشمشان عمل کرده و بارها و بارها چیزهایی می-
گویند یا کارهایی میکنند که بعدها از آن پشیمان میشوند.
حتی مرتکب اعمالی میشوند که هر کسی میداند اشتباه
است، اما خودشان در آن لحظه کامال در مورد عواقب آن اعمال
کورند.
انحراف دیگر که در نقطه مقابل حالت قبل است، چیزی
است که ممکن است برخی آنرا صلح درونی قلمداد کنند اما
در واقعیت حالت منفعل بودن و بیتفاوتی است. بدین صورت
که فرد مایل نیست برای دفاع از هیچ چیزی بپاخیزد و یا مورد
هیچ موضوعی از خود ایستادگی نشان دهد. از اینرو افرادی
که دچار چنین انحرافی هستند همیشه مانند یک قربانی عمل
میکنند و تنها میتوانند به نیروهای خارجی واکنش نشان داده
و از زیر بار پذیرفتن مسئولیت زندگی خویش شانه خالی کنند.
همچنین افرادی هستند که فردیت خود را از دست داده و به
جزئی از یک گروه یا “ذهن توده” تبدیل میشوند که
کورکورانه از یک رهبر قدرتمند پیروی میکنند. نوع دیگر
انحراف، این حس کور و فلج شده در برابر نادرستی رویکردی
است که خشونت و جنگ را به عنوان یک راهحل ضروری )و
گاه تنها راه حل ممکن( برای مواجهه با مسائل جلوه میدهد،
و حتی ممکن است آنرا رویکردی موجه و معتبر هم بشناسد.
پرتو هفتم
رنگ: بنفش
مرکز ارتباطی: چاکرای روح
الوهیم: آرکتوروس و ویکتوریا (Victoria & Arcturus(
اَبَرفرشته: زادکیِل و آمِتیست (Amethyst & Zadkiel(
چوهان: سِینت ژِرمِین و کوآن یین
(Saint Germain & Kuan Yin)
صفات ناب
به طور سنتی پرتو هفتم مسند و جایگاه آزادی، بخشش
و عدل بوده است. اما از یک نگاه و درک عمیقتر این پرتو
مسند بازیگوشی و اشتیاق شما به دنبال کردن زندگی است،
بر مبنای این گفتۀ مسیح که: »تا زمانی که نتوانید به کودکی
خردسال مبدل گردید نمیتوانید به ملکوت پروردگار راه
یابید.«
هنگامی که کیفیتهای خالص پرتو هفتم در شما نهادینه
گردد، احساس میکنید در جهانی زندگی میکنید که اساساً
خوب است، و شما اینجا هستید تا خودتان را ابراز کرده و
همچون کودکان با هرآنچه در دسترستان است به بازی
مشغول شوید. شما دیگر دربارۀ زندگی و یا آینده نگران و
مشوش نیستید و اعتماد دارید که روح جهان محافظ و حامی
شماست و مادر یزدانی شما را تغذیه خواهد کرد. از اینرو
نوعی حسّ فرحبخش از آزادی احساس کرده و میل به آزمودن
آنچه جهان به شما عرضه میکند را خواهید داشت و این کار
را از طریق ابراز تواناییهای آفرینشی خود محقق میسازید.
صفات انحرافی
انحراف اصلی در کیفیتهای پرتو هفتم، میل به جدی
گرفتن زیاده از حد زندگی است. این مطلب میتواند در قالب
انحراف دو مفهوم آزادی و عدالت در فرد نمود پیدا کند که در
ترکیب با هم چنین حسی به شما القا شود که همه چیز در
این جهان یک تالش طاقت فرسا است، حتی شاید تالشی
سخت بر ضد نیرویی که قصد دارد ناعادالنه آزادی شما را سلب
کند.
این گفتۀ قدیمی را در نظر بیاورید که میگوید: »به ابلیس
بخندید تا ببینید چگونه از شما دور میشود«. این مطلب از
این نظر صحت دارد که اگر شما چیزی را خیلی جدی بگیرید،
در واقع به آن قدرت تسلط بر خود را میدهید. البته میتوان
اینگونه استدالل کرد که در این جهان واقعا چیزهای بسیاری
وجود دارند که ناعادالنه میخواهند آزادی شما را محدود کنند،
پس آیا به این معنی است که نباید آنها را جدی بگیرید؟ اما
در حقیقت نیاز به حفظ تعادل و حد میانه وجود دارد، همانطور
که در گفتۀ دیگری از مسیح به این صورت بیان شده است که:
»همچون مار خردمند و همچون کبوتر بیآزار باشید.« تعادل
ظریفی وجود دارد میان بیخیال بودن نسبت به شرایط موقتی
جهان از یک سو، و از طرف دیگر شدیدا جدیگرفتن آنها به
صورتی که احساس کنید مادامیکه که شرایط تغییر نکنند
نمیتوانید احساس آزادی داشته باشید.
انحراف حاد پرتو هفتم داشتن چهارچوب ذهنی حماسی
است، یعنی فرد گمان میبرد که در یک نبرد حماسی میان
خیر و شر قرار گرفته که هر کاری در راه مبارزه با شر و نابودی
آن موجه است. این فرایند میتواند به بیاحساسی و بیتفاوتی
تمام و کمال نسبت به ذات زندگی منجر شود، و همین امر در
طول تاریخ به نمونههایی از شریرانه ترین رفتارهای بشری
منجر شده است. اما همچون هر مورد دیگری، بیاحساس
بودن نسبت به دیگران از بیاحساس بودن نسبت به خود نشأت
میگیرد.
وقتی دچار کیفیتهای انحرافی پرتو هفتم شده باشید،
چنین تصور میکنید که وجود مشکالت جهان از اینروست که
دیگران مثل شما ریشۀ آن مسائل را جدی نگرفتهاند. اگر شما
بر این عدم تعادل فائق شوید درمییابید که اتفاقا مسائل و
مشکالت جهان از اینرو همچنان تداوم مییابند که انسانها آن
مسائل را بیش از حد جدی میگیرند، و گمان میکنند که
شرایط دنیای مادی قدرت چیرگی بر روح آنان را دارد. در
واقعیت، ما همگی موجودات معنوی هستیم و یکی از مهمترین
وظایف ما روی زمین آن است که نشان دهیم اجازه نخواهیم
داد تا شرایط دنیای مادی، روح معنوی ما و جلوههای حقیقی
آن در این جهان را محدود کنند. کلید رهایی در آن است که
به خودِ برترمان اجازه دهیم تا خویش را از طریق تجربه زندگی
زمینی ما ابراز کند، و این همان بازیگوشی انسان-کودکِ
یزدانی ما است که میداند با پدر معنوی یکی است، و اینکه با
پروردگار همه چیز ممکن است.
پرتو هشتم
مرکز ارتباطی: چاکرای هشتم یا نهانخانۀ قلب
اَبَرفرشته: یوزیِل (Uzziel(
چوهان: ماها چوهان (Chohan Maha (
پرتو هشتم پرتو یکپارچگی نام دارد، به این دلیل که باید
کیفیتهای مثبت هر هفت پرتو را با یکدیگر تجمیع کرده و به
یکپارچگی برسانید. این بدان معناست که شما ابتدا باید تمامی
انحرافات هفت پرتو نخست را رفع کنید، در غیر این صورت
این انحرافات شما را از یکپارچه شدن همه پرتوها دور خواهد
کرد.
****************************************************************************************************************************************

درکِ چهار سطح قلمرو مادّی
نوشته شده توسط کیم مایکلز(2012)
به منظور درک آموزههای اساتید عروجیافته، باید بدانید
که عالم مادّی از چهار سطح تشکیل شده است. با اینکه در
قلمرو معنوی، ارتعاشات به مراتب باالتر از جهان مادّی است،
ولی در قلمرو مادّی هم چهار بخش وجود دارد که هر یک به
ترتیب از سطوح ارتعاشی باالتری برخوردارند. پایینترین سطح
ارتعاش، قلمرو یا عالم فیزیکی است؛ یعنی انرژیهایی که باعث
شکلگیری مادۀ فیزیکی شدند، نظیر کرۀ زمین و کالبد
فیزیکی ما. مادۀ فیزیکی در حال حاضر بسیار چگال و متراکم
است. به همین خاطر، شکاف بزرگی در طیف ارتعاش و
فرکانس میان قلمرو ماده و پایینترین سطح قلمرو معنوی
وجود دارد. در فاصلۀ این شکاف، سه قلمرو دیگر یا سه طیف
فرکانسی دیگر وجود دارد که هر یک نسبت به دیگری از سطح
ارتعاش باالتری برخوردارند و این سه در کنار هم، گسترۀ میان
قلمرو مادّی و معنوی را پوشش می دهند. درواقع، در نتیجۀ
ترکیب و تلفیق امواج انرژی این سه عالم با یکدیگر است که
مادۀ فیزیکی شکل میگیرد. همچنین هر کدام از سه سطح
باالتر عالم مادی مرتبط با سه سطح ذهن بشری نیز میباشند.
این سطوح به ترتیب از باال به پایین عبارتند از:
قلمرو اثیری )اِتِری( یا قلمرو هویت or Etheric The(
Identity Realm)
این عالم در جهان مادّی دارای باالترین طیف فرکانسی
میباشد و اولین عالمی است که نور معنوی پس از آنکه از
میزانِ ارتعاشش کاسته شد، به آن وارد میشود. بنابراین، این
همان قلمروی است که نور، شکل و فرم به خود میگیرد و در
نهایت تمام اشکالی که در جهان فیزیکی می شناسیم – از
کهکشانها گرفته تا بدن شما – را بوجود می آورد. در این
سطح است که طرحهای اولیۀ تمام پدیدههای مادّی ذخیره
میشود. به عنوان مثال، طرح اولیه و دست نخورده کرۀ زمین،
هنوز در این سطح بدون تغییر حفظ شده است. طرح اولیه و
خالص کالبد فیزیکی شما نیز در کالبد هویت فردی شما ذخیره
شده است.
سطح اِتِری معادل و همطراز با باالترین سطح ذهن است،
یعنی ذهن هویتی یا ذهن اِتِری. همانطور که از اسمش نیز
برمیآید، این همان جایی است که حسّ هویت شما از آن ریشه
می گیرد. از آنجا که این سطح باالترین سطح ذهن است، به
طور طبیعی تمام سطوح بعد از خود را تحت تاثیر قرار میدهد.
مثال اگر شما خود را فردی گناهکار بشناسید، این حس هویت،
ناگزیر افکار و احساسات شما دربارۀ خود را تحت تاثیر قرار
داده و بنابراین، اعمال شما را نیز متاثر می کند.
)The Mental Realm) ذهنی قلمرو
این عالم همان سطح و قلمرو افکار است، جایی که طرحِ
اولیه اثیری شکل و استحکام بیشتری به خود میگیرد. این
سطح، متراکمتر از سطح هویت است، یعنی اشکال و فرمها در
این سطح از سیّالیت کمتری برخوردارند و درنتیجه تغییر، از
آنچه در سطحِ باالترِ آن وجود دارد، سختتر است. به عنوان
مثال، تغییر افکاری که شما دربارۀ خودتان دارید، دشوارتر از
تغییر حسّ هویتتان است. از آنجائیکه سطح ذهنی چگالتر
است بنابراین افکار نیز که در این سطح شکل می گیرند دارای
سختی بیشتری بوده و به تبع آن، تغییرشان دشوارتر خواهد
شد. برای تغییر سطح ذهنی، کارآمدتر آن است که به سطح
هویت خود بروید و حس هویتتان را تغییر دهید، زیرا چنین
اقدامی به صورت خودکار روی افکاری که در پی هویتِ شما
میآیند نیز تاثیر خواهد گذاشت.
)The Emotional Realm) احساسی قلمرو
این سطح همان سطحِ احساسات، عواطف و هیجان ها
است، با این حال احساس نیز می تواند به صورت یک انرژی
سیال تعریف شود. این سطح بالفاصله باالتر از سطحِ فیزیکی
قرار دارد و همان جایی است که نورِ مادر یا نور الهی پس از
آنکه توسط افکارِ استحکام یافته در قلمرو ذهنی مورد تغییر و
دگرگونی قرار می گیرد وارد این فضا شده و سپس شکل و
پیکره فیزیکی مییابند. با اینکه احساسات و عواطف ممکن
است سیّال و سبک به نظر آیند، درواقع بسیار دشوار بتوانید
آنها را در سطحِ ذهنِ احساسی تغییر دهید. احساسات دنبالهرو
افکار هستند، بنابراین تنها با تغییر افکارتان قادر میشوید به
معنای واقعی بر آنان چیره شوید. همانگونه که تنها با تغییر
حسّ هویتتان است که قادر میشوید افسار افکارتان را دست
بگیرید.
پایینترین سطح ذهن، ذهنِ آگاه (Mind Conscious)
است و این همان سطحی است که شما تصمیمات آگاهانۀ خود
را برای اقدام به یک عمل فیزیکی میگیرید. اگرچه، در بسیاری
موارد اعمال شما به معنی حقیقی، بازتاب و نتیجۀ انتخابهای
از سرِ اختیار و آگاهی تان نیست، آن هم به این خاطر که
تصمیمات شما برپایۀ چیزی است که از سوی سه سطحِ دیگر
ذهن به ذهنِ آگاه دیکته میشود.
برای دریافتِ تصویر واضحی از آنچه گفته شد، وضعیت را
با پروژکتورِ پخش فیلم مقایسه کنید. آنچه فعالیت ذهنی شما
را تحریک میکند جریانی از انرژی است که از خودِ معنوی
شما ساری و جاری میگردد. این انرژی، بسان نور سپیدی
است که از یک المپِ روشنایی در داخل دستگاه پروژکتور
منتشر میشود. به محض ورود نور به ذهن شما، نور ابتدا از
ذهن هویتی شما عبور میکند که می توان آنرا با نوارِ فیلم در
پروژکتور مقایسه کرد. واضح است که نور شکل و قالب
تصاویری را میگیرد که شما در ذهن هویتی خود ذخیره کرده-
اید.
هنگامی که نور شکلِ تصاویر هویتی را به خود میگیرد
آنگاه به کالبد ذهنی شما وارد می شود، مثل اینکه شما دومین
نوارِ فیلم را وارد پروژکتور کرده باشید. به این ترتیب نور تحت
تاثیر ترکیبی از تصاویر ذهنی و هویتی شما قرار می گیرد.
ممکن است افکاری داشته باشید که حس هویتتان را تحکیم
و تقویت کند یا برعکس، افکاری که حسّ هویتتان را مسدود
کند. با اینحال الگوی ترکیبی هنوز به کالبد احساسی شما که
مانند سومین نوارِ فیلم است، وارد میشود. کالبد احساسی،
حکمِ انبار انرژیهای عاطفی را دارد. به عنوان مثال، بسیاری
افراد در کالبدهای عاطفی خود مخزنی انباشته از انرژی خشم
و ترس دارند.
هنگامی که نور از دلِ این تودهها عبور میکند، یک طرح
تداخلی جدید خلق میکند که این طرح جدید وارد ذهن آگاه
میشود. ولی تا پیش از آن، نور، شکل و قالب احساسات و
تصاویری را به خود گرفته بود که در سطوح باالتر ذهن قرار
داشتند. درنتیجه این جریان انرژی ممکن است اثر خود را به
شکل انگیزهای ناگهانی در ذهن آگاه بروز دهد؛ و گاهی آنچنان
قدرتمند عمل کند که فرد ناگهان آن را به معرض اجرا بگذارد.
در این حال فرد یا فکر میکند نیازی به لغو یا جلوگیری از آن
عمل نیست و یا احساس می کند که قدرت لغو و یا عدم انجام
آن عمل را ندارند. شاید بتوان گفت که یکی از اهداف اصلی
طریقت معنوی این است که کنترل فرآیند ذهنی خود را در
دست بگیریم تا بدین طریق، زندگیمان توسط انگیزههای
ناگهانی و ناخودآگاه پیش برده نشود و قادر باشیم در سطح
ذهن آگاه دست به انتخاب و عمل آگاهانه بزنیم.
آنچه در سه سطح باالتر ذهن اتفاق می افتد – که درواقع
متشکل از انرژیهایی از کالبدهای هویتی، ذهنی و احساسی
است – دارای اثر عمیقی بر کالبد جسمانی )فیزیکی( ما است.
طرح اولیه یا “مادر طرح” از کالبد ما که در سالمت کامل
طراحی شده، در باالترین سطح قلمرو هویتی ذخیره گردیده
است، اما وقتی نور از سطوح پایینتر میگذرد، ممکن است این
طرح اولیه توسط حسّ هویت فناپذیر یا افکار دوگانه باور و یا
احساسات و عواطف ناخالص و غیر اصیل، مخدوش و کدر
گردیده و یا دستخوش تغییر اساسی شود. بنابراین هنگامی که
نور در نهایت، شکل کالبد جسمانی به خود میگیرد، دیگر
کامال متناسب با آن طرح اولیۀ اثیری )اتری( نیست بلکه
متناظر با همان طرح تداخلی است که ترکیبی از سطوح
هویتی، ذهنی و احساسی می باشد.
اکنون بیشتر روشن میشود که چرا محتویات سه سطح
باالتر ذهن دارای اثر عمیقی بر سالمت ما هستند و چرا ضرورت
دارد که به دنبال تسلط آگاهانه بر آنها بوده و این سطوح را از
هرگونه نقص و عیب و ناپاکی بزداییم.
************************************************************************************************************

آیا مولانا-رومی عروج یافته است؟
پرسش: آیا شاعر صوفی، جلال الدین مولانا، عروج یافته
و با خدا یکی شده است؟ او طریقتی از عشق و یکی شدن با
خدا را بنا نهاد.
پاسخ استاد عروج یافته کاتومی، از طریق کیم مایکلز
)کنفرانس کره – 2016(
مولانای شاعر عروج پیدا نکرده است، اما نه به این دلیل
که به قابلیت عروج نرسیده بود، بلکه به این دلیل که او خود
انتخاب کرده است که دوباره به کالبد زمینی برگردد. دلایل
پیچیده ای برای این انتخاب وجود دارد، ولی مهمترین دلیل
آن است که او به درجهای از رشد رسیده بود که میتوانست
به حفظ تعادل معنوی بر کره زمین کمک کند. در نتیجه او
انتخاب کرده است که به بدن فیزیکی بازگردد؛ و این بار به
صورت کامال ناشناخته برای عموم و در یک زندگی مخفی و
. بدور از اجتماع
بنابراین او با انتخاب این زندگی قادر است به حفظ
تعادل معنوی بر کره زمین کمک کند در حالیکه کامال برای
جهان بیرون ناشناخته باقی میماند
*****************************************************************
**************************************************
**************************************************
آیا صاحبان قدرت می توانند
تغییرات در جامعه روسیه را
عقب بیاندازند؟
سوال: من اهل روسیه هستم و در مورد وضعیت آگاهی
جمعی مردم روسیه سوالی دارم. در صحبت با مردم، عدم تمایل
سرسختانه آنان به تغییر دیدگاه در مورد جنگ با اوکراین را
مشاهده می کنم. حتی اگر برخی تصدیق کنند که تصمیم
روسیه برای حمله به اوکراین اشتباه بوده است، ولی همچنان
معتقدند که پس از تهاجم باید تا انتها به جنگ ادامه داد. و من
نمی دانم که آیا این فداکاری عظیم مردم اوکراین برای دفاع
از سرزمینشان بیهوده نخواهد بود؟ وقتی رنج مردم اوکراین را
می بینم و در مقابل زندگی خودمان در روسیه را با آنان مقایسه
می کنم که با وجود همه تحریمها همچنان نسبتاً مرفه است ،
برایم سخت است که احساس درد، ناامیدی و انفعال نداشته
باشم.
من مدتهاست که تعالیم اساتید عروج یافته را دنبال
میکنم. من مفهوم اراده آزاد را می فهمم واز روشها و
تکنیکهایی که اساتید به ما آموخته اند استفاده می کنم. اما
هنوز قبول آنچه در این سیاره در حال رخ دادن است برایم
بسیار دشوار می نماید. چه تعداد جانهای بیشتر از اوکراینیها
و جانهای هموطنان من در جنگ باید گرفته شود تا سرانجام
تغییر در آگاهی جمعی مردم روسیه رخ دهد؟ و آیا ممکن است
صاحبان قدرت در روسیه موفق شوند میزان جنایات ارتکابی
در اوکراین را از چشم جامعه پنهان کنند؟ کاری که تاکنون به
نظر با موفقیت انجام داده اند. آیا ممکن است در صورت
مذاکرات صلح، آنها حتی بتوانند این وضعیت اسف بار را به
عنوان دستیابی های جنگی به مردم روسیه غالب کنند و در
نتیجه فرصت آموختن درسهای الزم را از آنها سلب نمایند؟
پاسخ از استاد عروج یافته » مادر مریم« از طریق کیم
مایکلز. این پاسخ در وبینار سال جدید می23
داده شده است.
خوب، امیدواریم آموزه های ارائه شده توسط گوتاما )بودا(
و پادماسامباوا به شما کمک کرده باشد که دیدگاه خود را تغییر
دهید. همچنین امیدواریم این آموزه ها به سایر دانش آموزان
اساتید عروج یافته در اوکراین و روسیه نیز کمک کرده باشد.
ما البته مایل نیستیم ببینیم که دانشآموزانمان احساس انفعال
کنند و یا این حس را داشته باشند که دیگر کاری از دستشان
بر نمی آید. البته حق با شماست که از منظر ظاهری و سطح
فیزیکی، لجاجت خاصی در میان مردم روسیه وجود دارد. اما
من می توانم به شما اطمینان دهم که در حال حاضر تغییرات
زیادی در سطوح باالتر آگاهی یعنی حوزه های هویتی، ذهنی
و احساسی رخ داده است. و فقط مسئله زمان است که این
تغییرات با شدت بیشتری به ضمیر فیزیکی و ذهن خودآگاه
مردم نفوذ کند. انکار روس ها قوی است اما به تدریج از سه
سطح باالتر آگاهی به چالش کشیده می شود. و همچنین به
یک معنا از جنبه فیزیکی نیز به چالش کشیده می شود، هر
قدر که اطالعات بیشتر و بیشتری درز پیدا کند و مردم بیشتر
و بیشتر از آنچه در حال وقوع است آگاه شوند.
واضح است که بزرگترین مانع همین نگرش عمومی است
که حاال که جنگ را شروع کرده ایم باید تا آخر ادامه دهیم.
اما سوال اینجاست که منظور از آخر چیست؟ زمانی خواهد
رسید که بیشتر مردم و حتی رهبران متوجه شوند که هیچ
راهی برای پیروزی نظامی در این جنگ وجود ندارد. پس آخر
کجاست؟ می توان گفت که برای کشور و مردم روسیه هیچ
پایان سودمندی دراین جنگ وجود ندارد.
اکنون البته یک نگرانی وجود دارد و آن هم صاحبان
قدرت هستند. آیا آنها قادر خواهند بود آنچه را که در حال رخ
دادن است پنهان کنند؟ خوب، نه برای همیشه. و مطمئناً
نقطهای خواهد رسید که یک تغییر اساسی رخ خواهد داد،
هنگامی که تعداد بیشتر و بیشتری از مردم روسیه شروع به
فهم ادعاهای دروغ و پروپاگاندای دولت کرده و باورشان به آنها
را از دست بدهند.
چه مدت طول خواهد کشید؟ خوب، پیش بینی هر
چیزی که مرتبط با اراده آزاد انسانها باشد دشوار است. اما در
طول سال 2023 تغییرات زیادی در جامعه روسیه رخ خواهد
داد. این امکان وجود دارد که جنگ به پایان برسد. البته این
قطعی نیست، اما به احتمال زیاد در سال جاری جنگ به پایان
خواهد رسید. و من می توانم به شما اطمینان دهم که حتی
زمانی که جنگ به پایان برسد، تأثیری که این جنگ بر کشور
و مردم روسیه خواهد گذاشت، به پایان نخواهد رسید.
پیامدهای این جنگ برای مدت بسیار بسیار طوالنی احساس
خواهد شد و تغییرات عظیمی را در جامعه روسیه ایجاد خواهد
کرد. اساساً می توان گفت که روسیه قبل از جنگ دیگر وجود
نخواهد داشت و شکل جدیدی از روسیه جایگزین آن می شود
که نسبت به قبل از جنگ به دوران طالیی نزدیک تر است.
اینکه دقیقا چگونه این اتفاق خواهد افتاد، سناریوهای مختلفی
وجود دارد. اما من میتوانم به شما اطمینان دهم که علی رغم
آنچه ممکن است در ظاهر به نظر برسد، روسیه نمیتواند از
تغییرات اجتناب کند و صاحبان قدرت هم نمیتوانند جلوی
تغییرات در جامعه روسیه را بگیرند.
********************************************

؟
سوال: میخواهم بدانم هدف من در زندگی چیست؟
پاسخ عیسی مسیح، از طریق کیم مایکلز:
هدف شما در زندگی دارای دو جنبه است: یکی، هدف
فردی و دیگری، هدف کلّی که با افراد دیگر آن را شریک
هستید. هدف فردی شما در زندگی، مخصوص خود شماست
و شکل و جلوۀ خاصّ آن منحصر به خود شما در دورۀ حیات
کنونیتان است. اگرچه من میتوانستم با افراد بنشینم و برای-
شان شرح دهم که هدفشان در این دورۀ حیات و این زندگی
چیست، ولی این کار را نمیکنم. ببینید، محقق کردن هدف
فردیتان در زندگی نیازمند توجه و تعهد شماست و این تعهد
از درون شما نشأت میگیرد.
بنابراین اگر من، به عنوان یک معلم معنوی، به شما در
مورد هدف و مقصودتان در زندگی حرفی بزنم، شما درواقع از
طریق یک منبع بیرونی از آن مطلع شدهاید. این امر هرگز به
شما توان درونیسازی و تعهد برای دریافت از منبع درونی –
یا همان خود متعالی تان – را نمی داد. بنابراین، ضرورت دارد
که با خود متعالیتان ارتباط برقرار کنید و از طریق این ارتباط،
به بینش شهودی در مورد هدفتان در زندگی برسید. هرچند،
برای کشف مقصود زندگیتان، بسیار سودمند است که از
ماهیّت کلّی اهداف و مقصودهایی که در مورد اغلب ساکنان
روی کرۀ زمین صدق میکند، آگاهی یابید.
یکی از راههای توصیف هدف زندگی، این است که با قانون
طالیی جدید که در وبسایت من، آورده شده، شروع کنید: در
این پایین آنگونهای باشید که آن باال هستید. وقتی روح
شما توسط خداوند آفریده شد، یا به به عبارت دقیق تر به
وسیلۀ والدین معنوی شما متولد گردید، متصف به نوعی
فردّیت شد، متصف به یک شعلۀ معنوی یگانه. این فردّیت،
همان چیستی و حقیقت اصیل شماست. فردّیت یگانۀ معنوی
شما، با وجود هرآنچه بر روی زمین بر شما رفته است، ذرهای
خدشهدار نشده و تغییر نیافته است. این ماهیت، دست نخورده
و همانند روز اول در “حضور محض متعالی”) Presence AM I ) شما که ماورای عالم مادی است،
ذخیره شده و از اینرو محال است که تحت تاثیر انرژیهای
عالم مادی قرار بگیرد.
بنابراین میتوان گفت هدف شما در زندگی جلوهگر
ساختن فردّیت خدادادی حقیقیتان در جهان مادّی است. با
انجام این کار، شما به عنوان مشارک خداوند در آفرینش وارد
عمل میشوید و تحفهای یکتا را با خود به این جهان میآورید.
به طور همزمان، همچنین شما فردّیت معنوی خود را گسترش
میدهید و آن را زمینهساز پیشرفتهای بیشتر مینمایید و
حتی آن را به سطحی باالتر از آنچه خداوند به شما عطا کرده،
ارتقا میدهید. بدینترتیب، میتوان گفت، شما استعدادهایی را
که خداوند عطا کرده بود را چندین برابر افزون میکنید و
بنابراین خداوند هم در مقابل می تواند باز آنها را بیش از پیش
افزون کند.
مشکلی که امروزه روی کُرۀ زمین به چشم میخورد این
است که انسانها به سطح آگاهی دونتری نزول کردهاند؛
سطحی که در آن درک و تشخیص صحیح و شفاف از فردّیت
معنوی حقیقیشان را ندارند. در نتیجه، نمیتوانند فردّیت خود
را ابراز نمایند. برای اغلب افراد، فردّیت حقیقی شان را الیههای
خارجی، یا همان حجابهای شخصیت بشری، یکی پس از
دیگری پوشانده است. الیه هایی که آنها در طول دورههای
حیات متعدد بوجود آوردهاند. این ذهن دون، این ذهن دوگانه-
اندیش، در بسیاری افراد، هویت معنویشان را مستتر کرده و
از نظر پنهان نموده است. و باعث شده است که آنها خودشان
را به عنوان بشری میرا بشناسند که این تصویر بسیار متفاوت
است با آن موجودات معنوی زیبا و منحصر به فردی که در
اصل آفریده شده اند.
پس، به عنوان یک اقدام فوری، هدف شما در زندگی
برداشتن حجاب از روی فردّیت حقیقیتان و رها کردن فردّیت
بیرونی است. این همان چیزی است که پلوس نبی گفت: باید
طبیعت کهنه و گناهآلود )خود بشری( را از تن بیرون کنید و
طبیعت نو )خود معنوی( را بپوشید.
از آنجا که فردّیت معنوی شما ریشه در عالم واالتر دارد،
نمیتوانید با ذهن آگاهتان به طور مستقیم با خود معنوی برقرار
کنید. شما این کار را فقط به واسطۀ خود متعالیتان انجام
میدهید. بنابراین، هدف اولیه و اساسی شما در زندگی این
است که با خود متعالیتان ارتباط مستقیم و آگاه برقرار کنید.
این امر در قالب افزایش الهام و شهود آغاز میشود و کارهای
زیادی هست که برای باال بردن دقت و قطعیت شهودتان می-
توانید انجام دهید. من شیوهها و شگردهای مختلفی را که می-
تواند در افزایش سطح ارتباطتان با خود متعالی مفید واقع
شود، در اختیارتان قرار دادهام.
بنابراین هدف کلّی جریان زندگی شما این است که خود
واقعی تان به عنوان یک موجود معنوی باشید، حتی هنگامی
که در کالبد زمینی و در عالم مادی هستید. با این حال، از
آنجائیکه شما پیش از این هم کالبد زمینی گرفتهاید، هدفی
نیز دارید که مشخصاً مربوط به همین دورۀ حیاتتان است.
برای الهامگرفتن در اینباره میتوانید کتابهایی در مورد
تجربههای دمِ مرگ )Experiences Death-Near )
بخوانید و یا به تجربههای کسانی مراجعه کنید که پیش از آنکه
هویت روحیشان به کالبد زمینی کنونی ورود کرده باشد، به
آن آگاهی داشته اند.
آنچه اهمیت دارد این است که درک کنید شما پیش از
آنکه به این دورۀ حیات وارد شوید، هویت روحتان با معلمان
معنوی شخصیتان یک نشست و مشاوره داشتهاند. شما یک
رسالت یزدانی، یک ماموریت یا طرح اولیه- که دوست داشتید
در این دورۀ حیات آن را محقق کنید و به کمال برسانید-
تعیین کردهاید. بخشی از این ماموریت، افزایش درک معنوی
و ارتباط گرفتن با خود متعالیتان است. بنابراین، با بکاربردن
روشها و شگردهایی که برای افزایش درجۀ ارتباطتان با خود
متعالی مناسب است، و نیز با مطالعۀ آموزههای معنوی، نه تنها
بخشی از ماموریت خود را به انجام میرسانید، بلکه همچنین
سایر بخشهای ماموریتتان را نیز کشف خواهید کرد.
بیشتر افراد که اکنون در کالبد زمینی هستند، در زندگی-
های قبلی کارماهایی را به بار آوردهاند. پس یک هدف مهم
برای این دورۀ حیات به تعادل رساندن کارماست. این مطلب،
اغلب بدین معناست که هویت روحی، خودش داوطلب شده تا
در یک موقعیت خاص به دنیا بیاید و افراد خاصّی را مالقات
نماید. پس، صرف نظر از اینکه موقعیت بیرونی شما چیست،
بسیار اهمیت دارد که با آن به صلح و آرامش برسید و دریابید
که هویت روحی شما انتخاب کرده که به این موقعیتها و در
این کالبد بر زمین بیاید. وقتی این را بپذیرید، آن زمان دیگر
از جوانب ناخوشایند موقعیت کنونیتان فرار نمیکنید و
درعوض، موقعیتتان را به عنوان فرصتی برای پیش رفتن به
جلو و پرورش و تعالی بخشیدن به معنویتتان در آغوش می-
کشید.
پس میتوان گفت صرف نظر از اینکه موقعیت بیرونی شما
چیست، یک هدف مهم برای زندگی این است که موقعیت
کنونی را به عنوان فرصتی برای برقراری تعادل کارماییتان،
برای آموختن درسهای خاص دربارۀ وجه معنوی زندگیتان،
برای تجربۀ جوانب مشخصی از زندگی روی زمین و در نتیجه،
ارائۀ تحفۀ و هدیه یکتای خود به این دنیا و یا به افراد خاص
در نظر بگیرید.
وقتی زندگی را به عنوان فرصتی برای رشد و تعالی
ببینید، رویکردتان به زندگی به طرزی جادویی دگرگون خواهد
شد. وقتی در این دگرگونی درونی عمیق تر میشوید، اغلب
میبینید که موقعیت بیرونی زندگیتان نیز دگرگون خواهد
شد. واقعیت این است که باید زندگی روی زمین را به سادگی
به چشم مدرسه رفتن نگاه کنید. هدف کُرۀ زمین این است که
به روح شما کمک کند تا به عنوان یک موجود معنوی به رهایی
جادوانی برسید. برای رسیدن به این رهایی، باید درسهای
خاصّی را بیاموزید و این درسها فقط با عقل و منطق انسانی
قابل آموختن نیستند.
درسهای شما باید کامالً درونی شوند و به همین خاطر
است که اغلب باید شرایط سختی را تجربه کنید تا از طریق
یک تجربۀ مستقیم بتوانید درسی را که بنا بوده در یک موقعیت
بیاموزید، فرا بگیرید و با آن به یکپارچگی درونی کامل برسید.
وقتی این مطلب را بفهمید، درک خواهید کرد که به محض
آموختن تمام و کمال یک درس، دیگر دلیلی برای باقی ماندن
در یک موقعیت بیرونی خاص وجود ندارد. بنابراین، وقتی
زندگیتان را به عنوان یک فرصت در آغوش بکشید و در پی
آموختن درسها و یکپارچه شدن با آنها باشید، میبینید که
موقعیتهای دشوار طوری شروع به برطرف شدن میکنند که
انگار جادویی در کار باشد. پر واضح است که هیچ جادویی در
کار نیست. تمامش فقط به خاطر این است که شما درستان
را آموختهاید تا به سطح بعدی بروید و درسهای باالتری را در
موقعیتهای متفاوتتر بیاموزید.
هدف دیگر زندگی این است که شما حقّ و امتیاز صعود
و عروج از عالم مادی را بدست آورید، تا از چرخۀ تناسخ خارج
شوید. تا وقتی کارتان را در این جهان به انتها نرسانید، یعنی
تا وقتی تعادل کارمایی خود را برقرار نکنید و درسها و تجربه-
هایی که برای رسیدن به رشدتان الزم و ضروری هستند را
پشت سر نگذارید، نمیتوانید به رهایی جاودانی برسید و به
قلمرو معنوی عروج کنید. در این صورت مدام به خاطر قانون
علت و معلول و یا میل باطنی هویت روحیتان برای تمام کردن
کارهای ناتمام خود، به این جهان کشیده میشوید.
یکی از جنبههای مهم ماموریت من روی زمین این بود
که نشان بدهم ، برای سایر هویتهای روحی هم امکان پذیر
است که در نهایت از مدرسۀ زمینی فارغالتحصیل شوند و برندۀ
حقّ عروج ابدی خود گردند. در نتیجه، آن هویت روحی تبدیل
به یک موجود عروجیافته و یا یک استاد عروجیافته میشود.
پس میتوان گفت، یکی از اهداف زندگی روی زمین،
عروج است، تا دیگر مجبور به بازگشت به اینجا نباشید. هرچند
در عصر کنونی، مهمترین هدف کسب لیاقت و شایستگی برای
عروج است، با این حال این امر را درحالی به ثمر می رسانید
که هنوز در کالبد زمینیتان هستید. پس شما زمانی که هنوز
روی زمین هستید میتوانید آگاهی متعالی کسب میکنید. به
کالم دیگر، شما میتوانید یک استاد عروجنیافته باشید که هنوز
روی زمین زندگی میکند و بدین ترتیب میتوانید خدمات
منحصربفردی به نوع بشر و در راستای اهداف خداوند ارائه
دهید.
شما میتوانید واقعاً همین پایین روی زمین یک استاد
عروجنیافته باشید، درست مانند من و همکارانم که در قلمرو
معنوی، اساتید عروجیافته هستیم. این موقعیت به شما فرصتی
یگانه میدهد که همراه ما کار کنید تا پادشاهی خداوند را به
روی زمین بیاورید و حقیقتاً این اتفاقی است که زمین، امروز
و در این عصر بدان نیازمند است
************************************************************************************************************

سوالهای مطرح شده:
-1 رابطه رشد معنوی و ژنتیک چیست؟ اصوال DNA
چه نقشی در زندگی ما بازی می کند؟
-2 فرضیهای است که ادعا می کند ما انسانها در اصل
دارای 12 رشته DNA هستیم که تنها دو رشته آن فعال
است. و برای آنکه بتوانیم به دستکاریهای پیچیده در عالم
مادی دست زده و برخالف قوانین فیزیک عمل کنیم –
همچون راه رفتن بر روی آب یا شفای پیشرفته بدن – بایستی
سایر رشته های DNA خود را فعال نماییم. آیا این فرضیه
واقعیت دارد؟ و اگر چنین است عیسی مسیح چند رشتۀ
DNA خود را فعال کرده بود که می توانست چنین معجزاتی
انجام دهد؟
-3 آیا موضوع DNA بی مصرف )DNA Junk ) که
ادعا می شود هیچ کارکردی در بدن ندارد، صحت دارد؟
پاسخ عیسی مسیح، ارائه شده توسط کیم مایکلز
)2005(
این سؤالها، زمینه را برای صحبت دربارۀ دیدگاههای
جالبی باز میکند، بنابراین مایلم ایدههایی را در اختیارتان
بگذارم که مهمترین آن را میگذارم برای آخر بحث:
ایدۀ اول
درک این مطلب، هم برای افرادی با ذهنیت علمی و هم
برای کسانی که ذهنیت معنوی دارند، بسیار مهم است که
DNA درواقعیت تنها یک مکانیزم ذخیرۀ اطالعات است که
حاوی سه دستور کار مشخص میباشد:
 دستورکارهای نحوۀ ساخت و تولید پروتئین،
 دستورکارهای کنترلی برای آنکه چه زمانی پروتئینهای
خاصی تولید شوند،
 دستورکارهایی برای آنکه پروتئینها چگونه منتقل و
ترکیب شوند.
DNA به جز اینها دستورکار دیگری ندارد. به عبارت دیگر
عملکرد DNA صرفاً این است که به سلولها اجازۀ ساخت و
تولید پروتئینها که در حکم اجزای بنیانی سازندۀ سلولها
هستند را میدهد. DNA به نوبۀ خود عملکرد دیگری ندارد.
این مطلب واقعیتی است که در هر کتاب زیستشناسی
یافت میشود. اما برداشت رایج عمومی این است که DNA ،
همۀ اطالعاتی که برای ساخت مکانیزم زیستیِ فوقالعاده
پیچیدهای همچون بدن انسان الزم است را در خود دارد. به
عبارت دیگر به بیشتر مردم اینگونه تلقین شده که باور کردهاند
هر جنبۀ وجودشان- شامل شخصیت و حتی قوای معنوی-
همگی در DNA آنها ذخیره شده است. اما واقعیت این است
که DNA را میتوان با یک کارگر ساختمانی مقایسه کرد که
مهارت و دانش الزم برای چگونگی اجرای ساختمان را دارد اما
خودش نمیتواند نقشۀ معماری ساختمان را طراحی و یا
محاسبات مهندسی آن را انجام دهد. درواقع این شخص قادر
نیست خودش به تنهایی ساختمان بسازد و برای این کار به
کسی احتیاج دارد که بتواند طرح اولیه را برایش تهیه کند. به
همین ترتیب DNA هم نمیتواند موجودی به نام انسان را با
همۀ قوای معنوی، روانی و روحی پیچیدهای که دارد بسازد.
DNA حتی نمیتواند بدن فیزیکی انسان را بدون اینکه از
سوی یک وجود هوشمند مدیریت شود بسازد؛ وجود
هوشمندی که بتواند طرح اولیه را بخواند، DNA را فعال کند
و آن را به ساختن پروتئینهایی که قرار است سلولهای بدن
انسان را بسازند، بگمارد.
نکته من این است که اگر به یک خصوصیت ارثی خاص
نگاه کنید، مثالً رنگ چشمتان، اطالعاتی که تعیینکنندۀ رنگ
واقعی چشم شما هستند در DNA وجود ندارند. این اطالعات
در طرح اولیۀ بدن شما ذخیره شده که اطالعات آن در زمان
مناسب به DNA شما مخابره گردیده است. این طرح اولیه
دربرگیرندۀ یک بسترۀ انرژی و حاوی اطالعاتی است که نمی-
توان در DNA ذخیره کرد. بخشی از بسترۀ انرژی از طریق
ترکیب بسترههای انرژی والدین فرد با بسترۀ انرژی هویت
روحی جدیدی که در راه تولد است شکل میگیرد. خصوصیات
و رفتارهای واقعی بدنتان و ذهن بیرونی شما چیزهایی هستند
که از سوی یک وجود و ساختار هوشمند – که »کالبد
عنصری« خوانده می شود – با DNA ارتباط برقرار کرده و
قادر است آن طرح اولیه را بخواند و اطالعاتش را به DNA
مخابره کند.
میدانم بیشتر مردم خواهند گفت اطالعاتی که اینجا
مطرح شد با آنچه در مدرسه به آنها آموختهاند تضاد دارد. و
این خود ثابت می کند که چرا اکثر مردم به این باور رسیده
اند که انگار DNA همچون یک ابزار کیمیاگری است که حاوی
تمام اطالعات مورد نیاز برای ساختن یک »ماشین« انسانی
میباشد.
واقعیت این است که کشف DNA، به یک راه راحت و
مطمئن برای دانشمندان مادهگرا تبدیل شد تا با توسل به آن،
ضعفها و کاستیهای نظریۀ تکامل را نادیده بگیرند. نظریه
تکامل از پاسخ به برخی پرسشهای اساسی ناتوان است، نمونه-
اش همین مسئله که یک ارگانیسم چطور میتواند خودش را
با محیطی وفق دهد و سازگار کند که قبال نه میتوانسته در
آن بقا یابد و نه میتوانسته تولید مثل کند. مثال واضح آن
همین که چگونه حیات از اقیانوس به خشکی رسید. بنابراین
دانشمندان مادهگرا با این افسانهپردازی که DNA همۀ
اطالعات الزم برای ساخت انسان – یا هر موجود زنده دیگری
– را دارد، و با استناد به اینکه چون DNA میتواند به شکلهای
تصادفی جهش پیدا کند، به این باور رسیدند که میتوانند با
توسل به این ایده،همۀ جنبههای نظریه تکامل را توضیح دهند.
و این در حالی است که مادهگرایان نمیتوانند دقیقا توضیح
دهند که DNA ، چطور میتواند بدن انسان را بسازد وقتی
تنها کاری که توان آن را دارد ساخت پروتئین هاست. همچنین
نمیتوانند توضیح دهند که چطور فرآیند کامالً مکانیکی تولید
پروتئین، مسئول بوجود آمدن دانشمندانی است که قادرند
آگاهانه دربارۀ DNA بررسی و تحقیق کنند!
ایدۀ دوم
نکته من این است که دانشمندان مادهگرا برای DNA یک
مفهوم خیالی برساختهاند که از آن به عنوان سرپوشی برای
مخفی کردن یافتههای موثق علمی استفاده کنند. آنها مایل
نیستند تصدیق کنند که DNA صرفاً حاوی دستورکارهای
مربوط به پروتئینسازی است و عملکردش هیچ ربطی به قوای
واالتر ذهن بشر ندارد. برای همین هم از DNA یک جعبهسیاه
ساختهاند تا با تکیه بر آن وجود مکانیزمهایی را توجیه کنند
که هیچگاه به صورت علمی قابل اثبات نیستند.
آنها ساده انگارانه چنین تصور میکنند که هر سؤالی که
با استناد به نظریۀ تکامل نمیتوان جوابی به آن داد، حتما
پاسخی مکانیکی دارد که آنها هنوز به آن دست نیافتهاند. آنان
باور کردهاند که باالخره یک روزی دانشمندان میتوانند توضیح
مکانیکی خیالیشان را از جعبهسیاه DNA در بیاورند؛ مانند
شعبدهبازی که از درون کاله سیاهش خرگوشی درمیآورد! و
این امر به آنان امکان میدهد یک واقعیت واضح را نادیده
بگیرند که نظریۀ تکامل نظریۀ کامل و بینقصی نیست و هیچ-
وقت نمیتواند منشأ حیات را توضیح دهد. مگر آنکه نظریۀ
تکامل تا جایی بسط و گسترش یابد که وجود بسترههای
انرژیایی را نیز در برگیرد، بسترههایی که از DNA به عنوان
یک واسط تبادل اطالعات با سلول استفاده میکنند.
امیدوارم که این توضیح توانسته باشد افرادی را که
ذهنیت معنوی دارند به این استنتاج برساند که DNA
هیچگونه اطالعاتی دربارۀ شخصیت یا قوای معنوی انسان با
خود حمل نمیکند. به عبارت دیگر تواناییهای معنوی شما
اصالً از طریق DNA تعیین نمیشود و به آن وابستگی ندارد.
DNA صرفاً خصوصیات کالبد فیزیکیتان را تحت تاثیر قرار
میدهد. تواناییهای معنوی شما تنها بوسیله توسعه و پیشرفت
معنوی خودتان تعیین میشود. هویت روحی شما به بدنتان
وابسته نیست بلکه پس از آنکه بدنتان ساخته شد وارد آن
میشود.
واقعیت این است که پس از آنکه دانشمندان مادهگرا
افسانۀ حجم نامحدود اطلاعات نهفته در DNA را باب کردند،
برخی افراد معنویگرا هم فرضیهای را بر مبنای آن داستان
خیالی برساختند که تعداد رشتههای DNA ، از آن دو رشتهای
که دانشمندان کشف کردهاند بیشتر است. بنابراین برای بهره-
برداری از نهایت پتانسیل معنویتان، باید همۀ رشتههای
DNA خود را فعال کنید وگرنه به تعالی نخواهید رسید. و
ظاهراً افرادی هم هستند که در ازای مبلغ مشخصی، رشتههای
DNA جدید را برایتان فعال کنند.
بنابراین چنین ایدهای که تواناییهای معنوی شما یک
ساز و کار مکانیکی است و در یک ساز و کار مکانیکی مثل
DNA ذخیره شده، یک افسانۀ مضاعف است و از سوی کسانی
آغاز شد که تنها هدفشان اثبات این نکته بود که زندگی انسان
عاری از جنبههای معنوی است. افسانهای که توسط مادهگرایان
دربارۀ DNA ترویج یافت، توسط برخی افراد معنوی و با
برساختن فرضیه های تخیلی در مورد تعداد رشتههای فعال
DNA ، به سطح دیگری گسترش پیدا کرد. کسانی که شاید
نیت خیر داشتند اما فاقد بصیرت متعالی بودند.
ایدۀ سوم
واقعیت این است که قوای معنوی واالترِ انسان، اصالً
وابستۀ بدن فیزیکی نیست و عملکردشان نیازی به فعال شدن
DNA ندارد. قوای معنوی منحصراً وابستۀ بلوغ هویت روحی
است و هویت روحی هم چیزی نیست که بشود آن را در قالب
یک فرآیند مکانیکی محدود کرد و یا توسط یک فرآیند
مکانیکی فعال نمود. قوای معنوی محصول فرآیندی آفرینشی
و خالقانه است که دربرگیرندۀ انتخابهایی است که در طول
زندگی انجام میدهید و نمیتوان رشد معنوی را در سطح یک
ساز و کار مکانیکی تقلیل داد. رشد معنوی حقیقی نیازمند
برکشیدن و ارتقای سطح آگاهی شماست، تا جایی که بتوانید
از قوانین معنوی واالتری استفاده کنید که به شما امکان تسلط
ذهن بر ماده را میدهد. اینکه نمیتوانید بوسیله اسباب یا ساز
و کار فیزیکی همچون مغز و بدن، تسلط و چیرگی ذهن بر
ماده را تجربه کنید توجیهی منطقی دارد: چون آنها خود از
ماده ساخته شدهاند.
نکته اینجاست که چطور امکان دارد ساز و کاری کامالً
فیزیکی و مکانیکی مانند DNA را به کار گرفت و ارتقا بخشید،
تا از آن برای ساخت DNA معنوی و غیرفیزیکی که قرار است
قفل تواناییهای فرابشری شما را به شکلی جادویی بگشاید
استفاده کرد. این نظریه، یک نسخه بروز شده از رؤیای دیرینۀ
رستگاریِ خودبهخودی و مکانیکی است.
یادتان باشد که من اصالً انکار نمیکنم که شما یک بسترۀ
انرژیایی دارید که اطالعاتی در آن ذخیره شده و این کار به
نوعی در قالب روشهای مکانیکی صورت میگیرد. همچنین
منکر آن نیستم که در شما تواناییهای معنوی نهفتهای وجود
دارد که نیاز است تا قفل آنها را گشوده و فعال نمایید. سخن
اصلی من این است که بهرهبرداری از پتانسیل معنوی یک
فرآیند مکانیکی نیست که شخص دیگری بتواند آنرا ظرف 15
دقیقه – یا در هر بازۀ زمانی دیگر – برایتان فعال کند. این
چیزی است که خود شما باید طی فرآیندی که غیر مکانیکی
و کامال آفرینشی و خالقانه است محقق نمایید.
ضمنا الزم به توجه است که رشد معنوی با یک مکانیزم
ایمنی محافظت میشود. چنین مکانیزمی به این منظور
طراحی شده است تا کسانی را که هنوز نتوانستهاند از محدوده
خودخواهیهای نفسانی فراتر بروند، در دستیابی به قدرت
نامتناهی تواناییهای معنوی، محدود کند. بنابراین آرزو و
رؤیای امکان بهرهبرداری از قدرتهای معنوی به روشهای
مکانیکی – آن هم بدون رها شدن از اسارت نفس – یک رویای
دروغین است. این خطای شناختی، از سوی کسانی طراحی و
ترویج شده که در پی فریب دادن پویندگان معنوی هستند و
میخواهند انسانها طریقی دروغین را که هیچ وقت به آگاهی
متعالی ختم نخواهد شد دنبال کنند.
نکته مهم دیگر آنکه شما در حال حاضر تنها میتوانید آن
سطح از تواناییهای معنوی را به مرحله ظهور برسانید که پیش
از هبوط یا فروافتادن به سطح آگاهی دوگانهگرا، به آن دست
پیدا کرده بودید. و آن تواناییها – بسته به هویت روحی هر
شخص – احتماالً چندان هم پیشرفته نیستند. تواناییهای
معنوی که فراتر از سطح آگاهیِ پیش از هبوط است را بایستی
توسعه و گسترش داد و اینگونه نیست که تصور شود آن
تواناییهای برتر، از قبل در شما وجود دارند و به راحتی قابل
فعال شدن و بهره برداری هستند.
به همین دلیل، این گفته که هویت روحی انسان از بدو
آفرینش با تواناییهای خداگونه و نامحدود آفریده شده چیزی
جز یک مفهوم خیالی نیست. هویت روحی شما با تواناییهای
محدود آفریده شده و قرار بوده که این تواناییها را با به کار
بستن خردمندانۀ اختیار و ارادۀ آزاد بسط و گسترش دهید.
البته پتانسیلی که برای گسترش و توسعۀ این تواناییها وجود
دارد نامحدود است اما برای رسیدن به آن باید تالش کنید، و
اینگونه نیست که به شکلی جادویی و ناگهانی بتوانید قفلِ
گنجینۀ آن را بگشایید.
ایده چهارم
حال بگذارید برخی مطالب تکمیلی دربارۀ سؤاالتی که در
باال مطرح شد را عنوان کنم:
همۀ انسانها فقط دو رشته DNA فعال داشته و این تنها
چیزی است که برای عروج بدان نیاز دارند. بیکفایتیها و
نقصهایی که روی کرۀ زمین امروزی میبینید به دلیل تعداد
ناکافی رشتههای DNA انسانها به وجود نیامده که با فعال
شدن یکسری رشتۀ اضافی DNA برطرف شود، چون اصالً
چنین چیزی وجود ندارد.
بنابراین هیچ خبری از یک جهش معنوی بواسطه فعال
شدن رشته های اضافه DNA وجود ندارد. برای درک عملکرد
DNA بگذارید یک مقایسه ساده انجام دهیم. فرض کنید در
حال تایپ کردن یک متن توسط کامپیوترتان هستید. برای
این کار از یک برنامۀ کامپیوتری استفاده میکنید که حاوی
دستورکارهایی برای نحوۀ شکلگیری حروف و نمایش آنها بر
صفحه نمایش است. این برنامۀ کامپیوتری کامالً مکانیکی است
و اصالً معنی کلمههایی را که تایپ میکنید نمیفهد. صرفاً یک
پردازندۀ واسط است که به شما امکان تعامل با سختافزار
کامپیوتر را میدهد.
DNA شما هم دقیقاً یک پردازندۀ واسط است که به
هویت روحی و کالبد عنصریتان امکان تعامل با سختافزارِ
کالبدِ فیزیکیتان را میدهد. واضح است که آن برنامه
کامپیوتری، قواعد و دستورهای مشخصی را برای اینکه چگونه
تایپ کنید دنبال میکند و حتی میتواند در نوشتن صحیح
کلمات و جمالت کمک کند، اما نمیتواند جلو نوشتن یک اثر
ادبی بدیع را بگیرد و همچنین قادر نیست تضمینی بدهد که
آنچه مینویسید یاوههای بیمعنایی نباشد.
همانگونه که برنامۀ کامپیوتری فقط به دادههای ورودی
شما پاسخ میدهد، DNA شما نیز چنین عمل میکند )البته
به جز برخی پاسخهایی که به دادههای محیطی میدهد.(
داشتن تواناییهای »فرابشری« ربطی به فعال شدن DNA
فرابشری ندارد. این مسئله منحصراً برمیگردد به کسب آگاهی
متعالی، که به شما این امکان و توانایی را میدهد تا در حین
حضور در کالبد فیزیکی، از قوانین معنوی – که فراتر و مسلط
بر جهان مادی هستند – برای نقض یا معلق کردن قوانین مادی
استفاده کنید.
در مورد DNA آشغال یا بیمصرف، دانشمندان روزی به
این نتیجه خواهند رسید که همین بخشها از DNA نیز
کارکردهایی دارد که هنوز کشف نشدهاند. هرچند این نکته را
نیز نباید نادیده گرفت که در ساز و کار طبیعت – دست کم
در سطح عملکرد کنونی زمین – ضایعاتی نیز بوجود میآید.
بنابراین بخشهایی از DNA هست که عمالً هیچ کارکردی
نداشته و اطالعاتی با خود حمل نمیکند.
پس گمان میکنم حاال دیگر متوجه شده باشید که من
هم فقط دو رشته DNA داشتم و برای اینکه در قوانین طبیعت
به استادی برسید به چیز بیشتری – از لحاظ فیزیکی – نیاز
ندارید. این ایده که آگاهی متعالی هم میتواند روی DNA
انسان کدگذاری شود و به ارث برسد ایدۀ دروغین دیگری است
که از طرف کسانی باب شده است که دنبال رسیدن به
رستگاری مکانیکی هستند. مشابه آن، این ایده دروغین است
که خاندانهای سلطنتی اروپا ژن آگاهی متعالی داشتهاند و
بنابراین افراد بهتری برای حکمرانی بودهاند.
بگذارید همینجا یک چیزی را صریح و روشن بگویم.
اساتید عروجیافته هرگز از اسباب و روشهای مکانیکی به
عنوان جایگزین و میانبُری برای رشد معنوی استفاده نمی-
کنند، چون چنین جایگزینی که به شما امکان رشد معنوی
بدهد وجود ندارد، آن هم بدون اینکه بر آگاهی دوگانهگرای
نفس و منیت خود غلبه کنید. دقیقاً همین آگاهی دوگانهگرا –
که به موجب آن هر ایدهای به نظر باورپذیر و شدنی مینماید
– باعث شده است که آدمیان فریب باورهای غلط را خورده و
بپذیرند که راهِ میانبُری در کار است. و تصور کنند میتوانند
خیلی ساده و با اتخاذ رویکردی مکانیکی، قفل بهرهبرداری از
پتانسیلهای معنویشان را بگشایند.
ایده پنجم
حاال نوبت به مهمترین موضوعی میرسد که قصد داشتم
مطرح کنم. دلیل اصلی تمایلم در پاسخ به این سؤالها این بود
که نشان دهم چقدر مهم است که پویندۀ معنوی، بصیرت
متعالیاَش را پرورش داده و قدرت تشخیص خود را ارتقا بخشد.
مهمتر از هر چیز دیگر آن است که به دنبال افزایش توانایی
در قدرت تشخیص خوب از بد و راست از ناراست باشید. چون
این اقدام به مراتب مهمتر از عالقه و اشتیاقتان به یادگیری
تواناییهای فرابشری و یا قدرت نهانبینی و مدیومی است، که
چنین تواناییهایی تضمین کننده بلوغ معنوی شما نیستند.
همانطور که قبالً هم گفتهام: » اول ملکوت پروردگار – آگاهی
متعالی – و حقیقت او را بجویید، و متعاقب آن همۀ چیزهای
خوب دیگر به شما اضافه خواهد شد.«
اگر از کامپیوترتان برای ورود به محیطهای واقعیت
مجازی در اینترنت استفاده کرده باشید، میدانید که وارد یک
دنیای خیالی میشوید. میدانید که این دنیا متعلق به یک
بازی کامپیوتری است که به دست آدمهای دیگری شبیه
خودتان درست شده و در »دنیای واقعی« وجود خارجی ندارد.
همچنین میدانید که این محیطها هیچ ارتباطی با واقعیت
ندارند و بنابراین توقع ندارید که اگر مدتی طوالنی در این دنیا
سرگردان بمانید، باالخره دروازهای خواهید یافت که شما را به
بهشت برساند. آدمهایی که این دنیاهای مجازی را میسازند
نیز به شما قول نمیدهند که اگر برنامۀ آنها را بازی کنید عروج
خواهید یافت، و همچنین قرار نیست آن زمانی که برای بازی
صرف کردهاید را به شما برگردانند.
اما در واقعیت افراد بسیاری با تواناییهای مدیومی هستند
که چیزی شبیه به همین دنیای مجازی را درست کردهاند.
بعضی از این افراد- حتی میتوان گفت بیشترشان- واقعاً ممکن
است نیت خیر داشته باشند، اما مشکل آنجاست که تشخیص
و بصیرت متعالی ندارند. و به این ترتیب آنها با برخی وجودات
غیرمادی ارتباط گرفتهاند که ساکن قلمروهای احساسی و
ذهنی و حتی در سطوح پایین تر قلمروِ اتری یا هویتی هستند.
این وجودات بعضاً میلیونها سال است که در قلمروهای خود
گیر افتادهاند و مهارت باالیی در ساختن دنیاهایی دارند که به
چشم کسانی که از قدرت بصیرت کافی برخوردار نیستند، کامال
واقعی به نظر برسند. درواقع بعضی از آنها بهگونهای در ساختن
این واقعیتهای مجازی استادند که حتی خودشان در دنیایی
که ساختهاند گیر افتادهاند و برای همین است که نتوانستهاند
به قلمرو معنوی عروج کنند و به اساتید عروجیافته بپیوندند.
اگر پویندۀ معنوی، با مطالعه و باور به یک سری از آموزه-
های الهامشده از طرف آنها وارد این دنیاهای مجازی شود،
خیلی محتمل است که به راحتی در این واقعیتهای مجازی
گیر افتاده و همۀ دورۀ حیات خود را آنجا اسیر بماند، بدون
آنکه موفق به یافتن دروازه بهشت شود. چون در دنیای
مجازی اصالً چنین دری رو به رستگاری وجود ندارد. گذشته
از این مسئله، شما نور معنویتان را به کسانی که آن دنیا را
خلق کردهاند میدهید و در پیوستگی و تداوم آن سهیم می-
شوید، و حتی نیروی کشش و جاذبه آن دنیا را قدرتمندتر کرده
و باعث میشوید افراد بیشتری به درونش کشیده شوند. وقتی
دربارۀ فانتزیهای این دنیای خیالی به صورتی با دیگران حرف
بزنید که انگار واقعی هستند، ممکن است روی انسانها تاثیر
گذاشته و آنها را نیز به درون چنین ورطهای بکشانید.
بگذارید این مسئله را تا جایی که میشود روشن کنم.
شما میتوانید تعداد بسیاری از این محیطهای معنوی مجازی
را پیدا کنید که همگی بدون استثنا به بنبست ختم میشوند.
خالقان این دنیاها شاید کاری کنند که به کمی رشد برسید اما
هیچوقت نمیگذارند از سطح آگاهیِ آن جهانی که خود خلق
کردهاند، باالتر بروید. بنابراین چنین محیطهایی درنهایت به
بنبست میرسند. تا وقتی به خودتان اجازه بدهید که در یکی
از این محیطها بمانید، نه کمال تعالی را متجلی خواهید کرد
و نه به عروج خواهید رسید.
پر واضح است که من به اراده و اختیار آزادتان احترام
میگذارم. شما حق دارید هر آموزهای که قوۀ خیالپردازیتان
را تحریک میکند، دنبال کنید. اما وقتی در پایان این دورۀ
حیات به دیدار من آمدید، نگویید: »مسیح، چرا قبالً در این
مورد به من هشدار ندادی؟«
من دارم همینجا به همۀ شما هشدار میدهم! باشد که
کسانی که گوش شنیدن دارند بشوند. چون برای انسان
خردمند تنها اشارۀ کوچکی کفایت میکند.
********************************************************************************************************
چرا توضیح عالم معنوی دشوار
است؟
سوال: ممکن است خواهش کنم از نقطهنظر یک استاد
عروجیافته تعریفی تفصیلی دربارۀ قلمروهای درونی ارائه
بدهید؟ مخصوصاً فراتر از قلمرو اثیری تا آن نقطهای که به
کمال مطلق میرسیم، چه سطوحی وجود دارند و اهمیت هر
کدام چیست؟ چه وجوداتی در هر سطح حضور دارند؟
پاسخ عیسیمسیح، از طریق کیم مایکلز:
پرسشی ساده با پاسخی بینهایت پیچیده. احتماالً به یاد
دارید که در عهد جدید، بخشی هست که بیان میکند اگر تمام
چیزهایی را که گفتم روی کاغذ بیاورید، جهان، دیگر جایی
برای نگهداری چیزهایی که باید نوشته شوند نخواهد داشت.
این مطلب همچنین برای تشریح مفهوم عالم معنوی که ماورا
و فراتر از عالم اثیری است، صدق میکند.
بگذارید برایتان توضیح بدهم که چرا ارائۀ پاسخ تفصیلی
به پرسش شما دشوار است. طبق مطالب توضیحدادهشده
درخصوص مبحثی که به آن اشاره شد، من آنچه را که شما در
حدودش زندگی میکنید جهان مصنوع خطاب میکنم. این
جهان با داشتن شقّی از مصنوعات و اشکال قابل وصف است.
این جهان در تقابل با جلوۀ تجلّینایافتۀ خداوند میباشد که
من آن را وجود مطهر یا کلّ جمیع مینامم که هیچ قالب و
شکل، تقسیمبندی یا انفکاکی در آن راه ندارد.
قلمرو مادّی، از سطوحی تشکیل شده که به چهار بخش
تقسیم میشوند. پایینترین سطح آن، قلمرو فیزیکی است که
اکتاو جسمانی نیز نام دارد. در سطح ارتعاش باالسری آن،
قلمرو احساسی قراردارد که در آموزههای عرفانی آن را قلمرو
فرامادی (Plane Astral (مینامیم. باالسر قلمرو فرامادی،
سطح ذهن (Level Mental (واقع شده و باالتر از همه، قلمرو
اثیری (Level Etheric (قرار دارد.
هنگامیکه شما از سطح اثیری فراتر میروید، قدم به
قلمرو معنوی میگذارید. مشکلی که در تشریح قلمرو معنوی
وجود دارد این است که این قلمرو ماورای قلمرو مادی است.
از اینرو، به طور گسترده با قلمرو مادی متفاوت است و توسط
حالتی از آگاهی برپا شده و بسط و گسترش یافته که واقعاً
ماورای حالت آگاهی کنونی کُرۀ زمین است.
در حالت آگاهی کنونی، وجودات بشری مایلند منطبق بر
ضوابطی منوط به انفکاک، جدایی و تقسیمبندی بیندیشند.
آنها متاثر از انواع و اقسام اشکال و مصنوعاتی هستند که در
کُرۀ زمین پیرامون خود مشاهده میکنند. بنابراین، گرایش آنها
به این است که چنین اشکال و مصنوعاتی را که مشمول
مفاهیم انفکاک، جدایی و تقسیمبندی است به قلمرو معنوی
نیز تعمیم دهند و با چنین تصوراتی به مفاهیم مرتبط با قلمرو
معنوی، جلوۀ معانی بخشند.
انسانها به شدت عادت کردهاند که به عالم مادی مبتنی
بر ضوابط خطّی بیندیشند. در نظر مقیمان قلمرو معنوی،
آگاهی، حالتی کُروی دارد، به گونهای که ما آن را به بخشها
یا واحدهای منفک و مجزا از یکدیگر تقسیم نمیکنیم. هرچند
در قلمرو معنوی نیز سطوحی وجود دارند اما بسیار گمراهکننده
است که این سطوح را با ضوابط خطّی قابل درک ذهن
موجودات بشری، تشریح کنیم.
در کتاب، خودتان را نجات بدهید (Yourself Save (،
مبحثی طوالنی وجود دارد که توضیح میدهد چگونه نگرش-
های معنوی از باور انسانها متاثر میگردند. در آنجا توضیح
میدهم که حتی وقتی انسانها نگرش معنوی حقیقی دارند،
اغلب آن را با باورهای کنونیشان، تجلی معانی میدهند و در
قالب ضوابط و عبارات محدود به این باورها، توصیفشان می-
کنند. چنین کاری در انتها، همواره منجر به دیدگاهی کمابیش
تحریفشده از قلمرو معنوی میگردد.
بنابراین، حقیقت اصلی و بنیادین عالم معنوی آن است
که شما باید خودتان آن را بیازمایید تا تمام و کمال قادر به
شناخت آن شوید و ببینید که در چه ابعادی با کُرۀ زمین تفاوت
دارد. از اینرو، ارائۀ توصیفی دربارۀ قلمرو معنوی، امری ناپویا
و بیفایده است. به همین دلیل بیشتر مذاهب و ادیان به شکلی
نمادین از آن یاد کردهاند. توصیف و تعریف قلمرو معنوی در
قالب نمادها و نشانهها کار غلطی نیست، البته مادامیکه انسان-
ها نمادها را تحتالفظی تعبیر نکنند. متاسفانه، به واسطۀ سطح
آگاهی دونتر موجودات این کُره، بسیاری از افراد این نمادها
را خیلی سطحی برداشت میکنند که موجب بروز تناقضات
بیشمار و تعابیر غلط گسترده شده است.
در این مقطع از زمان، شخصاً تمایلی به افزودن اوصاف
دیگر از قلمرو معنوی، ماورای آنچه تاکنون در کتابها و این
وبسایت ارائه شده ندارم. الزمۀ ارائۀ توصیف درستتر و موثقتر،
صرف هزینه و زمان هنگفت از سوی پیامرسانم است که در
حال حاضر، اولویتی برای این کار احساس نمیکنم. البته در
آینده قضیه متفاوت خواهد بود، اما اکنون، قصد ندارم توصیفی
تطویلی دربارۀ قلمرو معنوی ارائه دهم و ترجیحم این است که
1 از بیان توصیفی سطحی و دمدستی خودداری کنم.

همچنین، اجازه بدهید خاطرنشان کنم که حتی اگر واقعاً
به صورت فیزیکی، امکان ارائۀ توصیفی درست از قلمرو معنوی
در بین بود، به محض انعقاد و تجلّی یافتن آن در عالم مادّی،
به مرحلۀ نادرستی منتهی میشد. دلیلش این است که قلمرو
معنوی، عالمی ایستا و وابسته به جامدات ساکن نیست.
خداوند، آفریدگار است و هرگز از آفرینش و خلقت بازنمی-
ایستد. این مهم همچنین دربارۀ تمام وجودات مقیم در قلمرو
معنوی نیز صادق است. بنابراین، عالم معنوی پیوسته در رشد
و تعالی است و مدام در حال ارتقا بخشیدن به خود است و
همواره در بسط و گسترش به سر میبرد. به کالم دیگر، سطوح

1
توصیف تفصیلیتری در مورد قلمرو معنوی در این کتاب ارائه شده است:
برای شاه کلیدهایی “یا) Master Keys to Spiritual Freedom )
رستگاری معنوی” ، دیکته شده توسط Maitreya Lord.
جدیدی نیز به طور دائم و پیاپی در حال افزوده شدن به قلمرو
معنوی هستند. به همین دلیل هیچ توصیفی دربارۀ قلمرو
معنوی، کامالً درست و موثق نخواهد بود.